مکتب انقلاب

تأثیر «سید قطب» بر تفکر اسلامی ـ ایرانی معاصر

معتز الخطیب – الجزیره 
مترجم: رامین حسین آبادیان 

متن زیر یکی از سلسله یادداشت‌های معتز الخطیب استاد دانشگاه حمد بن خلیفه است که توسط شعوبا منتشر شده است. بدیهی است که نقل این مطالب به معنای رد یا تایید آن نیست.

در این مقاله قصد داریم تأثیر «سید قطب» بر تفکر اسلامی ـ ایرانی معاصر را در دو محور مورد بحث و بررسی قرار دهیم؛

اول؛ تأثیر سید قطب بر (امام)خمینی و (آیت الله)خامنه‌ای به عنوان دو شخصیت برجسته در انقلاب اسلامی ایران.

دوم؛ اشکال حضور سید قطب و چارچوب‌های اقتباس از وی در کتاب‌های ایرانی معاصر.

اول؛ تأثیر سید قطب بر (امام)خمینی و (آیت الله)خامنه‌ای

همانگونه که اشاره شد، ترجمه آثار سید قطب به زبان فارسی موجب شکل‌گیری یک فضا و حرکت انقلابی شد. سید قطب بر روی دو شخصیت برجسته در ایران اسلامی یعنی (امام)روح الله خمینی و (آیت الله)علی خامنه‌ای، تأثیر گذاشته است. در خصوص (امام) خمینی باید گفت که تأثیرگذاری تفکر و اندیشه سید قطب بر وی مُبهم است. علت این مسئله هم آن است که وی در آثار و نگاشته‌های خود ـ تا جایی که نگارنده بررسی کرده است ـ نامی از وی به میان نیاورده و مطلبی را به طور مستقیم از او اقتباس نکرده است. ازهمین‌روی، برخی معتقدند که (امام)خمینی در افکار خود مستقل بوده و تحت تأثیر افکار و اندیشه‌های سید قطب قرار نگرفته است. کسانی که چنین اعتقادی دارند، بر این باورند که (امام)خمینی در آثارش اسمی از سید قطب نیاورده است؛ او برای مریدانش یک نماد و پیشگام بوده و به نوعی یک شخصیت «شبه مقدس» برایشان تلقی می‌شود. با تمامی این‌ها، نگارنده معتقد است که با استناد به حداقل دو عامل می‌توان تأثیرگذاری افکار و اندیشه‌های سید قطب بر (امام)خمینی را اثبات نمود.

1ـ عامل اول: مترجمانی نظیر سیدعلی خامنه‌ای، محمد حسینی خامنه‌ای و هادی خسروشاهی جملگی از شاگردان (امام)خمینی بوده‌اند. آن‌ها از جوانان فعال در انقلاب اسلامی ایران محسوب می‌شدند. این افراد در نیمه دوم دهه 30 قرن گذشته متولد شدند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پست‌های مهمی دست یافتند. به عنوان نمونه، (آیت الله)علی خامنه‌ای به عنوان جانشین (امام)خمینی به پست رهبری رسید، هادی خسروشاهی به عنوان نماینده (امام)خمینی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به کار شد و محمد حسینی خامنه‌ای به عنوان برادر بزرگتر علی خامنه‌ای هم یکی از اعضای کمیته تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود. این بدان معناست که (امام) خمینی از افکار و اندیشه‌های سید قطب به دور نبوده است، زیرا مترجمان کتاب‌ها و آثار سید قطب در واقع کسانی بودند که به ویژه در مرحله آماده‌‌سازی برای انقلاب، در حلقه افراد نزدیک به خمینی نقش‌آفرینی می‌کردند.

2ـ عامل دوم: سخنرانی‌های (امام)خمینی که در قالب کتاب مشهور «حکومت اسلامی» منتشر شد، پس از اعدام سید قطب و بعد از آنکه برخی از آثار او توسط شاگردان (امام)خمینی به فارسی ترجمه شدند، ایراد گشتند. ما در کتاب «حکومت اسلامی» نوعی تشابه میان افکار و اندیشه‌های (امام)خمینی و افکار و اندیشه‌های انقلابی و کلیِّ سید قطب می‌بینیم. البته لازم به ذکر است که دو طرف در اعتقاد به مذهب تشیع و یا نظریه ولایت فقیه تشابه فکری با یکدیگر نداشته‌اند. به هر حال؛ تشابهاتی میان افکار این دو نفر وجود دارد که در ادامه به محورهای مهم آن اشاره می‌گردد؛

اول سخن گفتن از غربت اسلام و وجود شکاف و فاصله میان اسلام حقیقی و شناخت عامه مردم از اسلام یکی از وجوه اشتراک افکار سید قطب و (امام)خمینی است. در واقع، دو طرف اعتقاد دارند که به سعادت رساندن جامعه تنها از رهگذر حکمرانی حکومت اسلامی میسر خواهد بود.

دوم؛ اینکه اسلام دارای یک برنامه جامع و فراگیر برای زندگی و ساماندهی جامعه است.

سوم؛ حاکمیت اسلام بر جامعه از دیگر وجوه اشتراک میان افکار دو طرف است. دو طرف به حاکمیت قانون الهی در جامعه اعتقاد دارند و معتقدند که تنها خداوند حاکم جامعه است.

چهارم؛ نظام‌هایی که با رویکرد اسلامی اداره نمی‌شوند، نظام‌های مُشرکی هستند و باید در برابر آن‌ها ایستاد و اعتراض کرد. باید نسلی مؤمن و فرهیخته و آگاه برای متلاشی ساختن پایه‌های حکمرانی نظام‌های طاغوتی و غیر دینی، تربیت کرد. چنین نظام‌های فاسدی باید نابود شوند و حکام ستمگر و خائن‌شان باید از بین بروند. این وظیفه و تکلیفی بر روی دوش تمامی مسلمانان است. وظیفه مسلمانان است که یک انقلاب سیاسی و اسلامی را در برابر حکام ظالم رقم بزنند. همچنین افکار و اندیشه‌های (امام)خمینی و سید قطب در انتقاد از غرب با یکدیگر مشابه است. آن‌ها اعتقاد دارند که اسلام و مسلمین بر غربِ مادی‌گرا برتری دارند.

 افکار و اندیشه‌های چهارگانه جملگی در سخنرانی‌های (امام)خمینی نمود داشته‌اند و همین مسئله اذهان را به طور مستقیم به سمت افکار سید قطب سوق می‌دهد. حاکمیت الهی یکی از اصول اصلی افکار دو طرف محسوب می‌شود. دیدگاه و نظرات دو طرف در خصوص حکومت اسلامی، نظریه حاکمیت قانون الهی و لزوم مبارزه با نظام‌های مُشرک، یکسان است. سید قطب و (امام)خمینی بر این باورند که نظام‌های مشرک باید از رهگذر تربیت یک نسل مؤمن و متدین، از بین بروند. سید قطب از این نسل تحت عنوان «پیشگامان مؤمن» و (امام)خمینی از آن تحت عنوان «نسل مؤمنِ فاضل و فرهیخته» یاد می‌کند. در خصوص (آیت الله)علی خامنه‌ای، یکی از برجسته‌ترین رهبران شیعی باید گفت که او نیز تحت تأثیر افکار و اندیشه‌های سید قطب بوده است و حتی از سید قطب به عنوان یک «متفکر مجاهد» یاد کرده است. بر این اساس، (آیت الله)خامنه‌ای در دوران جوانی خود که مشغول فعالیت‌های انقلابی علیه نظام شاهنشاهی بوده است، تحت تأثیر افکار سید قطب قرار گرفت. او همگام با حوزه علمیه به فعالیت‌های انقلابی پرداخت و سپس در سال 1962 ندای خمینی را لبیک گفت و فعالیت‌های اساسی‌اش را کلید زد. (آیت الله)خامنه‌ای در حد فاصل میان‌ سال‌های 1962 و 1975 به دلیل همین فعالیت‌های انقلابی چندین و چند بار بازداشت شد.

(آیت الله)خامنه‌ای به دلیل ترجمه کتاب سید قطب به نام «آینده در قلمرو اسلام» از شهر مشهد گریخت. این کتاب به ویژه در مقدمه‌اش و حاشیه‌‎ای که (آیت الله)خامنه‌ای برایش نوشت، متضمن یک رویکرد انقلابی بود. (آیت الله)خامنه‌ای در مقدمه ترجمه کتاب با رویکردی مشابه رویکرد سید قطب، نوشت: «اسلام با قدرت و نفوذ طبیعى خود بالاخره بر اورنگ حکمرانى جهان خواهد نشست و شعاع جانبخش خود را تا اعماق تاریکی‌هائى که بشریت گرفتار آنست خواهد فرستاد و قدرت‌‎هاى مهاجم را خواه و ناخواه مجبور به عقب‌نشینى خواهد ساخت و در آخر کار سربلند و پیروز جلوه‌گرى خواهد نمود. به طور مسلم این آینده در صورتى قابل تحقق است که جهان بشریت اسلام را بشناسد و از مقررات سازنده و زندگى‌بخش آن اطلاع یابد. اسلام برنامه زندگى است و تنها عمل به قسمتى از مقررات شخصى آن کافى نیست که عمل‌کننده را در شمار مسلمانان درآورد. بدون تردید این بی‌خبرى و انحراف [از اصول اسلامی] امرى طبیعى نیست و اگر هم از آغاز به طور طبیعى بوجود آمده باشد به طور قطع بعدها دست‌هاى پلید دشمنان با نقشه‌هاى دقیق و ماهرانه آن را تقویت کرده و مسلمین را از واقعیت اصیل اسلام بی‌خبر نگاه داشته است».

(آیت الله)خامنه‌ای همچنین در مقدمه ترجمه کتاب نوشته است: «ما امروز باید بخود تکانى دهیم و واقعیت دین را به جامعه ى خود بشناسانیم و بار دیگر این قدرت معنوى و آسمانى را در دست گیریم. باید با مجاهدتى خستگى ناپذیر اصول و مبانى اساسى اسلام را با تحلیل کامل تدوین کنیم و در اختیار همگانقرار دهیم و آنانرا با احکام اصولى اسلام آشنا سازیم. این رسالتى فوق‌العاده دشوار ولى به همان اندازه حیاتى و بزرگ است این همان رسالت پیامبران بزرگ الهى است». نکته قابل تأمل آن است که موارد مطرح شده در سخنرانی‌های (امام)خمینی درباره اینکه از اسلام تنها نام آن باقی مانده است و نیز محتوای مقدمه (آیت الله)خامنه‌ای بر ترجمه کتاب «آینده در قلمرو اسلام» با افکار و اندیشه‌های سید قطب در کتاب «فی ظلال القرآن» تطابق دارد. ترجمه کتاب «آینده در قلمرو اسلام» دستگاه‌های امنیتی وابسته به شاه را خشمگین و عصبانی ساخت. همین امر سبب شد تا حکم بازداشت دو نفر از مسئولان انتشار خراسان که در انتشار کتاب نقش داشتند، صادر گردد. با این حال، کتاب از طریق دیگر منتشر و توزیع شد. دستگاه امنیتی شاهنشاهی بر تحت تعقیب قرار دادن (آیت الله)خامنه‌ای و بازداشت وی اصرار ورزید. این اتفاق پس از آن رخ داد که هسته‌های تشکیلات مخالف ضد شاهنشاهی در قم کشف و شناسایی شد. در نهایت، دستگاه‌های امنیتی شاهنشاهی در سال 1967 (آیت الله)خامنه‌ای را به دلیل ترجمه کتاب بازداشت کردند. این مسئله‌ای است که سایت رسمی(آیت الله) خامنه‌ای نیز بدان اشاره کرده است.

بر اساس اعلام سایت رسمی (آیت الله)خامنه‌ای که لیست نگاشته‌ها و ترجمه‌های وی را منتشر کرده است، وی به ترجمه 3 اثر از آثار سید قطب مبادرت ورزیده است. کتاب «فی ظلال القرآن» (در سایه قرآن) یکی از کتاب‌های ترجمه شده از سید قطب توسط وی است. (آیت الله)خامنه‌ای در زمان انجام فعالیت‌های انقلابی علیه نظام شاهنشاهی در زمینه تدریسِ تفسیر نیز مشغول بود و به نظر می‌رسد که وی از تفسیر سید قطب در این مرحله استفاده کرده است. کتاب دوم، کتاب «آینده در قلمرو اسلام» است که پیشتر به آن اشاره کرده و درباره آن سخن گفتیم. کتاب سوم، «اسلام و مشکلات تمدن» است که تحت عنوان «ادعانامه علیه تمدن غرب» ترجمه شد. انتخاب عنوان «ادعانامه علیه تمدن غرب» نکته قابل توجهی است که نشان می‌دهد آنچه درباره رویکرد مشابه و ضد غربی (امام)خمینی، (آیت الله)خامنه‌ای و سید قطب گفتیم، درست است. این مسئله نشان‌دهنده نزدیکی فکری میان این سه نفر در مواجهه با حکومت‌های غربی است.

در اینجا لازم است به این مسئله نیز اشاره کنم که در برخی از روزنامه‌ها مطالبی از ترجمه دو کتاب سید قطب به نام‌های «آینده در قلمرو اسلام» و «اسلام و مشکلات تمدن» (منتشر شده با نام ادعانامه علیه تمدن غرب) با یکدیگر درهم آمیخته شده و در قالب یک مطلب واحد به مخاطب ارائه شدند. (آیت الله)خامنه‌ای در مقدمه ترجمه کتاب «آینده در قلمرو اسلام» به این مسئله اشاره کرد که یکی از آثار ارزشمند و مبتکرانه سید قطب کتاب «ویژگی‌های جهان‌بینی اسلامی» است. او گفت که می‌خواهد کتاب یادشده را ترجمه کرده و آن را به مخاطبانِ پژوهش‌های تحلیلی درباره اسلام ارائه دهد. با این حال، بعدها برادر بزرگتر او کتاب یادشده را ترجمه کرد.

چارچوب‌های اقتباس از سید قطب در کتاب‌های معاصر ایران

به لطف ترجمه کتاب‌های دارای رویکرد انقلابی، سید قطب حضور پُررنگی در بسیاری از کتاب‌های معاصر شیعیان داشته است. ما این حضور را می‌توانیم در سه چارچوب مختلف مشاهده کنیم؛ در ادامه به چارچوب‌های سه‌گانه اشاره می‌‎گردد؛

چارچوب اول؛ کتاب‌های تفسیر

کتاب «فی ظلال القرآن» با استقبال گسترده‌ای در ایران مواجه شد. حتی مرتضی مطهری در ملاحظات خود پیرامون برخی از کتاب‌هایی که به زبان فارسی منتشر شده‌اند، درباره آن سخن گفت. پیشتر در این مقاله در خصوص کتاب یادشده صحبت کردم. از سوی دیگر، در کتاب‌ «نفحات القرآن» اثر «ناصر مکارم شیرازی»، کتاب «مفاهیم القرآن» اثر جعفر سبحانی و تفسیری که ابراهیم عاملی منتشر کرد، از «ظلال القرآن» استفاده شده است. آنچه که در خصوص کتاب «فی ظلال القرآن» واضح به نظر می‌رسد این است که «ناصر مکارم شیرازی» مرجع ایرانی از آن در کتاب تفسیر خود تحت عنوان «الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل» استفاده کرده است. «ناصر مکارم شیرازی» کسی است که نقش مؤثری در انقلاب اسلامی ایران ایفاء کرد و توسط نظام شاهنشاهی نیز بازداشت شد. او کتاب تفسیر یادشده را با کمک 10 نفر دیگر آماده کرد. «شیرازی» در مقدمه کتاب آورده است: «هر عصرى ویژگى‌ها، ضرورت‌ها و تقاضاهایى دارد که از دگرگون شدن وضع زمان و پیدا شدن مسائل جدید و مفاهیم تازه در عرصه زندگى سرچشمه مى‌گیرد. همچنین هر عصر، مشکلات و پیچیدگى‌ها و گرفتارى‌هاى مخصوص خود را دارد، که آن نیز از دگرگونى اجتماعات و فرهنگ‌ها، که لازمه تحوّل زندگى و گذشت زمان است، نشأت مى‌گیرد. افراد پیروز و موفق آن‌هایى هستند که هم آن نیازها و تقاضاها و هم این مشکلات و گرفتارى‌ها را که مجموع آنها را مسائل عصر مى‌توان نامید، درک مى‌کنند. گام دیگر استنباط نیازها و تقاضاهاى ویژه این زمان، از اصول کلى اسلام مى‌باشد. این تفسیر بر اساس دو هدف فوق نگارش یافته است».

او همچنین اشاره می‌کند که مقابله با افکار و اندیشه‌های وارداتی نیاز به تفسیر قرآن را بیش از پیش افزایش داده است؛ به ویژه اینکه تمامی طرح‌ها و افکار و اندیشه‌های خارجی برای تحقق آزادی و سعادت و پیشرفت با شکست مواجه شده است. در این بخش می‌توان حضور روح افکار و اندیشه‌های سید قطب را احساس کرد. علاوه بر «ناصر مکارم شیرازی» دیگر مراجع شیعی نیز تلاش کردند از تفاسیر سید قطب برای برخی از آیات قرآن کریم به منظور تشریح عقاید شیعیان، بهره‌برداری نمایند. به عنوان مثال می‌توان به «فاضل لنکرانی» و «شهاب الدین اشراقی» اشاره کرد؛ افرادی که از تفسیر سید قطب برای آیه‌ای که از «تطهیر اهل بیت توسط خداوند» سخن می‌گوید، استفاده کردند. آن‌ها تلاش کردند اثبات کنند که سیط قطب می‌گوید اراده خداوند در اینجا [در زمینه آیه یادشده] اراده تشریعی است.

چارچوب دوم؛ تاریخ اسلام

رویکرد انقلابی در افکار و اندیشه‌های سید قطب موجب شد تا او و هم‌قطارانش مواضع نقادانه‌ای را در قبال تاریخ اسلام اتخاذ کنند. به عنوان نمونه، سید قطب کسی است که لب به انتقاد از خلافت اموی باز کرد. این دست از مواضع نقادانه سید قطب با افکار و اندیشه‌های شیعیان تلاقی پیدا کرد و با استقبال شماری از شخصیت‎‌های ایرانی مواجه شد. به عنوان مثال، سید قطب در خصوص دوران حکمرانی «عثمان بن عفان» می‌گوید که در طول دوران حکمرانی وی، از روحِ اسلام فاصله گرفته شد. او در همین ارتباط تصریح می‌کند که در این دوران، در نتیجه سیاست‌های «عثمان» بر ثروتِ ثروتمندان و مال‌اندوزان افزوده شد و در عین حال، تغییراتی در تصورات مردم از زندگی و حکمرانی به وجود آمد. سید قطب در ادامه می‌گوید علی بن أبی طالب آمد تا نگرش اسلامی نسبت به حکمرانی را در میانِ حکام و نیز در میان مردم احیاء کند». همانطور که به نظر می‌رسد، سید قطب در این بخش از سخنانش به لزوم وجود روحِ اسلام در بطنِ حکمرانی اشاره می‌کند.

سید قطب در این راستا اظهاراتی را مطرح کرده است که از جمله می‌توان به این جمله وی اشاره کرد: «پیروزی معاویه بزرگترین فاجعه‌‎ای بود که روح اسلام را درهم کوبید». او در ادامه نیز می‌افزاید: «شاید در دوران حکمرانی معاویه دامنه جغرافیایی حکمرانیِ اسلام گسترش پیدا کرد اما بدون شک، روح اسلام کمرنگ و کمرنگ‌تر شد و در یک کلام، شعله‌های حکمرانی اسلامی خاموش گشت». از آنجایی که سید قطب خود به خوبی می‌دانست که این دست از آراء و دیدگاهش مطابق با دیدگاه، اعتقاد و نگرش شیعیان است، در سخنانی تأکید کرد: «لازم است بگویم این سخنان به این معنای شیعی بودن من نیست. من شیعه نیستم و فقط مسائل را از لحاظ جنبه اخلاقی و معنوی مورد بررسی قرار می‌دهم. لازم نیست انسان، شیعه باشد تا از اخلاق و فضائل سخن بگوید».

برخی از مترجمانِ آثار سید قطب از آراء، افکار و اندیشه‌های وی اینگونه نتیجه‌گیری کردند که دوران حکمرانی «عثمان بن عفان» شاهد یک تحول و دگرگونی عمیق بوده است و «عثمان» به بنی امیه گرایش داشته و زمینه‌های حکمرانی و سلطنت معاویه را فراهم آورده است. این افراد همچنین این نتیجه را گرفتند که سید قطب، علی بن أبی طالب را به معاویه ترجیح داده است. به عنوان مثال، «سید هادی خسروشاهی» ـ به همراه علی احمدی میانجی ـ در «حاشیه‌های توضیحی» بر کتاب «شیعه: مذاکرات و مکاتبات هانری کربن با علامه سید محمد حسین طباطبایی» اثر «سید محمد حسین طباطبایی» به آراء و اندیشه‌های سید قطب استناد کرده است. افزون براین، باید گفت که آراء و اندیشه‌های سید قطب مورد توجه و اهتمام برخی از شیعیان جهان عرب نیز قرار گرفت.

تأثیر سید قطب بر تفکر انقلابی شخصیت‌های ایرانی ـ از دیدگاه نگارنده ـ حداقل به 3 عامل بازمی‌گردد:

1ـ اول: رویکرد انقلابی افکار و اندیشه‌های سید قطب در قرائت و تفسیر متن قرآن. این رویکرد موجب شد تا نیاز فوری و ملموس اسلامگرایان انقلابیِ ایران به پوشش خلأ نظری در فعالیت‌های انقلابی‌شان برطرف گردد. این امر سبب شد تا جنبش‌های اسلام سیاسی به یکدیگر نزدیک شوند و از دایره تنگ تعصبات مذهبی عبور کنند. شیعیان ایران و عراق از پروژه اسلام سیاسی در افکار اخوان‌المسلمین به طور عام و در اندیشه‌های سید قطب به طور خاص، استفاده و بهره‌برداری کردند.

دوم: ارتباط با تفکر و اندیشه سید قطب ـ آنگونه که به نظر می‌رسد ـ جزئی از یک ارتباط وسیع‌تر میان اخوان‌المسلمین و تفکر انقلابی شیعی بوده است؛ تفکری که همواره به دنبال ایجاد تغییرات سیاسیِ مبتنی بر اعتقاد دینی خود بوده است. از همین روی، رابطه میان اخوان‌المسلمین و انقلاب اسلامی ایران به موضوع مورد اهتمام برخی از کتاب‌ها و پژوهش‌ها تبدیل شد.

3ـ سوم: برخی از آراء و اندیشه‌های سید قطب در خصوص تاریخ اولیه اسلام و مواضع نقاده وی درقبال برخی شخصیت‌ها نظیر «عثمان» و «معاویه» شاید یکی از عوامل نزدیکی اندیشه‌های او با شخصیت‌های شیعی ایران بود و باعث شد تا آن‌ها با استعانت از تفکر سید قطب از موانع مذهبی عبور کنند و فرامذهبی بیندیشند.

چارچوب سوم؛ مذهبی ـ نقدی

یکی از پژوهشگران با انتشار مطلبی، با اشاره به انتقادات از افکار و اندیشه‌های سید قطب در ایران، از «تلاش برای کودتا علیه اندیشه‌های سید قطب» سخن گفت که از دیدگاه نگارنده این نوع نگرش کمی مبالغه‌آمیز است. به نظر می‌رسد که افکار سید قطب به ویژه پس از انقلاب‌های بهار عربی با برخی انتقادات مواجه شد. به عنوان مثال، در کنفرانسی که در روز 15 فوریه سال 2015 در کتابخانه ملی تهران برگزار شد، انتقاداتی به صورت آشکارا از سید قطب مطرح گشت. هدف از برگزاری این کنفرانس، بازخوانی اندیشه‌های سید قطب و بازنگری در این اندیشه‌ها بود. شرکت کنندگان در کنفرانس یادشده به انتقاد از افکار سید قطب مبادرت ورزیدند. با این حال، هنوز هم افراد و شخصیت‌هایی هستند که از آراء و دیدگاه‌های او دفاع می‌کنند. به عنوان نمونه، خسروشاهی ـ یکی از مترجمان آثار سید قطب ـ افکار و اندیشه‌های سید قطب در خصوص عدالت اجتماعی و حکومت اسلامی را تأیید و وجود هرگونه گرایش ضد شیعی در این افکار را رد کرده است.

دفاع خسروشاهی از سید قطب پس از آن صورت گرفت که برخی از شخصیت‌های شیعی از وی انتقاد کردند و او را یک شخصیتِ ضد شیعی معرفی نمودند. این منتقدان، افکار سید قطب را به عنوان افکار جانبدارانه از اهل تسنن معرفی کردند و گفتند که آثار ترجمه شده از وی به زبان فارسی باید مورد نقد قرار گیرد. ازجمله شخصیت‌ها شیعی که لب به انتقاد از سید قطب گشودند می‌‎توان به ابوالفضل رضوی اردکانی اشاره کرد. آن‌ها انتقاداتی را متوجه افکار، آراء و اندیشه‌های سید قطب دانستند. به نظر نگارنده این رویکرد و گرایش نقادانه در قبال افکار و اندیشه‌های سید قطب علل و عواملی دارد که در ادامه بدان اشاره می‌شود.

یکی از عوامل انتقاد از افکار سید قطب این است که نیازی که پیشتر نسبت به پُر کردن خلأ نظری موجود در تفکر انقلابی شیعی وجود داشت، امروز دیگر وجود ندارد. همچنین تحولات مرتبط با بهار عربی و بهره‌مند شدن ایران از یک جایگاه مرکزی با سیطره بر برخی از کشورهای منطقه نظیر لبنان، سوریه و عراق نیز در شکل‌گیری فضای نقادانه در قبال افکار سید قطب بی تأثیر نبوده است. افزون بر این، شکست‌های پی در پی جمعیت اخوان‌المسلمین در تحقق اهداف، برنامه‌ها و پروژه‌هایش نیز یکی دیگر از عوامل رویگردانی از افکار سید قطب [در نزد شخصیت‌های شیعی ایران] محسوب می‌شود. این را نیز نباید فراموش کرد که ایرانی‌ها امروز نظریه «ولایت فقیه» را به شدت تکامل بخشیده‌ و ارتقاء داده‌اند و در طول چندین دهه گذشته بر تجربه سیاسی خود در حوزه سیاست و حکمرانی افزوده‌اند. بنابراین، این نیز خود عاملی است که موجب شده است تا گرایش انتقادی از اندیشه‌های سید قطب شکل گیرد. در سایه گسترش همین گرایش نقادانه بود که کتاب «سید قطب و مسئله تکفیر و خشونت» به زبان فارسی ترجمه شد. البته ترجمه این کتاب، گویای این مسئله نیز هست که تحلیلِ افکار و اندیشه‌های سید قطب همچنان در پژوهش‌های ایرانی‌ها جایگاهی دارد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا