جامعه شناسی کشورهای اسلامیجریان شناسیجریان شناسی سیاسی

مسئله زنان از حسن‌البنا تا قرضاوی؛ اخوانی‌ها نقش‌آفرینی سیاسی زنان را می‌پذیرند؟

مرکز المسبار للدراسات و البحوث – ریتا فرج

ترجمه: رامین حسین آبادیان

نظریه «گوهرِ زن» با استناد به شعر «آیا مروارید در غیر از صدف است؟» اصل و اساس گفتمانی را تشکیل می‌دهد که «حسن البنا» (1906 ـ 1949) درباره زنان پایه‌گذاری کرد. او در کتاب‌های خود به نقش‌ها و مسئولیت‌هایی که بر عهده زنان است، اشاره کرد و به بیان شرط و شروطی که تحرکاتشان در جامعه را محدود می‌کرد، پرداخت. این نقش‌ها و مسئولیت‌ها عمدتا در چارچوبی بودند که نه تنها از سبک و سیاق سنتی عبور نمی‌کردند بلکه گاهی نیز از آن عقب می‌ماندند. مؤسس جمعیت «اخوان‌المسلمین» به زنان تنها از بابِ «دفع فتنه» می‌نگرد و معتقد است که آن‌ها باید به نقش اصلی و اساسی خود در ازدواج و مادری کردن برای فرزندانشان بپردازند. هرچند که او برخی دیگر از وظایف و مسئولیت‌ها را برای زنان مجاز شمرده است، اما این مسئولیت‌ها هیچگاه در سطح شأن انسانی آن‌ها نبوده‌اند.
https://norgerx.com/cialis-super-active-norge.html

«حسن البنا» تأکید می‌کند: «معلوم و مشخص بودن چهره زن و دستانش حرام است مگر اینکه در شرایطی این اتفاق رخ دهد که منجر به ظهور و بروز فتنه‌ نشود». افزون بر این، البنا تصریح می‌کند: «اگر اسلام قوانینی را در خصوص زنان تعیین کرده است، اگر اسلام اختلاط زنان با مردان را ممنوع کرده است، اگر حضور کوتاه مدت زنان در کنار مردان را منوط به حضور یکی از محارم زنان کرده است، اگر اسلام خواستار عمل کردن زنان به مسئولیت‌های طبیعی‌شان در چارچوب خانواده شده است، تمامی این‌ها نه برای خدشه‌دار کردن شرافت آن‌ها [زنان] و یا محدود کردن آزادی‌شان که برای حمایت و حفاظت از آن‌ها عنوان شده است. مقصودمان از اینکه زنان، گوهر و جواهرند دقیقا همین است».

از منظر و دیدگاه «حسن البنا» وظیفه اصلی زنان در رسیدگی به شوهران و فرزندانشان خلاصه می‌شود. البنا در این خصوص تأکید می‌کند: «مسئولیت و مأموریت اصلی زنان، شوهران و فرزندانشان است. پاسخ ما به کسانی که مسیر هوا و هوس را در پیش گرفته‌اند و خواستار اشتغال زنان در کار وکالت و … هستند، این است که علیرغم اینکه عقل مردان در مقایسه با زنان کامل‌تر است، آن‌ها نتوانسته‌اند به نقش خود در این زمینه [وکالت] به درستی عمل کرده و حق را احیاء کنند، پس چگونه ممکن است زنان درحالی که عقل و دین‌شان ناقص است، چنین کاری را انجام دهند»؟

در عین حال، «حسن البنا» اختلاط میان زن و مرد، حضور زنان در جشن‌ها، آرایش کردن و مخالفت با خواسته‌های شوهرانشان را حرام اعلام کرد و خواستار مصادره روزنامه‌ها، مجلات، رمان‌ها، کتاب‌ها، نمایش‌نامه‌ها و برنامه‌های رادیویی فکاهی شد. در این زمینه، «حسن البنا» تأکید کرد: «واقعیت آن است که روزنامه‌ها، مجلات، نمایش‌نامه‌ها و برنامه‌های رادیوییِ فکاهی کاملا بیهوده و تحریک‌کننده هستند که احساسات و غرایزِ بی‌ارزش انسان‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند. باید در مقابل این جریان ایستاد؛ جریانی که به دنبال انحطاط، مجاز کردن اختلاط زن و مرد، پاتوق کردن پارک‌ها، گردشگاه‌ها و سواحل است. باید در برابر تمامی این ابزار و وسایلِ حقیر که هدفشان به بیراهه کشاندن جوانان است، ایستاد».

«حسن البنا» در کتاب خود که تحت عنوان «زن مسلمان» به چاپ رسید، به «اختلاط زن و مرد» حمله کرده و نوشت: «اسلام اختلاط زن و مرد را یک خطر جدی می‌بیند و معتقد است که این دو باید از یکدیگر دور باشند مگر اینکه باهم ازدواج کنند». او در کتاب خود از جامعه اسلامی به عنوان جامعه فردی یاد کرد و نه جامعه مشترک. «حسن البنا» همچنین حضور زنان در میان جمعیت و نیز مشارکتش در نبردها و مبارزات را در صورت وجود یک ضرورتِ خیلی فوری جایز دانسته اما برای این مسأله نیز شرط و شروط زیادی را مطرح کرده است. ازجمله شروط این است که زنان از مزیّن شدن به هرگونه مظاهر زیبایی‌بخش دوری جویند، جسم خود را بپوشانند، به گونه‌ای لباس بپوشند که قابل دیده شدن و توصیف شدن نباشند، تحت هیچ شرایطی با نامحرمان خلوت نکنند. هدف او از تعیین تمامی این شروط و شروط این بوده است که مَرد از فتنه زن در امان بماند، زیرا معتقد بود که زنان محبوب‌ترین فتنه‌ها برای مَردان هستند. بدین‎‌ترتیب، «حسن البنا» کار زنان را تنها در خانه خلاصه می‌کند اما در مواردی نیز استثنائاتی قائل شده است.

درهمین ارتباط، البنا می‌گوید: «اگر ضرورت‌های اجتماعی اقتضاء کرد که زنان به از مأموریت‌ها و وظایف طبیعی و ذاتی خود روی آورند و کار دیگری را انجام دهند، بر آن‌ها واجب است تا شرط و شروطی را که دین اسلام برای محافظت مرد از فتنه زن و محافظت زن از فتنه مرد مقرر کرده است، رعایت کنند. واجب است که زنان بر مبنای ضرورتی که وجود دارد به کارهایی غیر از وظایف اصلی خود بپردازند و طبیعتا انجام این کارها نباید به یک سازوکار عمومی و به تبع آن به حقوق زنان، تبدیل بشود». از منظر و دیدگاه «حسن البنا» وظیفه اصلی زنان در رسیدگی به شوهران و فرزندانشان خلاصه می‌شود. البنا در این خصوص تأکید می‌کند: «مسئولیت و مأموریت اصلی زنان، شوهران و فرزندانشان است. پاسخ ما به کسانی که مسیر هوا و هوس را در پیش گرفته‌اند و خواستار اشتغال زنان در کار وکالت و … هستند، این است که علیرغم اینکه عقل مردان در مقایسه با زنان کامل‌تر است، آن‌ها نتوانسته‌اند به نقش خود در این زمینه [وکالت] به درستی عمل کرده و حق را احیاء کنند، پس چگونه ممکن است زنان درحالی که عقل و دین‌شان ناقص است، چنین کاری را انجام دهند»؟

در ادبیات «اخوان‌المسلمین» و نگرش آن به زنان همواره تغییر و تحولات نسبتا سطحی قابل مشاهده بوده است. این جمعیت از یک برهه‌ای به بعد دیگر همچون گذشته خواستار انزوای زنان و دوری آن‌ها از زندگی اجتماعی نبود بلکه فریاد فعال‌سازی نقش آن‌ها در امور مختلف را سَر داد. به عنوان مثال، «یوسف القرضاوی» خواستار توسعه و تقویت نقش رهبری زنان در داخل جنبش اسلامی شد و گفت: «فعالیت‌های اسلامی زنان تنها زمانی به بار خواهد نشست و موفقیت‌آمیز خواهد بود که در میان آن‌ها رهبران اسلامی ظهور و بروز پیدا کنند؛ رهبرانی که در میدان‌های دعوت و تبلیغ، فکر و اندیشه و علم و تربیت جولان دهند».

