جامعه شناسی کشورهای اسلامیعراقکشور شناخت

شهرک صدر بغداد از بدو شکل‌گیری تاکنون؛ داستان حاشیه‌نشیان همواره مغضوب!

منبع: سکای پرس

ترجمه: رامین حسین آبادیان

در سال 1939 میلادی بود که پروژه سدّ «الکوت» عراق بر روی رود «دجله» تحت نظارت انگلیس به انجام رسید. پس از انجام این پروژه آب و برقِ استان «واسط» تأمین شد اما از میزان آبی که نصیب اهالی «اهوار» می‌شد تا به وسیله آن به کار کشاورزی خود رونق دهند، کاسته شد. بدین‌ترتیب، ساکنان «اهوار» در استان‌های «میسان» و «ذی‌قار» نتوانستند مدت زیادی در مقابل کمبود آب مقاومت کنند و در نتیجه خیلی زود مهاجرت دسته‌جمعی خود به سمت «بغداد» پایتخت عراق را کلید زدند.

گزارشی که توسط یکی از رسانه‌های عرب‌زبان به نقل از یک نویسنده عراقی تهیه شده است نشان از آن دارد که مهاجران پس از مهاجرت به «بغداد» گزینه‌ای جز سکونت در حاشیه پایتخت در مقابل خود نیافتند و بنابراین، در منطقه‌ای واقع در شمال شرق پایتخت در فاصله 20 کیلومتریِ از مرکز آن سکونت گزیدند. این مهاجران در مناطق وسیعی که در آنجا فیلترهای تصفیه آب و زمین‌های کشاورزی قرار داشت، ساکن شدند. بسیاری از آن‌ها به عنوان دست‌فروش مشغول به کار شدند و برخی نیز با مستقر شدن در کیوسک‌های کوچک به فروشندگی روی آورند. عده‌ای دیگر از این مهاجران نیز در کارگاه‌های مختلف شروع به کار کردند.

آن دسته از افرادی نیز که در «اهوار» باقی ماندند و مهاجرت نکردند هرازچندگاهی اخبار حاشیه پایتخت و اوضاع معیشتیِ زندگی در این محور را از نزدیکان خود دریافت می‌کردند. آن‌ها به این باور رسیده بودند که اوضاع معیشتی در حاشیه پایتخت به هر نحوی که باشد باز هم بهتر از «اهوار» است. علت هم آن است که این افراد معتقد بودند «اهوار» در میان خاطرات متعدد، هر روز پیر و پیرتر می‌شود؛ کمااینکه سرسبزی خود را از دست داده و دیگر آن زیبارویی سابق را ندارد. کسانی که بقاء را بر مهاجرت ترجیح دادند خود نیک می‌دانستند که آرامش این منطقه به فضایی آمیخته از گرسنگی، سختی و غم تبدیل شده است.

تأسیس جمهوری عراق پس از انقلاب سال 1958 میلادی به رهبری «عبدالکریم قاسم» برای «الشروگ» به مثابه یک تحول ویژه بود، چراکه آن‌ها در طول حکومت وی احساس کردند که دارایِ اهمیت هستند. «عبدالکریم قاسم» پس از روی کار آمدن قطعه‌زمین‌هایی را میان «الشروگ» تقسیم کرد تا بناهای خود را در آنجا احداث کنند. درست به همین دلیل است که آن‌ها محبت خاصی به قاسم داشتند

همانطور که گفته شد، مهاجرت به حاشیه پایتخت به صورت دسته‌جمعی انجام شد و افرادی که به نوعی با یکدیگر قرابت داشتند و فامیل بودند در مکان‌های واحد گردهم می‌آمدند و بدین‌ترتیب در هر منطقه، تجمعات کوچکی بر حسب قرابت شکل ‌گرفت. این افراد برای خود خانه‌هایی از گِل و ورق‌های فلزی بنا کردند و بر حسب معیارهای عشایری در مناطق محل سکونت‌شان تقسیم‌بندی شدند. پس از این تقسیم‌بندی بود که عشایری تحت عناوین «السواعد» و «البودراج» ایجاد شدند. بدین‌ترتیب، «الشروگ» (مهاجرانِ محور شرقی یعنی ساکنان استان‌های میسان، الناصریه و بصره) به عنوان ستون فقرات نیروی کار در پایتختِ پُر سر و صدا تبدیل شدند. واقعیت آن است که حکومت‌های پادشاهی در عراق در محاسبات خود هیچگاه این مهاجران را در نظر نگرفتند و به همین دلیل است که مناطق محل سکونت آن‌ها [مهاجران] همواره در نقشه جغرافیای پایتخت نادیده انگاشته شد.

شهرک صدر بغداد

با تمامی این‌ها، تأسیس جمهوری عراق پس از انقلاب سال 1958 میلادی به رهبری «عبدالکریم قاسم» برای «الشروگ» به مثابه یک تحول ویژه بود، چراکه آن‌ها در طول حکومت وی احساس کردند که دارایِ اهمیت هستند. «عبدالکریم قاسم» پس از روی کار آمدن قطعه‌زمین‌هایی را میان «الشروگ» تقسیم کرد تا بناهای خود را در آنجا احداث کنند. درست به همین دلیل است که آن‌ها محبت خاصی به قاسم داشتند تا اینکه حزب بعث روی کار آمد. علیرغم اینکه بعثی‌ها دشمنی خود با قاسم و مخالفت‌شان با سلسله اقدامات او را آشکارا اعلام می‌کردند اما چیزی از مهر و محبت «الشروگ» نسبت به وی کاسته نشد.

این شهر، اینگونه شکل گرفت. نوع طراحیِ این شهر، انسان را به شگفت وامی‌دارد، چراکه هیچ نشانه‌ای از پیشرفت و ترقی در آن دیده نمی‌شود. در این شهر علیرغم مساحت زیادی که وجود دارد، «خانه‌هایِ تو در تو» و «کوچه‌های تنگ و باریک» به چشم می‌خورند. حتی ساکنان جدید آن به سختی می‌توانند اثاث‌های خود را وارد منازلشان کنند. افزون بر این، به دلیل سخت بودن انتقال مصالح ساختمانی به داخل منازل، بسیاری از ساکنان شهر از انجام تعمیرات خانه‌هایشان چشم‌پوشی می‌کنند. در ابتداء وضعیت به گونه‌ای بود که مساحت هر خانه در این شهر 140 متر برآورد می‌شد اما در طول زمان و با افزایش جمعیت، اکنون بسیار طبیعی است که خانواده‌هایی با جمعیتِ بیش از 8 نفر در مساحتی بالغ بر 70 متر زندگی کنند.

در همین ارتباط، «لؤی العلی» مهندس معماری معتقد است آنچه در این شهر به چشم می‌خورد در حقیقت جنایت علیه ساکنان است. او تصریح می‌کند: «این شهر بیش از هرچیز دیگری به یک زندان بزرگ شباهت دارد، به طوری که گویی هدف از احداث آن کنترل ساکنان است. خانه‌ها به صورت تو در تو و غیراستاندارد بنا شده‌اند و هیچیک از معیارها و اصول معماری در ساخت آن‌ها لحاظ نشده است. در طول زمان نیز هیچ تلاشی برای بهبود وضعیت این خانه‌ها صورت نگرفته و به همین ترتیب باقی مانده‌اند». این مهندس معماری در ادامه تأکید کرد: «من نمی‌توانم با قاطعیت بگویم که هدف اصلی و اساسی از احداث چنین خانه‌هایی سیاسی بوده است اما واقعیت آن است که حکومت‌های پی در پی در عراق از این رهگذر توانسته‌اند شهر را به راحتی تحت کنترل خود درآورند. این مسأله را نیز نباید نادیده گرفت که این خانه‌ها به گونه‌ای احداث شده‌اند که عملا نه دولت و نه ساکنان آن نمی‌توانند آن‌ها را ارتقاء بخشند. به نظر من بهترین راهکار برای برون‌رفت از وضعیت کنونیِ ساکنان، ساخت مجتمع‌های مسکونی در مناطق دیگر است». وی ادامه می‌دهد: «به طور کلی وقتی نگاهی به شهر می‌اندازیم، می‌بینیم که این شهر اساسا به گونه‌ای طراحی شده است که نتواند به مرور زمان و به صورت طبیعی شاهد پیشرفت باشد. ما می‌بینیم حتی نیازهای ضروری هر خانه‌ یعنی برخورداری یعنی برخورداری از سیستم تهویه در خانه‌های شهر مغفول واقع شده است.

هر حکومتی که در «سرزمین رافدین» (عراق) روی کار آمد تلاش کرد تا سیاستی متفاوت از سیاستِ حکومت قبل از خود را در پیش گیرد. «الثوره» (انقلاب) اسمی است که پیشتر برای محل سکونت «الشروگ» انتخاب شده بود. این اسم را مؤسس شهر یعنی «عبدالکریم قاسم» بر روی آن گذاشت. او نام مذکور را از انقلاب 14 ژوئیه وام گرفته بود و اکنون این نام بیش از هر نام دیگری در ذهن ساکنان شهر ریشه‌دوانده است.

نمی‌توانم با قاطعیت بگویم که هدف اصلی و اساسی از احداث چنین خانه‌هایی سیاسی بوده است اما واقعیت آن است که حکومت‌های پی در پی در عراق از این رهگذر توانسته‌اند شهر را به راحتی تحت کنترل خود درآورند. این مسأله را نیز نباید نادیده گرفت که این خانه‌ها به گونه‌ای احداث شده‌اند که عملا نه دولت و نه ساکنان آن نمی‌توانند آن‌ها را ارتقاء بخشند.

کودتای بعثی پس از به زیر کشیدن «عبدالکریم قاسم» نام «حی الرافدین» را برای شهر برگزید. این اتفاق پس از آن رخ داد که «عبدالرحمن عارف» در سال 1966 میلادی اداره امور کشور را در دست گرفت. این اسم به مرور زمان از بین رفت تا اینکه کودتای صدام در سال 1978میلادی اتفاق افتاد و بدین‌ترتیب، نام «شهر صدام» برای آن انتخاب شد. پس از سقوط صدام در سال 2003 میلادی نیز این شهر، «شهر صدر» نام گرفت. علت انتخاب این نام تبرک جستن به نام «محمد الصدر» مرجعیت دینیِ شیعی و پدرِ رهبر جریان «صدر» یعنی «مقتدی صدر» بود. از همین روی، این شهر به مهمترین قلعه‌های یارانِ او تبدیل شد.

بر همین اساس، نام شهر با «صدر» ارتباط پیدا کرد؛ کسی که در واقع پدرِ معنوی بیداری و آگاهی دینی ساکنان آن در دهه 90 قرن گذشته بود. این شهر همواره عاملی برای نگرانیِ حکومت‌ها در عراق بوده است، چراکه در داخلِ کوچه‌های تنگ و باریک آن همواره سازمان‌ها و جریان‌های مخالف ــ از چپ‌گرا گرفته تا اسلام‌گرا ــ فعالیت کرده‌اند. در دوران ابتدایی کار رژیم صدام، این شهر شاهد یکی از خونین‌ترین مراحل خود در طول تاریخ بود، چراکه در آن زمان، از یک سوی ساکنان شهر به رهبر جمهوریِ عراق یعنی «عبدالکریم قاسم» ارادت داشتند و از سوی دیگر، سازمان‌های کمونیست و اسلامیِ تحت تعقیب به شدت احساس می‌کردند مورد ظلم واقع شده‌اند. از همین روی، رژیم صدام استبداد و دیکتاتوری خود در قبال ساکنان آن را در اوایل دهه 80 قرن گذشته تشدید کرد. رژیم صدام با بکارگیری دستگاه‌های امنیتی و نظامی برای تحت کنترل درآوردن شهر تلاش کرد تا بر آن سیطره کامل داشته باشد. افزون براین، وی شمار زیادی از اهالی شهر را وارد بازیِ جاسوسی و خبرچینی برای دستگاه‌های امنیتی کرد.

آغاز جنگ با ایران در دهه 80 موجب شد تا اندکی از سلسله فشارهای رژیم صدام علیه ساکنان شهر کاسته شود. در این هنگام، صدام هزاران نفر از ساکنان شهر را به میدان نبرد فرستاد. با این حال، دیری نپایید که فشارها علیه ساکنان صدر از سر گرفته شد و صدها نفر از آن‌ها به دلیل عضویت در احزاب و جریان‌های سیاسی مخالف، در زندان‌های امنیتی گرفتار شدند. علیرغم اینکه در سال 2003 میلادی رژیم صدام به زیر کشیده شد اما اوضاع «شهر صدر» بهتر نشد.

با آشکار شدن اولین نشانه‌های تغییر، «مقتدی صدر» رهبر «جریان صدر» اقدام به تأسیس گروه «جیش المهدی» کرد. وی با هدف مقاومت در برابر اشغالگران آمریکایی در سراسر کشور چنین اقدامی انجام داد. او که رهبری جریان صدر را از پدرش به ارث بُرد، پایگاهی را برای خود تشکیل داد که از رهگذر آن توانست دستاوردهای سیاسی و نظامی محقق سازد. از آنجایی که در آن زمان، بیشترین مخالفانِ اشغالگران آمریکایی در شهر صدر دیده می‌شدند، نیروهای اشغالگر بارها برای محاصره آن تلاش کردند. در این میان تحولات دیگری نیز اتفاق افتاد که شهر صدر را تحت تأثیر قرار داد. از جمله این تحولات می‌توان به برخی درگیری‌های نظامی فرقه‌ای پس از وقوع انفجار در حرم عسکریین (علیهما السلام) اشاره کرد. افزون بر این، انفجارهای متعدد خودروهای بمب‌گذاری شده در بازارهای پرجمعیت شهر صدر به یک مسأله طبیعی برای ساکنان آن تبدیل شده بود. دیگر ساکنان شهر صدر عادت کرده بودند جنازه‌های تکه تکه شده یکدیگر را در مناطق پرجمعیت ببینند.

این شهر همواره عاملی برای نگرانیِ حکومت‌ها در عراق بوده است، چراکه در داخلِ کوچه‌های تنگ و باریک آن همواره سازمان‌ها و جریان‌های مخالف ــ از چپ‌گرا گرفته تا اسلام‌گرا ــ فعالیت کرده‌اند.

پس از ورود گروه تروریستی داعش به عراق نیز بسیاری از جوانان شهر صدر به گروه‌های «الحشد الشعبی» پیوستند تا به مبارزه با تروریسمِ تکفیری بروند. مجموع آنچه که گفته شد، باعث شد تا شهرک صدر سال‌های طولانی را در عزاء سپری کند به گونه‌ای که تا مدت‌های طولانی در روزهای جمعه هر هفته چادرها و پرچم‌های سیاه به نشانه عزاداری در گوشه گوشه این شهرک دیده شد.

شهرک صدر بغداد

با ساکنان شهرک به گونه‌ای برخورد می‌شود که گویی آن‌ها جزئی از بغداد نیستند. زمانی که به مواضع اقشار و طیف‌های وسیعی از مردم بغداد در قبال آن‌ها می‌نگریم، این مسأله بیش از پیش نمود پیدا می‌کند. جوانان شهرک برای اینکه بتوانند بیشتر خود را با فضای جامعه همراه سازند در مناسبت‌های مختلف از جمله اعیاد به بازارها و اماکن عمومی می‌روند. «حسن وادی» 19 ساله که از ساکنان شهرک صدر است، می‌گوید: «زندگی ما در کار در بازار سپری می‌شود. ما به عنوان کارگران ساده بیشترین اوقات خود را در بازار سپری می‌کنیم تا بتوانیم معیشت خود را تأمین سازیم. تنها وقت کمی را صرف استراحت می‌کنیم؛ کمااینکه وقتی هم برای تفریح نداریم». او همچنین تصریح می‌کند: «ما زمانی که به مناطق مرکزی بغداد می‌رویم احساس غربت می‌کنیم. بسیاری از مردم با نگاهی تنفرآمیز به ما می‌نگرند و گویی که ما جزئی از بغداد نیستیم و موجوداتی فضایی هستیم. البته آن دسته از کسانی که فرصت ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه برایشان فراهم شده است کمتر با چنین مشکلاتی مواجه هستند. زمانی که دیگران متوجه می‌شوند که ما از اهالی شهرک صدر هستیم، سختی‌هایمان بیشتر می‌شود».

با ساکنان شهرک به گونه‌ای برخورد می‌شود که گویی آن‌ها جزئی از بغداد نیستند. زمانی که به مواضع اقشار و طیف‌های وسیعی از مردم بغداد در قبال آن‌ها می‌نگریم، این مسأله بیش از پیش نمود پیدا می‌کند.

او در ادامه با اشاره به وضعیت خود می‌افزاید: «من نتوانستم تحصیلاتم را ادامه بدهم. افرادی زیاد مانند من در خانواده‌های پرجمعیت و منازل کوچک زندگی می‌کنند. ما همگی برای تأمین مایحتاج روزانه خود تلاش می‌کنیم و امید داریم که بتوانیم مبلغی را جهت تأمین مسکن مناسب پس‌انداز کنیم. علیرغم تمامی این موارد، شرایط اجتماعی حاکم بر شهر ایجاب می‌کند که ما در سن و سال‌های پایین ازدواج کنیم. به عنوان نمونه، من خود هم‌اکنون یک فرزند دارم و منتظر به دنیا آمدن فرزند دوم هستم». «وادی» همچنین ادامه می‌دهد: «سلسله تظاهرات‌ها و اعتراضات اخیر موجب شد تا جوانان مناطق دیگر را بشناسیم و همین مسأله کاهش شکاف‌ها میان ما و سایر جوانان را در پی داشت. ما مصمم هستیم به مسیر خود ادامه دهیم. طی مدت زمان گذشته جوانان زیادی به شهر ما آمده‌اند و از آن بازید به عمل آورده‌اند. علت هم آن است که تظاهرات‌ها و اعتراضات اخیر موجب شد تا همگی احساس کنیم سرنوشت‌مان در سراسر پایتخت به یکدیگر گِره خورده است. ما تصور می‌کردیم تنها خودمان در فقر و محرومیت به سر می‌بریم اما اشتباه می‌کردیم. بسیاری از جوانان مناطق دیگر نیز به اشکال مختلف شرایط مشابهی دارند». او تأکید می‌کند: «زمانی که ما در کنار جوانان مناطق دیگر که از لحاظ اقتصادی و معیشتی وضعیت مناسبی دارند، ایستادیم و مبارزه کردیم به این نتیجه رسیدیم که همگی سرنوشت واحدی داریم».

بر اساس آنچه که گفته شد، طی مدت زمان گذشته برخی از امور در شهرک صدر دستخوش تغییر شده است. ازجمله مهمترین این تغییرات ایستادن جوانان شهر صدر و جوانان دیگر مناطق در یک صف واحد در برابر موج اقدامات سرکوبگرایانه بوده است. به هر حال، واقعیت آن است که سطح پایین و نازلِ خدمات عمومی در شهر صدر و نیز اهمال‌کاری در رسیدگی به امور این شهر موجب شده است تا در این شهر یک فضای عمومی از مخالفت با تمامی احزابِ شرکت‌کننده در قدرت شکل گیرد. هیچیک از طرف‌های سیاسی در عراق نمی‌تواند ادعا کند که در کوچه‌پس‌کوچه‌های تنگ و باریک شهر صدر دارای طرفداران و هوادارانی بیش از رقبایش است. اینجا سهم تمامی جریان‌های سیاسی نزد مردم، مخالفت است و ناسزا.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا