جایگاه انتخابات و دموکراسی در مصر؛ اینجا همه چیز نمایشی است!

نرگس حجتی – چالش دموکراسی و نقش مردم در حکومت، چالشی است که بیش از یک قرن است گریبانگیر تمام کشورهای اسلامی است. هر کشوری الگویی برای نقشآفرینی مردم دارد که البته غالبا با رضایت خود مردم همراه نیست. در این مصاحبه سراغ آقای مجتبی امانی، مسئول سابق دفتر حافظ منافع ایران در مصر رفتیم تا درباره جایگاه انتخابات و دموکراسی در مصر به گفتگو بنشینیم.
برای ورود به بحث لطفا تاریخچه مختصری بفرمایید از اینکه اساسا بحث دموکراسی و انتخابات از چه زمانی در مصر پا به عرصه وجود گذارد؟
مصر در تاریخ خود شاهد اولین مجالس مشورتی بوده که سهمی از آن به نمایندگان انتخابی اختصاص داده میشد. اولین مجلس از این نوع در سال ۱۸۲۴ با عنوان شورای عالی (مجلس الاعلی) آغاز به کار کرد که ۲۴ عضو داشت که بعد از آن با پیوستن ۲۴ عضو از علمای الازهر به ۴۸ نفر افزایش یافت. بیشتر اعضای این مجلس انتصابی بودند؛ اما به گونهای مردم بصورت مستقیم یا غیرمستقیم در تشکیل آن سهیم بودند. این نوع مجالس بیشتر برخاسته از تفکر اسلامی و لزوم نقش مشورتی مردم برای اداره حکومت بر اساس دستور قرآنی «وامرهم شوری بینهم» بود.
اما همچون دیگر کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا، مصر نیز نوعی از دموکراسی غربی را آغاز کرد که در آن در واقع اصول دمکراسی غربی را مدنظر داشتند. این حکومتها به دنبال جلب رضایت غربیها و به نوعی نمایش موردپسند غربیها برای اعلام توجه به ارزشهای آنها و نمادی برای ورود به دنیای مدرن بود. در نتیجه نوعی رابطه دوسویه بین این کشورها و غرب و بخصوص آمریکاییها ایجاد شده بود. از یک طرف میل به دیکتاتوری در بین بسیاری از رهبران کشورهای عربی از جمله مصر مانع میشد که آنها اختیار انتخاب خود را به مردم بدهند. این امر باعث میشد جریان انتخابات به گونهای طراحی شود که نتیجه مطلوب حاکمان اصلی و یا به تعبیر امروزی «دولت عمیق» محقق شود. انتخابات با تعبیر غربی آن با انتخاب رییس جمهور از دوران جمال عبدالناصر در مصر شروع شد. پیش از آن حکومتهای مختلف با شکل پادشاهی بودند و همانگونه که گفته شد ترکیبی از مجلس انتخابی و انتصابی با اندیشه اسلامی بودند.
با توجه به رویکردی که از سوی غرب برای جهان تعیین شده بود، پادشاهی یا باید مشروطه میشد یا نظام سیاسی از پادشاهی به جمهوری تغییر میکرد. این تغییر در مصر از پادشاهی به جمهوری بود. بعد از آن جمال عبدالناصر به خاطر تفوق و برتری و ویژگی کاریزماتیک به عنوان رئیس جمهور مصر انتخاب شد. بعد از آن با نوعی بازی با افکار عمومی و مهندسی رای در این کشورها، رقابت چندانی را در انتخابات ریاست جمهوری مصر شاهد نبودیم. یعنی تا قبل از انقلاب ۲۰۱۰، همه روسای جمهور مصر با نسبتی از رای بین ۹۵ تا ۹۸ درصد انتخاب میشدند. البته شیوههایی برای این نمایش دموکراسی به کار برده میشد که ظاهری از دموکراسی را نمایش بدهد. امریکاییها هم در تعاملی دو سویه از فرد منتخب از شیوه ظاهرا دموکراتیک، همواره حمایت استراتژیک داشتهاند؛ زیرا که منافع آنها از سوی وی تامین میشد.
حتی جمال عبدالناصر هم به عنوان اولین رئیس جمهور از طریق انتخابات تشریفاتی سر کار آمد؟
عبدالناصر، از تغییرات سیاسی ژولای ۱۹۵۲ به عنوان انقلاب نام برد. بعد از آن بود که نظام از پادشاهی به جمهوری تغییر کرد؛ و در این دوران به دلیل قدرت کاریزماتیک رای بیشتر مردم هم به او بود، اما بعد از این دوره از روشهای مختلف استفاده شد تا فقط کسانی که نامزد مورد تایید دولت عمیق بودند در انتخابات شرکت کنند و رای بیاورند.
یعنی احزاب هیچ نقشی در انتخابات مصر نداشتند؟ اساسا در مصر چه احزاب فعالی داشتیم و از چه زمانی فعال شدند؟
از ارزشهای غرب این بود که حکومت از طریق رقابتهای حزبی تشکیل شود. بنابراین نظام حاکم بر مصر را هم تشویق میکرد که احزاب در مصر را تشکیل دهد. تا خود مبارک حزب دموکراتیک وطنی را تاسیس کرد که تمام حاکمان مصر عضو آن بودند و این حزب در دوره ۳۰ ساله مبارک اکثریت مجلس و ریاست جمهوری مصر را در دست داشت. مصر یک حزب قدیمی هم دارد. حزب «وفد» در سال ۱۹۱۸ تشکیل و مهمترین حزب تاریخ مصر است. حزب وفد در دهه سی میلادی اکثریت مجلس مصر را در اختیار داشت و مدت کوتاهی در دوران پادشاهی مصر توانست دولت تشکیل بدهد و کمکم به حاشیه رانده شد. جمال عبدالناصر بعد از کودتای ۱۹۵۲ همه احزاب را منحل کرد و سادات بعد از او دوباره فعالیت حزبی را مجاز کرد.
در پایان دوره مبارک بیش از سی حزب در مصر به ثبت رسیده بودند؛ اما هیچ یک از آنها تاثیر مهمی در شاکله سیاسی مصر نداشتند. اگرچه غربیها از این تعداد بالای حزب در مصر به عنوان دستاویزی برای ادعای دموکراسی در مصر استفاده میکردند. این تعدد احزاب نمایشی را میتوان با کشورهای عراق و سوریه مقایسه کرد که تک حزبی بودند. زمانی که صدام در دهه ۸۰ میلادی در انتخابات عراق با ۹۸.۵ درصد آرا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد؛ کمی بعد از آن هم مبارک در مصر با ۹۷ درصد آرا مجدد به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد؛ در این زمان یکی از محالفین مبارک جمله تامل برانگیزی گفت: «فاصله دموکراسی در مصر و عراق ۱.۵ درصد است!» این درواقع طعنهای به مبارک بود در آن زمان که آمریکا به عراق حمله کرده بود تا صدام را از کویت عقب براند و در این حمله مبارک با آمریکاییها همکاری کرده بود. و در این زمان بسیاری از روزنامههای مصری صدام را متهم به دیکتاتوری میکردند. مخالف مصری هم از این فضا برای طعنه زدن استفاده کرد.
در عراق تک حزبی و مصر چند ده حزبی، همواره نتیجه آرا به گونهای بود که فرد به ظاهر منتخب با بیش از نود درصد آرا انتخاب میشد.
یعنی ما در طول تاریخ دموکراسی مصر هیچ دورهای را نداشته ایم که احزاب تاثیرگذاری در انتخابات مصر داشته باشند؟
به جز یک دوره که عرض کردم حزب وفد فعال بود. و حوالی ۲۰۰۶ هم حزب اخوان المسلمین با ائتلاف با برخی از احزاب دیگر توانست حدود ۸۰ کرسی نمایندگی در مجلس خلق مصر را کسب کند و این تعداد نشان از آن بود که اگر فضای سیاسی مصر باز شود اخوان المسلمین میتواند مجلس را تصاحب کند. در ۲۰۱۰ مبارک به گونهای انتخابات را مهندسی کرد که هیچ یک از اخوان المسلمین نتوانست به مجلس راه پیدا کند. در برابر انتقادات شدید مخالفین نیز گفت بگذارید منتقدین به این حرفها دلشان را خوش کنند. البته چند ماه بعد از این اظهرارات مبارک، انقلاب مصر به وقوع پیوست و مبارک سرنگون شد.
وضعیت انتخابات مجلس به چه شکل بود؟ با توجه به اینکه فرمودید انتخابات ریاست جمهوری کاملا تشریفاتی بود؟
مجلس در مصر دارای نقش اساسی همچون مجلس شورای اسلامی ما نیست. به عبارت دیگر چندان نقش نظارتی قوی ندارد. یک جا مجلس مصر مهم است؛ آن هم نقش مجلس مصر در معرفی نامزدهای ریاست جمهوری است. برای اینکه مجلس یک یا چندین نفر را معرفی کند قانونی وجود ندارد. در طول سی سال ریاست جمهوری مبارک به جز یک دوره، مجلس همیشه تصمیم میگرفت که فقط مبارک را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی کند. مردم هم رای آری و نه به او میدادند و همیشه هم با رای بالای ۹۵ درصد مردم رای آری میدادند. بنابراین مجلس مصر از این لحاظ نقش مهمی ایفا میکند. پس دولت عمیق مصر هرگز اجازه نخواهد داد که ترکیب مجلس به گونهای باشد که از درون آن نامزد مخالف این دولت بیرون بیاید.
در دوره انقلاب مصر این رفتار تغییر کرد یعنی در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۲ نامزدهای بسیاری معرفی شد و در یک انتخابات کاملا آزاد محمد مرسی رای آورد. اگرچه باز هم همین دولت عمیق برنامهریزی کرد تا روال به شکل سابق بازگردد و در حال حاضر نظام مبارک بازسازی شده است.
قبل از مبارک هم وضعیت مجلس همین طور بود؟
در دوره ناصر هم همینگونه بود. یعنی اراده دولت عمیق حاکم بود. مجلس قدرت نظارتی نداشت و صدای مخالف دولت از آن شنیده نمیشد. طبق قانونی که از زمان ناصر نوشته شده ۴۴۴ نفر نماینده در مجلس حضور دارند. در مجلس سنا هم ترکیب به گونهای است که تعدادی نماینده از سوی رئیس جمهور مصر انتخاب میشود. با وجود این سیستم دو مجلسی در مصر، این نهاد نقش چندان قوی ندارد. در اوایل دوران ریاست جمهوری مبارک مجلس قانون محدودیت دو دوره ریاست جمهوری را تغییر داد و کلمه فترتین (به معنی دو دوره) را به فترات (دورهها) تبدیل کرد و بعد از آن مبارک بارها از سوی مجلس به عنوان نامزد معرفی و در انتخابات پیروز میشد. در دوره ژنرال سیسی نیز دوره ریاستجمهوری را که چهار سال بود به شش سال افزایش دادند تا به نظر من گامی برای حفظ رئیسجمهور برای مدتی طولانیتر و مقدمهای برای چند دورهای شدن او باشد.
در سال ۲۰۰۶ چه اتفاقی افتاد که فضا برای احزاب باز شد؟
تصور این است و البته قرائنی هم وجود دارد که اخوانیها از طریق ارتباطگیری با آمریکاییها آنها را متقاعد کردند که با توجه به شعارهایشان مبنی بر حمایت از دموکراسی، به مبارک فشار بیاورند تا موانع حضور آنها را در مجلس برطرف کند. گفته میشود تعدادی از اخوانیها مثل محمد مرسی که در آمریکا زندگی میکردند؛ ملاقاتهایی با مقامات امریکایی داشتند تا آنها را به این کار متقاعد کنند.
البته ارتباط اخوانیها با غربیها و بخصوص امریکاییها چیز قابل کتمانی نیست و هرگز هم این را کتمان نکردهاند. در واقع بر اساس تاکتیکی که اتخاذ کرده بودند؛ این مسیر را پیمودند. چون اخوان المسلمین برای رسیدن به حکومت و یا اجبار حکومت به اجرای احکام اسلامی، راه انقلاب را نفی میکند و راه روشنگری و تبلیغ و کار سیاسی را مد نظر دارد. بنابراین ارتباط سیاسی با امریکاییها را هم قبیح نمیداند؛ اگرچه بعدها از همین روزنه و اعتماد به آمریکاییها ضربه شدیدی خوردند.
به هرحال در آن دوران ظاهرا این نوع تماسها مثمرثمر واقع شد و در آن سال مبارک مجبور شد فضا را باز کند. در این دوره اخوان خود اجازه تاسیس حزب نداشت. در نتیجه از طریق ارتباطگیری با برخی احزاب توانست نامزدهایی را معرفی کند و مورد توجه مردم قرار گرفت. در هر حال اجازه اینکه این افراد در مجلس اکثریت پیدا کنند تا بتوانند نامزدی غیر از مبارک معرفی کنند، داده نشد.
کدام احزاب به اخوان کمک کردند؟
احزاب نمایشی در مصر زیاد داریم. به جز حزب حاکم یعنی حزب دموکراتیک وطنی، فقط احزاب وفد و احرار، دارای سابقه سیاسی قوی هستند. باقی احزاب تاثیرات سیاسی مهمی ندارند. طبق قانون اساسی مصر نامزدهای ریاست جمهوری و مجلس باید از طریق احزاب معرفی شوند. راه دیگر جمعآوری امضاء است که معمولا سخت و نامطمئن است. گزینه بهتر استفاده از احزاب نمایشی است. یعنی گروههایی مثل اخوان که اجازه تشکیل حزب ندارند؛ از طریق این احزاب وارد عرصه سیاست میشوند. طبق قانون مصر و بسیاری کشورهای عربی تشکیل احزاب بر اساس قوانین دینی ممنوع است! یعنی اخوان به دلیل آنکه دارای نام اسلامی است و در صدر اهتمامات خود، اجرای احکام اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی را دارد؛ هرگز به آنها اجازه تشکیل حزب داده نشده است. عجیبتر آنکه در دوره انقلاب مصر هم این قانون تغییری نکرد و اخوان المسلمین نتوانست با نام و عنوان رسمی خود حزب تشکیل دهد. در نتیجه حزب «حریه و العداله» را تشکیل داد که ظاهرا کاملا غیردینی است.
آزادی رسانهها و نقش آنها در تاثیرگذاریهای سیاسی در گذشته و امروز چگونه بوده است؟
مصر دست بالایی در رسانه و مطبوعات دارد. چهار موسسه بزرگ مطبوعاتی در مصر فعال هستند: موسسه الاهرام، اخبار، جمهوریه و الهلال. در کنار اینها رادیو و تلویزیون و شبکههای مختلف خصوصی و عمومی همگی ابزارهای دولت عمیق هستند. البته رسانههای منتقد دولت هم وجود دارد؛ اما آنچنان تاثیرگذار و جریانساز نیستند. درواقع معروفترین و قدیمیترین روزنامه جهان عرب یعنی الاهرام هم همواره مطالب مورد تایید شخصیتهای سیاسی منتشر میکند. به نوعی از طریق این رسانهها دولت توجیه و ساماندهی جریانات سیاسی را انجام میدهد.
یعنی رسانهها در مصر آزادی دارند اما رسانههای مخالف دولت مورد توجه مردم نیستند؟
آنچنان آزادی ندارند که جریانساز باشند. سلطه خبری و رسانهای مسلط که در اختیار دولت عمیق است و به آنها امکان جذب افکار عمومی را نمیدهد. رسانههای مصر به صورت کنترل شده فضای انتقادی را ایجاد میکنند؛ ولی هیچگاه به صورت قوی نمیتواند عرض اندام کند.
سندیکاها و سازمانهای غیردولتی هم در مصر کنترل شده فعالیت میکنند و یا آزادی عمل دارند؟
سندیکاها فراز و فرود داشتند. شاید بتوان گفت تا پیش از مبارک این بخش قدرت چندانی نداشتند؛ اما در دوره مبارک فعالتر بودند. درواقع، یکی از امکاناتی بود که اخوانالمسلمین سعی میکردند از طریق آنها تاثیرگذاری داشته باشد. زمانی بسیاری از این سندیکاها در اختیار اخوانالمسلمین بود و نقش مخالفین مبارک در آنها زیاد بود. ولی در هر حال باز هم نمیتوانستند جریان موثر سیاسی ایجاد کنند. جز انجام برخی تظاهرات و گردهماییها که کاملا پراکنده بودند و دولت عمیق میتوانست آنها را کنترل کند.
اساسا میتوان گفت چیزی به نام گروه مخالف یا اپوزیسیون در مصر وجود دارد یا خیر؟
ظاهری از اپوزیسیون وجود دارد. البته بیشتر آن مربوط به مسیحیان مصری است که آنها هم در مواقع حساس در کنار دولت عمیق قرار گرفتهاند؛ چون احساس میکردند و میکنند جایگزین دولت عمیق منافع آنها را تامین نمیکند.آنها اپوزیسیون خطرناکی برای حکومت نیستند.
آیا رای بالای ۹۵ درصد «آری» به نامزد معرفی شده از طرف مجلس، واقعا رای مردمی بود و یا انتخابات، انتخابات نمایشی و فرمایشی بوده؟
در واقع هر دو موضوع قابل تصور است. نظام انتخاباتی مصر به گونهای است که مردم باید برای رای دادن دارای کارت انتخاباتی باشند. گرفتن کارت انتخاباتی هم دارای تشریفاتی است که افراد معمول جامعه برای این کار اقدام نمیکنند، چون وقتگیر است و مردم معمولی هم انگیزهای برای گرفتن این کارت انتخاباتی ندارند. اما برای اعضای احزاب گرفتن این کارت آسانتر است. از طرفی سهم اصلی را حزب حاکم یعنی حزب دموکراتیک ملی دارد. از سوی دیگر برای برخی کارها مثل ورود به دولت و کارمند شدن باید کارت انتخاباتی داشت. ضمن آنکه کارمندان دولت نیز به عضویت حزب حاکم تن میدهند و یا به نوعی به آن مجبور میشوند.
به این ترتیب بیشتر کسانی که کارت انتخاباتی دارند طرفداران حزب حاکم هستند. با توجه به همه اینها سی درصد مردم مصر دارای کارت انتخاباتی هستند از بین این سی درصد هم فقط نیمی انگیزه شرکت در رایگیری را دارند. هنگامی که دولت اعلام میکند پنجاه درصد در انتخابات شرکت کردند؛ در واقع منظورش این است که پنجاه درصد از کسانی که دارای کارت انتخاباتی هستند در انتخابات شرکت کردهاند. بنابراین تعداد واقعی مشاکت کنندگان پانزده درصد واجدین شرایط است.
از طرف دیگر نظام رای دادن در مصر سخت است. یعنی به طور مثال اگر شخصی متولد آسوان است، نمیتواند در شهرهای دیگر رای دهد و باید در همان حوزه محل تولد یا صدور کارت ملی خود رای بدهد. نام این فرد هم در همان محل ثبت رای وجود دارد و جلوی اسم او علامت میزنند. در پایان رایگیری اگر فقط بیست درصد ثبت شدگان در فهرست آن حوزه شرکت کنند؛ ظاهرا هیچ مکانیسمی برای آنکه از آرای تقلبی برای هشتاد درصدی که مشارکت نکردهاند وجود ندارد. یعنی اگر تبانی انجام شود و از طرف آن هشتاد درصد رایی در صندوق انداخته شود؛ کسی متوجه نمیشود. به این ترتیب امکان دستکاری آراء نیز به راحتی وجود دارد. این موارد را بنده هم از نزدیک دیده و نمونههای آن را در خاطرات خود ذکر کردهام. مردم مصر هم بسیار اهل تساهل و تسامحند و اگر هم کسی هم متوجه این مساله شود که از طرف او رایی داده شده، خیلی اهل پیگیری نیستند.
ارزیابی شما از میزان رضایت مردم مصر از وضعیت دموکراسی در مصر چگونه است؟
اولویتهای مردم مصر فراتر از دموکراسی است. آنها به دنبال یک نظام کارآمد هستند. نظامی که حس برتری، غرور و کرامت را به آنها بازگرداند. در نتیجه دموکراسی در اولویتهای نخستین برای آنها معنایی ندارد. چه مردم مصر و چه بسیاری از کشورهای عربی، برایشان مهم این است که کسی بیاید که آرزوهایشان را محقق کند. اینکه چگونه بر سر کار بیاید مهم نیست. چنانچه جمال عبدالناصر تا حدودی این کار را برای آنها انجام داد و به شخص اول کشور هم تبدیل شد. مرسی نیز در آغاز این کار را انجام داد؛ اما از نیمه راه به بیراهه رفت و به مخالفین خود هم فرصت توطئه داد. شاید اگر انقلابی عمل کرده بود؛ هم به خواسته مردم مصر جامه عمل میپوشاند و خود هم بر سر کار بود و به عنوان یک رئیس جمهور موفق در تاریخ مصر باقی میماند.
درواقع مشکل انقلاب مردم مصر این بود که میدانستند چه چیزی را نمیخواهند اما نمیدانستند چه چیزی را میخواهند و رهبری هم نداشتند که این مسیر را برای آنها تبیین کنند. هیلاری کلینتون اعلام کرد که انقلاب مصر انقلاب دموکراسی خواهی است؛ بله، اما مردم مصر از طریق دموکراسی به کسی یا کسانی رای دادند که معتقد به دموکراسی نبودند. دموکراسی اجازه نمیدهد مردم تصمیم بگیرند که به جای خودشان، خدا بر آنها حکومت بکند. این حرفی بود که میتران هم درباره الجزایریها زد، که ما اجازه نمیدهیم مردم از طریق دموکراسی، اساس دموکراسی را به باد بدهند.
دموکراسی غربی یعنی مردم به کسانی رای بدهند که خواستههای مردم را در حکومت اجرا کند. اگر در کشوری مردم به کسی رای بدهند که آن فرد به جای نظر مردم و یافتههای زمینی، نظر شریعت و قرآن را حاکم بکند؛ اینجاست که فلسفه دمکراسی غربی آن را برنمیتابد. وقتی در مصر فضا ایجاد شد مردم از طریق رای به اسلامگرا رای دادند. مجلس هم پر از اسلامگراها شد. در تونس هم همین اتفاق افتاد. اما این دموکراسی که در مصر و تونس ایجاد شد، حتی آنچه در ایران حاکم است، روش روش دموکراسی است اما از نظر غربیها مفهوم دموکراسی را ندارد. یعنی مردم وقتی میخواهند رای بدهند باید بگویند خودشان چه چیزی میخواهند و حق ندارند بگویند ما میخواهیم آنچه خدا میخواهد اعمال شود!