همچون «حسن البنا» بسیاری از تئورسین‌های اسلام سیاسی و نیز نظریه‌پردازان سلفی نیز تا جایی پیش رفتند که علت اصلی و اساسی افزایش بیکاری در جامعه مصر را رقابت زنان با مردان در عرصه‌های کاری عنوان کردند. به عنوان نمونه، در سال 1988 میلادی «یوسف البدری» (1938 ـ 2014) خواستار عدم سپردن شغل‌های دولتی به زنان به منظور نابودی پدیده بیکاری در جامعه مصر شد. افزون براین، روحانی «محمد سعید رمضان البوطی» (1929 ـ 2013) اعلام کرد: «بزرگترین ضمانت برای اینکه تمامی امور در مسیر درست خود قرار گرفته باشند این است که زنان وارد میدان کار برای کسب روزی نشوند، مگر اینکه در سخت‌ترین شرایط قرار گرفته باشند و ضرورت بالایی وجود داشته باشد». این عالِم دینی همچنین اشتغال زنان در کار وکالت را حرام اعلام کرد. در همین حال، فقهاء بر روی این مسأله که نباید پست‌ها و مناصب مهم ازجمله امامت به زنان سپرده شود، اجماع دارند.

در ادبیات «اخوان‌المسلمین» و نگرش آن به زنان همواره تغییر و تحولات نسبتا سطحی قابل مشاهده بوده است. این جمعیت از یک برهه‌ای به بعد دیگر همچون گذشته خواستار انزوای زنان و دوری آن‌ها از زندگی اجتماعی نبود بلکه فریاد فعال‌سازی نقش آن‌ها در امور مختلف را سَر داد. به عنوان مثال، «یوسف القرضاوی» خواستار توسعه و تقویت نقش رهبری زنان در داخل جنبش اسلامی شد و گفت: «فعالیت‌های اسلامی زنان تنها زمانی به بار خواهد نشست و موفقیت‌آمیز خواهد بود که در میان آن‌ها رهبران اسلامی ظهور و بروز پیدا کنند؛ رهبرانی که در میدان‌های دعوت و تبلیغ، فکر و اندیشه و علم و تربیت جولان دهند».

جمعیت «اخوان‌المسلمین» در سال 1994 میلادی از سندی تحت عنوان «زنان مسلمان در جامعه اسلامی» رونمایی کرده و در آن مجوز مشارکت سیاسی زنان در فعالیت‎‌های اسلامی را صادر کرد. البته آن‌ها در سند منتشر شده اعلام کردند که «ریاست بر کشور» از هرگونه فعالیت اسلامی زنان در جامعه مستثنی است. علیرغم نقشی که اخوانی‌ها به زنان اعطاء کردند اما آن‌ها [زنان] در مجلس‌ها و شوراهای اصلی و اساسی تقریبا نقش‌آفرینیِ خاصی ندارند و حتی مشارکت‌شان در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها جز در برخی موارد معدود، بسیار اندک است. برخی معتقدند که کمرنگ‌ بودن مشارکت زنان در فعالیت‌های سازمانی اخوان‌المسلمین به اصول اجتماعی و فرهنگی حاکم بر اعضای این جنبش بازمی‌گردد، زیرا عمده این اعضاء از طبقات فقیر و متوسط هستند و این طبقات نیز نقش زنان را همواره محدود و ثانویه تلقی کرده‌اند.

زنان تنها پس از سال 2000 میلادی توانستند در انتخابات پارلمانی که «اخوان‌المسلمین» در آن مشارکت کرد، نماینده‌ای داشته باشند. در انتخابات پارلمانی سال 2005 میلادی تنها «مکارم الدیری» به نمایندگی از زنان در مرکز انتخاباتی شهر «نصر» شرکت کرد. در این برهه زمانی، اخوانی‌ها توانستند نتایج بسیار خوبی را رقم بزنند که بسیاری، علت تحقق این نتایج را عدم حضور حزب ملی حاکم در آن زمان، عنوان کردند. برخی نیز بر این باورند که پیروزی مذکور در نتیجه شعاری بود که برای اولین بار در فعالیت‌های انتخاباتی سَر داده شد و آن شعار «اسلام، راه حل است» بود. نتایج انتخابات پارلمانی در واقع تأثیر این شعار را نشان داد، چراکه سَر دادن چنین شعاری موجب شد تا تعداد زیادی از افرادی که هیچ گرایشی به «اخوان‌المسلمین» نداشتند به این جمعیت ملحق شوند. این شعار همچنین موجب شد تا گرایش‌های دینی در میان طبقات و اقشار متوسط جامعه افزایش یابد. بنابراین، برای اولین بار مشاهده شد که دختران محجبه با پوششی متشکل از شلوار جین و لباس‌های نخی در راهپیمایی‌های نامزدهای اخوان در انتخابات شرکت کردند.

دخترانی که به جمعیت «اخوان‌المسلمین» پیوستند تحت تأثیر عوامل اجتماعی و سیاسی حاکم بر خط مشیِ سنتی این جمعیت در قبال زنان قرار گرفتند؛ خط مشی‌ای که قادر نبود تغییر شگرفی در نوع نگرش به زنان را تجربه کند. علل و عوامل متعددی وجود داشتند که موجب شد «اخوان‌المسلمین» نتواند در نگرش خود به زنان تغییرات جدی و اساسی ایجاد کند. ازجمله این عوامل، ورود به حلقه درگیری‌ها با نظام حاکم بود که باعث شد اخوانی‌ها زمان کافی برای تجدیدنظر جدی در نگرش خود و نیز تقویت نقش زنان در داخل شاخه «خواهران مسلمان» را نداشته باشند.

اخوانی‌ها تلاش کردند نقش زنان در مراکز تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی خود را حذف کنند و بنابراین، در شورای مشورتی «اخوان‌المسلمین» خبری از نقش‌آفرینی زنان نبود. درعین حال، شاخه محافظه‌کار «اخوان‌المسلمین» بر نگرش سلفیت نسبت به زنان که نقش آن‌ها را در تربیت و مسائل خانوادگی محدود و محصور می‌کرد، متمرکز شد و تنها نوع حجاب زنان و لباس و پوشش آن‌ها را مورد توجه قرار داد و هیچ اهتمامی به نقش سیاسی آن‌ها نداشت.

افزون براین، اخوانی‌ها تلاش کردند نقش زنان در مراکز تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی خود را حذف کنند و بنابراین، در شورای مشورتی «اخوان‌المسلمین» خبری از نقش‌آفرینی زنان نبود. درعین حال، شاخه محافظه‌کار «اخوان‌المسلمین» بر نگرش سلفیت نسبت به زنان که نقش آن‌ها را در تربیت و مسائل خانوادگی محدود و محصور می‌کرد، متمرکز شد و تنها نوع حجاب زنان و لباس و پوشش آن‌ها را مورد توجه  قرار داد و هیچ اهتمامی به نقش سیاسی آن‌ها نداشت. در نهایت «اخوان‎‌المسلمین» پس از شکست پروژه سیاسی خود به اسلامی ساختن جامعه روی آورد و مسأله زنان در نزد آن دیگر جایگاهی نداشت. پس از سقوط نظام «حسنی مبارک» و تأسیس حزب اخوانی موسوم به «حزب آزادی و عدالت» و پیروزی آن در انتخابات سال 2011 میلادی، میزان حضور زنان در ساختار این حزب بسیار ناچیز و خجالت‌آور بود و هیچ تغییر و تحول خاصی در عرصه حضور زنان در پست‌های سیاسی و شوراهای مشورتیِ اخوان ایجاد نشد. لازم به ذکر است که شاخه «خواهران مسلمان» نقش جدی و البته خطرناکی را در جبهه مخالفِ انقلاب 30 ژوئن سال 2013 ایفاء کرد.

هرآنکس که ادبیات جمعیت «اخوان‌المسلمین» را پیگری کرده باشد، متوجه می‌شود که تغییر و تحولات کوچکی در نگرش آن به زنان اتفاق افتاده است که این تغییر و تحولات نیز ناشی از فشارهای اجتماعی در جامعه مصر بوده است. درست است که نظریه‌پردازان و تئوریسین‌های جدید دیدگاه و نگرشی متفاوت از مؤسس اخوان دارند اما در نهایت باید گفت که تغییر و تحولات تنها برخی از قشرهای زنان را شامل شد و به طور کلی ما هیچ حضور فعال و مؤثری از سوی زنان و خواهران مسلمان در ساختار شوراهای مشورتی و مراکز تصمیم‌گیری اخوان را ملاحظه نکردیم. قبل از اعلام ممنوعیت فعالیت‌های اخوان به دنبال سقوط نظام «محمد مرسی»، نامزد کردن زنان در انتخابات تنها یک اقدام ظاهری و یک «دکور خارجی» بود و به هیچ وجه نمایانگر تمایل واقعیِ اخوانی‌ها برای فعال‌سازی و تقویت نقش زنان در داخل جمعیت «اخوان‌المسلمین» نبود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا