ماجرای دیدار نویسنده شهیر مصری از ایران

علی رحمانی – عبدالفتاح عبدالمقصود یکی از نویسندگان معروف مصری است که کتابی درباره امام علی «ع» به نگارش درآورده است. او سفری به ایران هم داشته است. در این گفتگو خدمت آیت الله محمدهادی یوسفی غروی رسیدیم تا از جریان اتفاقات این سفر بپرسیم.
خیلی ممنونم که وقت ارزشمند خود را در اختیار ما قرار دادید. برای شروع ابتدا لطفاً خود را معرفی نموده و فعالیتهای فرهنگی خویش را شرح دهید؟
بسم الله الرحمن الرحیم من محمد هادی یوسفی غروی فرزند حاج شیخ محمود یوسفی غروی نجف آبادی در سال 1327 هجری شمسی در نجف اشرف متولد شدم. بعد مرحوم ابوی ما را به دروس ادبیات عربی حوزه که در حوزه علمیه نجف اشرف دایر بود مشغول بود. درسهایی که از نصاب الصبیان و بعد جامع المقدمات شروع میشود. پس از دروس سطح از دروس دیگری که در حوزه نجف دایر بود مانند درس اصول فقه و جلسات آقا سید محمد فیروزآبادی یزدی و نیز برخی دروس دیگر مانند مغنی و مطول در کلاسهای درس مدرس معروف آقا شیخ محمد علی افغانی و برخی دروس مرحوم حاج شیخ محمود داوری نجف آبادی شرکت کردم. بعد وقتی دروس سطح را تمام کردیم در بحثهای مرحوم امام(ره) و مرحوم آقای خوئی(ره) حاضر بودیم. پس از نجف اشرف به قم آمدیم. از نظر کتابت نیز برخی تحقیقات راجع به تاریخ اسلام و به خصوص تاریخ امام حسین(ع) را انجام دادیم و به مدت 20 سال روی تاریخ تحقیقی مقتل ابی مخنف که راجع به امام حسین(ع) است را انجام دادیم که جامعه مدرسین چاپ کرده است و بعد هم به زبانهای دیگر ترجمه شده است. پس از آن منتقل شدیم به تاریخ صدر اسلام یعنی تاریخ و سیره نبوی(ص) و سیره ائمه(ع) که شامل 8 جلد 500-600 صحفهای تا سال 330 هجری است که اتفاقات انتهای غیبت صغری و بعد فوت مرحوم شیخ کلینی را در برمیگیرد که این دوره کتاب تمام شده است و غالب آن به عربی نگاشته شده است. سه جلد اول آن به عنوان تاریخ تحقیقی اسلام ترجمه شده است و سایر مجلدات آن مانند جلد ششم که راجع به امام حسین(ع) است به صورت جداگانه ترجمه شده است اما بقیه مجلدات با وجود این که ترجمه شدن هنوز منتشر نشده است. کتب و نوشتههای دیگری داریم که مجال مطرح کردن آن در اینجا وجود ندارد و به همین مقدار از ترجمه شرح حال خود اکتفا میکنم.
همان طور که میدانید موضوع اصلی مصاحبه ما دیدار جناب عالی با عبدالفتاح عبدالمقصود مصری است. میخواستم به عنوان یک محقق و پژوهشگر بدانم که شیوه آشنایی شما با این نویسنده مشهور مصری به چه شکل بود؟
در میان مطالعات متفرقهای که داشتم با نام این مؤلف و کتاب معروف وی با نام «الحیات الأمام علی ابن ابی طالب(ع)» که مفصلترین و دقیقترین تاریخ زندگانی پر برکت امیر المؤمنین علی(ع) بود آشنا شدم. و لذا، برخی مجلداتش را مطالعه کردم و متوجه شدم که برخی از نویسندگان فارسی زبان تحت تأثیر حسن کتاب قرار گرفته و آن را به فارسی ترجمه کردهاند. متن عربی آن در 5 جلد است اما ترجمه فارسی آن ظاهراً تا 10 جلد طول کشیده است. مترجم واحدی ندارد و مترجمین متعددی ترجمه را انجام دادهاند از جمله مرحوم آقا سید هادی خسرو شاهی(ره)، و جناب محمد مهدی جعفری و گویا برخی از مجلداتش را هم مرحوم آقای بازرگان ترجمه کردهاند و در بین خود با آن آشنایی داشتند. پیش از انقلاب مرحوم شهید مفتح همدانی چون ذوق آشنایی با آثار قلمی عربی را داشت در همین اندازه خبردار شد که آقای عبدالفتاح عبدالمقصود به ایران دعوت شده و اصفهانیها بیشتر از او استقبال کردهاند و در اصفهان هدایایی هم به او تقدیم کردند. بعد همراه با شهید دکتر مفتح به قم آمد و بعد از نماز مغرب و عشا به منزل آیت الله العظمی وحید(حفظه الله) برده شده همراه با مرحوم شیخ محمد علی تسخیری تنکابنی که آن وقت سردبیر تنها مجله شیعی جهان اسلام به زبان عربی با عنوان نشریه الهادی بود. لذا، من هم به منزل بیرونی آیت الله العظمی وحید خراسانی رفته بودم.
لطفاً جریان این ملاقات حضوری را توضیح دهید؟
یک ملاقات عمومی بود که عدهای از طلاب بحث آیت الله وحید هم حاضر بودند. طبقه تلامذه و شاگردان ایشان حاضر بودند. ضمن این که باید بگویم مترجم این ملاقات مرحوم آیت الله تسخیری بود. من به اینجا رسیدم که چون حضرت آیت الله وحید کتاب را خوانده بودند و میدانستند که در این کتاب به عنوان مفصلترین کتاب تحلیل تاریخ زندگانی امام علی(ع) هیچ حرفی از غدیر خم زده نشده بود. نه به اثبات و نه به نفی، لذا از عبدالفتاح عبدالمقصود پرسیده بودند که: «تو چه عذری از این قضیه داری که یک همچنین واقعهای در زندگانی امیرالمؤمنین(ع) اتفاق افتاده و در متون تاریخی ذکر شده است و تو که مدعی تحلیل کل زندگی ایشان هستی نسبت به این حادثه که در سال 10 هجری در سیره نبوی و زندگانی امام علی(ع) اتفاق افتاده هیچ حرفی نزدی؟ او سعی میکرد که به مجامله و تعارف از قضیه بگذرد. اما، آقای وحید دست بردار نبودند تا بالاخره قول داد که: «قبول میکنم که چنین نقصی در این چنین کتاب کامل و شاملی وجود دارد و نمیتوان از آن بدون کلام گذشت من قول میدهم در بازگشت به مصر این نقص را در یک کتاب یک جلدی برطرف کنم.» چیزی نگذشت که ایشان پس از بازگشت به مصر به قول خود عمل کرد. و کتابی تحت عنوان « السقیفه و الخلافه» از ایشان چاپ شد. یادم هست که ایام تظاهرات و پیروزی انقلاب بود که این کتاب به ایران رسید و آن وقت هم ترجمه نشد. البته آن وقت اصل عربی آن به ایران رسیده بود و من همان نسخه اصلی عربی را دیدم و بعد متوجه شدم که به فارسی هم ترجمه شده است. در این کتاب استدراکی ایشان اشاره کرده بود که: «من کتاب بزرگم را بدون اشاره به حادثه غدیر خم نه نفی و نه اثبات گذراندم. اما الان بنا دارم که این حادثه را هم به عنوان بخشی از حیات امیر المؤمنین(ع) به قلم بیاورم» و اینجا عذر خواهی کرده بود که من به بخش از زندگانی امیرمؤمنان(ع) را نه به عنوان یک محدث بلکه بیشتر از منظر تحلیلی-تاریخی میپردازم و همین کار را هم کرده بود تا رسیده بود به غدیرخم یعنی فقط غدیرخم را متعرض نشده بود. غدیرخم را متعرض شده بود با سؤالی که در خصوص غدیر مطرح شده بود. تا آنجا که انعکاس آن را در ذهن دارم گفت بود: « چرا با وجود این واقعه مهم باز برخی اصحاب به سراغ سقیفه بنیساعده رفتند و در ایام رحلت پیامبر(ص) در خصوص جانشینی ایشان مشورت کردند؟ که به هر جهت منتهی به بیعت با خلیفه اول شد.» وارد جواب این سؤال شده است و حوادث سقیفه و ما بعد سقیفه را به صورت تحلیلی آورده است. این خلاصه مطالبی است که در خصوص جریان این ملاقات و نتایج آن در خاطر دارم، بفرمایید.
با توجه به تجربیات حضرت عالی در خصوص تاریخ اسلام و مواجه با آراء گوناگون نویسندههای مختلف نگاه نویسندگان مصری نسبت به تشیع به چه شکلی است؟
در یک نگاه کلی باید گفت: مذهب عموم مصریان تسنن است و در مصر بیشتر مذهب حنفی و شافعی متداول هر چند که مذهب غالب حنفی است و لذا در گوشه و کنار تمایلاتی به تشیع دیده میشود اما در حدی نیست که چندان قابل ذکر باشد. آثار و باقیماندههایی از تشیع اسماعیلی در مصر بوده است. اینها غدیر و عاشورا در آنجا برگزار میکردند و لذا فن تواشیح( توشیح نامه خوانی) یا مداحیهای سیره نبوی باقی ماندهای از آثار ایام فاطمیان مصر است. اما اینها یک جنبه اسلامی کلی دارد. برخی آثار عمرانی که در فسطاط قدیم یا قاهره وجود دارد نشانه تمدن فاطمیان مصر است. فاطمیان سوریه، شام و فلسطین را تحت حاکمیت خویش داشتند و مدعی شدند که در آثار بنی امیه سر مطهر امام حسین(ع) را پیدا کردهاند و مدتی آن را در پای درختی در عسقلان فلسطین نگه داشتند تا مشهد رأس الحسین(ع) را در قاهره ساختند و بعد این سر را با موکبی ملوکانه به مصر بازگردانند که الان مشهد رأس الحسین(ع) است و برایش ضریح درست کردهاند بقیه این بنا به عنوان مسجد رأس الحسین(ع) است. این کاری است که فاطمیان مصر انجام دادند. اما از نظر تاریخی مؤیدی ندارد برای تحقیق در این زمینه به کتاب «اربعین سید الشهدا(ع)» به قلم مرحوم سید محمد علی قاضی تبریزی مراجعه شود. در آن سه سال پیش از پیروزی انقلاب که ایشان به اردبیل تبعید شدند این کتاب را نوشتند. از آثار عمرانی مربوط به تشیع یکی هم بقعه حضرت زینب(س) است که از نظر برخی مورخین این مطلب اتفاقاً حقیقت دارد. شخصی هست به اسم یحیی ابن حسن عبیدلی نسابه که از نوادگان امام سجاد(ع) است و ظاهراً 10 سال پس از شهادت امام حسن عسگری(ع) وفات کرده است. کتابی داشته در انساب آل ابی طالب(ع) به اسم اخبار زینبات(ع) بوده است.از جمله مطالبی که آنجا آورده شده این است که: در مقدمات واقعه حره از حضرت زینب(س) تعهد گرفته میشود که اخبار کربلا را برای مردم بازگو نکند. اما در جریان وافعه حره که مردم بر علیه حکومت یزید قیام کردند. عمرو ابن سعید ابن عاص اشدق حضرت زینب (س) را به مصر تبعید کرد که مدت 9 ماه در آنجا بیمار شدند و از دنیا رحلت فرمودند. در کتاب رجال نجاشی ذکری از کتاب عبیدلی به میان آمده است. اخیراً هم شخصی به نام حسن قاسم کتابی در مورد حضرت زینب(س) نوشته است. البته کسانی که گرایشات این چنینی دارند غالباً صوفیان مصر هستند. نویسنده ظاهراً به دو قطعه از کتاب اخبار زینبات برخورد کرده بود. در زمان انتشار این کتاب مؤلفین و محققینی مانند مرحوم آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی(ره) این مطلب را ترجیح دادند.