جامعه شناسی کشورهای اسلامیمعرفی کتاب

مروری بر ویژگی‌های اسلامِ بادیه‌

مجید رفیعی

پیش از نگاهی کلی به مجموعه الاسلام واحدا و متعددا داشتیم و برخی از کتاب های این مجموعه را معرفی کردیم. اکنون به یکی دیگر از کتاب های این مجموعه یعنی «الاسلام البادیه» نوشته محسن تلیلی نگاهی می اندازیم.

تلیلی در این کتاب اسلام بادیه نشینی را مظهر مهمی از اسلام متکثر می داند که بادیه های اسلام بر اساس نیازهای مادی و معنوی جوامع خود آن را پذیرفتند. او می گوید نگاه شتاب زده به اسلام بادیه منظومه آن را محو می کند اما بررسی عمیق این منظومه و مظاهر زنده آن موجب پذیرش آن در واقعیت خواهد شد. بدویان بر خلاف شهرنشینان ارتباط معیشتی و فرهنگی محکمی با صحرانشینی دارند. به بادیه نیز به دلیل ظاهر و آشکار بودن آن بادیه گفته می شود. چراکه زمینی است که هیچ آبادی در آن وجود ندارد و بدویت همان چیزی است که انسان بدوی را از دیگران متمایز می کند. او در روش زندگی پیوسته در جست و جوی چراگاه، شکارگاه و محل کاشت محصول است.

به اعتقاد بدویان زمین بیمار می شود و باید پس از مدتی به دنبال مکان دیگری برای زندگی بود. ارتباط اسلام با بادیه نشینی نیز پدیده ای غیر قابل انکار است. این ارتباط خصوصا بعد از هجرت به یثرب مشخص می شود و پیامبر برای بیان مرحله جدید رویکرد خود نام آنجا را مدینه گذاشت. شاید مهم ترین عاملی که به کم رنگ شدن مظاهر بادیه در اسلام بدوی انجامید تغییری بود که دین جدید به تاسیس شهرهای بزرگ و مستحکم به عنوان مراکز سیاسی خود در فضای بدوی ایجاد نمود. بادیه نشینی با هجرت متفاوت است چرا که بادیه نشینی شیوه دائم و کاملی از زندگی است. کوچ از بارزترین مظاهر زندگی بدوی است. آن ها در هنگام چوپانی چوپان و در هنگام زراعت زراعت می‌کنند و از فعالیتی به فعالیت دیگر می پردازند. درخت نخل از دارایی های آنان به شمار می آید. چراکه همیشه باقی می ماند و فقط در سال های اولیه نیاز به مراقبت دارد.

اسلام بدوی در دو دسته چوپانی و زراعی دو شکل دارد. شکل مادی که وسایل امرار معاش آنان را فراهم می کند و دیگری شکل معنوی است که نشان دهنده جوانب فکری و فرهنگی این گروه است. حیوان از جمله مظاهر بادیه نشینی است که در تاریخ اسلامی بیشترین جریان را داشته است. بدویان کسانی بودند که وسایل حمل و نقل قدیم را در دنیای قدیم در انحصار خود داشتند. اما پس از ظهور دوران مدرن این انحصار شکسته شد و بادیه نشینی شکلی نادر از زندگی به حساب آمد.

ارتباط اسلام با بادیه نشینی نیز پدیده ای غیر قابل انکار است. این ارتباط خصوصا بعد از هجرت به یثرب مشخص می شود و پیامبر برای بیان مرحله جدید رویکرد خود نام آنجا را مدینه گذاشت. شاید مهم ترین عاملی که به کم رنگ شدن مظاهر بادیه در اسلام بدوی انجامید تغییری بود که دین جدید به تاسیس شهرهای بزرگ و مستحکم به عنوان مراکز سیاسی خود در فضای بدوی ایجاد نمود.

تلیلی می گوید جوامع بدوی عموما در سبک زندگی خود به سادگی و بی تقیدی و پیروی از آداب و رسوم عرفی مشهورند. جوامع اسلامی بدوی دارای ویژگی های فرهنگی و اجتماعی خاصی در حوزه هایی چون مرزهای اقلیمی، ساختار جمعیتی، روابط خویشاوندی، شیوه های برخورد و رفتار و نظام اجتماعی هستند که در بررسی ها باید به آن توجه کرد.

تلیلی در زمینه حوزه اسلام بادیه معتقد است که وضعیت جغرافیایی و جمعیتی جهان اسلام چنین نشان می دهد که جوامع صحرایی حوزه اسلام بادیه است هرچند این به معنای این نیست که بادیه نشینی منحصر به زندگی در صحراست. او می گوید در تعیین موقعیت اجتماعات اسلام بادیه باید به نکاتی توجه کرد. از جمله اینکه  همه اجتماعات بدوی از کوچک و بزرگ در نقشه ای دقیق مشخص شود، تغییرات بزرگ بر اثر پیشرفت های صنعتی که ساختارهای بدوی را تغییر داده اند در نظر گرفته شود و نمونه ها و شواهد و مستندات در این بررسی لحاظ شود.

از نظر تاریخی میتوان موقعیت اجتماعی اسلام بادیه را به سه اقلیم بزرگ تقسیم نمود که بخش اول جزیره العرب، عراق و شام است. تاریخ اسلام بادیه در این حوزه با تاریخ اعراب مرتبط است. پیامبر کلمه اعراب را فقط در مورد بدویان به کار می برد و به نظر می رسد یونانی ها این نام را برای همه ساکنان جزیره العرب تعمیم دادند. کشورهای عربستان، یمن، عمان، کویت، اردن، عراق، سوریه و فلسطین شامل مسلمانان بادیه نشین می شوند. نظامی مانند نظام سعودی نتیجه اتحاد محکم در حرکت اسلامی و بدوی بوده است. همه دول نوپا در این مناطق تلاش کردند بدویان را در حوزه سیاسی خود قرار دهند و با فراهم آوردن خدمات آن ها را در مرزهای سیاسی خود اسکان دهند. برخی از بدویان هم بعد از اکتشاف نفت در خلیج فارس به کار در میادین نفتی و شغل های مربوط به آن پرداختند. اسلام در این حوزه از شبه جزیره عربستان و بدون تغییر و تحول خاصی به خصوص در مراحل اولیه انتشار یافت.

بخش دوم حوزه ایران و ترکیه و ماورای این دو است که شامل آسیای میانه و شرقی نیز می شود. در این حوزه اسلام تا کشورهایی چون افغانستان، پاکستان، هند، چین، بنگلادش، مالزی، اندونزی، جنوب فیلیپین، آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان و شمال ترکستان گسترش یافت. بادیه نشینی شبانی بیش از انواع دیگر آن در ایران، ترکستان و افغانستان منتشر شد. در غرب افغانستان بدویان ترک و قبایل هزاره مغول حضور انبوهی دارند. در ترکستان یعنی آسیای میانه بدویانی کوچ نشین حضور دارند. در مناطق خشک ایران و در صحراهایی چون دشت کویر و دشت لوت و صحرای ترکمن فعالیت های بادیه نشینان در زمینه های چوپانی و کشاورزی مشاهده می شود برخی کولی های کوچ نشین در این مناطق حضور دارند. از معروف ترین قبایل بدوی ایران لرهای بختیاری و قشقایی هستند که بختیاری ها در خوزستان و اطراف کارون و قشقایی های در منطقه زاگرس حضور دارند. در جنوب ایران نیز قبایل بدوی عربی وجود دارند که از معروفترین آن ها می توان به قبلیه کبیر و بنی لم اشاره کرد که در زمینه دامداری گاو، قوچ و شتر و نیز کشت نخل فعالیت می کنند. همچنین قبایل بدوی دیگری در نزدیکی دریاچه هامون در سیستان زندگی می کنند.

این طبیعت جغرافیایی تنها در دنیای فرد بدوی موثر نبود بلکه تصور او از آخرت را نیز تحت تاثیر قرار می دهد به نحوی که بهشت برای او نقطه مقابل صحرا نشینی است. تصویر بهشت با رودها و سایه ها و سرسبزی که در قرآن به آن اشاره شده است. اسلام بدوی دارای یک فرهنگ دینی است به این معنا که او  با سازگاری با طبیعت خشن صحرا و صبر و پایداری و پشت سر گذاشتن این شان و منزلت پایین امیدوار است تا بتواند به آخرت آرمانی که در آن تمام اشکال رفاه برای او فراهم است دست یابد.

تلیلی می گوید مهم ترین اجتماعات اسلام بدوی در مناطقی از آسیای میانه و شرقی منحصر اند و این به خاطر عوامل آب و هوایی، جمعیتی و اقتصادی است. از نظر او اسلام در آسیا از قرن اول هجری از دو منطقه شروع به گسترش نمود. یکی مرکز و شمال شرقی ایران بود و دیگری سند و هند.

بخش سوم از اسلام بادیه صحرای بزرگ آفریقاست که حدود نه میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد . فارغ از برخی مناطقی که امکان زندگی در آن ها وجود ندارد زندگی در این صحرا شیوه ای را می طلبد که تنها از قبایل خشن و قدرتمند برمی آید. از معروفترین قبایل ساکن در این صحرا می توان به لواته، صنهاجه،  لمتونه، زناته، هواره، توبوس و زغاوه اشاره کرد که زندگی آن ها مبتنی بر دامداری بز و شتر، سلطه بر واحه ها و جنگ و تجارت قافله ها استوار است.

تلیلی در بیان عناصر اسلام بادیه برخی از آن ها را میان همه بادیه نشینان جهان اسلام مشترک می داند. اولین عنصر طبیعت حوزه جغرافیایی است. طبیعت این حوزه از نظر خشکی و باران های موسمی و گیاهان محلی و کمبود آب و گرمای هوا و کاهش بازده تولید که زندگی را سخت می کند بادیه نشینان را متمایز می کند. برای همین سختی ها شخصیت آن ها نیز خشن است ولی در همبستگی و روابط گرم و صمیمانه این محیط بسیار موثر است. به اعتقاد برخی از آن ها جنگ و غارت کار بسیار شرافتمندانه ای است که از مهم ترین وسایل کسب روزی در شرایط سخت به شمار می رود. این طبیعت جغرافیایی تنها در دنیای فرد بدوی موثر نبود بلکه تصور او از آخرت را نیز تحت تاثیر قرار می دهد به نحوی که بهشت برای او نقطه مقابل صحرا نشینی است. تصویر بهشت با رودها و سایه ها و سرسبزی که در قرآن به آن اشاره شده است. اسلام بدوی دارای یک فرهنگ دینی است به این معنا که او  با سازگاری با طبیعت خشن صحرا و صبر و پایداری و پشت سر گذاشتن این شان و منزلت پایین امیدوار است تا بتواند به آخرت آرمانی که در آن تمام اشکال رفاه برای او فراهم است دست یابد. این تاثیر جغرافیایی برداشت ها از بدویان را به دو بخش تقسیم می کند. اول نگاهی توام با ستایش است که ناشی از صفات آن ها در بخشش، شهامت و شجاعت و صبر است. دوم نگاه توام با نکوهش است که ناشی از صفات آن ها در رفتارهای خشن و خصمانه و جنگ و غارتگری این گروه است.

عنصر دوم از اسلام بادیه چالش کوچ و مهاجرت است. این نظام برای پایداری و تلاش بر اساس ملاحظات محیطی و آب و هوایی بنا شده است. نقل مکان و مهاجرت به هر دلیلی که باشد باعث می شود تا گروه های مهاجر علاوه بر چابکی، شجاع و نیرومند باشند و مسکن و تجهیزات و وسایل ساده و سبکی برای حمل و نقل انتخاب نمایند.

عنصر چهارمی که تلیلی از آن یاد می کند غلبه بی سوادی یا امی بودن است. مسلمان بدوی علی رغم بی سوادی اما فصیح و خوش بیان بود و حافظه ای قوی داشت. اما بی سوادی تاثیر منفی در تعلق او به مسائل دینی داشت و باعث شد از ارتباط مستقیم با متون و تدبر و تامل در آن ها باز بماند. مسلمان بادیه بخش اعظم اسلام نصی را نمی شناخت و همین امر باعث می شد اسلام بادیه بیش از وابستگی به تعالیم متنی مذهبی، به آداب و رسوم دینی و احساسات درونی به ارث رسیده به او وابسته باشد.

عنصر سوم از اسلام بادیه فرهنگ است. این فرهنگ همه مظاهر زندگی مادی و نمادین فرد بدوی را شامل می شود و  از ظاهر، لباس، زینت، غذا و نوشیدنی تا ابزار کار و کوچ و حتی تصورات و آرزوهای او را شامل می شود. تاثر فرهنگ پیشااسلامی در اسلام بادیه مشخص است مثلا فرهنگ زرتشتی در اسلام بادیه فارسی و در فرهنگ بربری در اسلام صحرای آفریقا و جاهلیت در اسلام جزیره العرب. این فرهنگ در وجدان و عمل فرد ریشه دوانده است برای مثال ذبح و قربانی موجب تقرب و وساطت می شود. عنصر فرهنگی بلامنازع اسلام بادیه عنصر زبان عربی است که از زمان جمع آوری قرآن تقدیس شد و در راه نشر فرهنگ عربی از خراسان تا اسپانیا گسترش یافت.

عنصر چهارمی که تلیلی از آن یاد می کند غلبه بی سوادی یا امی بودن است. مسلمان بدوی علی رغم بی سوادی اما فصیح و خوش بیان بود و حافظه ای قوی داشت. اما بی سوادی تاثیر منفی در تعلق او به مسائل دینی داشت و باعث شد از ارتباط مستقیم با متون و تدبر و تامل در آن ها باز بماند. مسلمان بادیه بخش اعظم اسلام نصی را نمی شناخت و همین امر باعث می شد اسلام بادیه بیش از وابستگی به تعالیم متنی مذهبی، به آداب و رسوم دینی و احساسات درونی به ارث رسیده به او وابسته باشد. به عبارت دیگر این وابستگی بیش از آنکه عقیدتی مذهبی باشد به وابستگی مذهبی جغرافیایی شبیه تر بود برای مثال می توان به وابستگی بدویان جزیره العرب به سنت وهابیت اشاره کرد.

بحث دیگری که تلیلی به آن می پردازد مظاهر اسلام بادیه است. از نظر او بحث در این باره کاری مشکل است چراکه با بررسی ماهیت بادیه نشینی گره می خورد و این ماهیت، اسلام خود را بدون تامل و فکر و غیرارادی دریافت کرده است. اولین مورد از مظاهر این اسلام سنت ها هستند. او می گوید چگونه انسان بادیه نشین اسلام خود را از میان سننی که زندگی او را از هر طرفی فراگرفته است نمایندگی می کند؟ یادگیری دین و التزام به احکام در محیط بدوی حاصل آموزش برخی موسسات و نظام های تربیتی در زمان های خاصی بود که در اختیار برخی بدویان قرار می گرفت و آن ها با بازگشت میان مردم خود تربیت و آموزش کودکان را انجام میدادند. هرچند آموزش دینی به منظومه اسلام بادیه نفوذ کرد ولی معمولا جزئی و ناچیز بود و از قرائت قرآن و نوشتن و حساب و کتاب فراتر نرفت. این آموزش باعث شد که فهم عرفی از دین که اصول قبیله ای و روابط خانوادگی و نیز تکیه بر میراث فرهنگی پیش از اسلام بر آن حاکم بود در میان بدویان شکل بگیرد.

دومین مورد از مظاهر اسلام بادیه ساده گرایی بود. انسان بدوی اسلامی ساده و ابتدایی دارد و این امر در اموری نظیر شهادتین، ترس از عذاب الهی، وجوب اطاعت از پیامبر و… مشخص است و او بدون تئوری پردازی و ابهام این امور را تصور می کند. این ساده گرایی مهم ترین ویژگی اسلام بادیه است که اسلام نیز با استفاده از همین ویژگی دعوت خود را گسترش داده است. سومین مظهر اسلام بادیه خرافه است. در جامعه بدوی اعتقاد به خرافه و اساطیر و اخبار غیبی و عجیب جدی گرفته می شود. از نظر تلیلی اعتقاد به وجود ارواج و جن، دیو، ابلیس و غول به اعتبار اینکه برخی از آن ها را نیز قرآن نیز ذکر کرده است از مظاهر این خرافه اند که زمینه را برای سلطه بر عقل و نفس مردم فراهم کردند. شاید معروف ترین نمونه اعتقاد به خرافه نزد بدویان اعتقاد به غول باشد که ناشی از تصور پیش از اسلام است به نحوی که در این ساختار وجود غول امری مسلم بود و اختلاف بر سر شکل و یا مذکر و مونث بودن آن بود. برخی اعراب گفمان می کردند غول در فلات ظاهر می شود. برخی غول را به شکلی ترسناک که هفت سر دارد و بسیار بزرگ است و گوشت انسان را می خورد تصور می کردند. امروزه با برخی پژوهش ها ثابت شده است که بدویان اسم غول را برای صحرا به کار می برند چراکه غول در صحرا ظاهر و پنهان می شود و غول را غول بیابان می نامند. آنها معتقدند خداوند غول را برای ترساندن برخی از مردم آفریده است و این از مشیت های مقدر خداست. ایمان به طلسم و سنگ های عجیب و غریب، چشمه ها، درختان و قبر مشاهیر ماجراجو از دیگر اشکال اعتقاد به خرافه در میان بدویان است.

مظهر چهارم از اسلام بادیه سحر است. سحر سفید حلال در مقابل سحر سیاه حرام قرار می گیرد و برای انجام کار خیر و به دست آوردن سود انجام می شود. سحر برای بیشتر بدویان مشروعیت دارد چراکه اهدافی اخلاقی و انسانی دارد و از این رو سحر حاصل هوش و حکمت است. سحر مکمل خرافه و عنصری از عناصر اصلی مقدس بدویان است. شخص ساحر نیز فردی مقدس است که برای پایان دادن به شر و طلب خیر عمل می کند و اگر موفق شود به شهرت می رسد.

مظهر پنجم از اسلام بادیه سلطه است. در اسلام بادیه دین با حمایت گروهی که هویت دینی نژادی دارد از سلطه مستند به مفهوم دینی حمایت می کند. بدویان مسئولیت های دینی را به افراد معنوی واگذار می کردند و برای حفظ وحدت و قدرت خود از آن ها حمایت می کردند. سرپرست جامعه از خانواده ای متدین و شایسته و صاحب کرامت انتخاب می شود و این واگذاری معمولا با نشانه ای از سحر و شعبده همراه می شود. برای مثال باران ناگهان فرو می ریزد و فرد بدوی با حیرتی که به آن دچار شده قدرت و سلطه معنوی را به فردی که صلاحیت دارد واگذار می کند.

مظهر پنجم از اسلام بادیه سلطه است. در اسلام بادیه دین با حمایت گروهی که هویت دینی نژادی دارد از سلطه مستند به مفهوم دینی حمایت می کند. بدویان مسئولیت های دینی را به افراد معنوی واگذار می کردند و برای حفظ وحدت و قدرت خود از آن ها حمایت می کردند. سرپرست جامعه از خانواده ای متدین و شایسته و صاحب کرامت انتخاب می شود و این واگذاری معمولا با نشانه ای از سحر و شعبده همراه می شود. برای مثال باران ناگهان فرو می ریزد و فرد بدوی با حیرتی که به آن دچار شده قدرت و سلطه معنوی را به فردی که صلاحیت دارد واگذار می کند.

مظهر ششم اسلام بادیه محیط و فضای آن است. محیط دینی در اسلام بادیه به دو دسته کلی تقسیم می شود. اولین دسته آن چیزی است که برای ادای فرایض و آداب و رسوم مثل نماز و قربانی  و… به کار می رود و شرط آن طهارت و رو به قبله بودن است. از نظر مسلمان بدوی آب، خورشید، باران، سنگ و شن همه پاک کننده اند و بنابراین بیابان ها ، دره ها ، دشت ها و کو ها همه نقش مسجد و فضاهای دینی برای آن ها ایفا می کند . دسته دوم آن چیزی است که برای تبرک و به فال نیک یا بد گرفتن استفاده می شود که شامل اماکن و نشانه هایی می شود که فرد بدوی معتقد است ابهت این مکان ها او را به تقدیس یا عبادت یا تبرک وادار می کند. در این فضا کوه هایی با ظهر عجیب و دره هایی ترسناک و صحراهای رعب آور به امور خوش یمن تبدیل می شوند که فرد بدوی با قربانی و غذا و نذر آن ها را تکریم می کند.

هفتمین مظهری که تلیلی به آن می پردازد اعتقادات و آیین های بدویان است. اعتقادات و اعمالی که موجب تعجب می شود و با تعالیم اسلام نیز سازگار نیست. برای مثال برخی بادیه نشینان از غسل دادن مردگان و نماز بر آن ها امتناع می کنند. در برخی منابع در توصیف انجام حج این گروه نیز چنین آمده است که این اعراب در اعمالشان فقط خلوص نیت به چشم می خورد. آنها مانند فرزندانی که به آغوش مادر پناه می برد به جوار کعبه می روند و از پرده های آن آویزان می شوند به نحوی که گاهی آن را پاره می کنند. طواف با آن ها ممکن نیست و راهی برای رسیدن به حجر الاسود با بودن آن ها وجود ندارد. تلیلی می گوید روش انجام اعمال در اسلام بدوی دارای مظاهر بی نظمی و عدول از روند معمول است و برای محقق این حوزه این رفتار عجیب نیست. بدویان هرچند در تصور اسلام از منابع اسلامی بهره می برند اما در روش انجام به صورت بدوی و عرف خود عمل می کنند. رویگردانی از نماز و عدم پایبندی به ادای آن در اسلام بادیه از بدیهیات است و گویی عرف و سنت آن ها به آن ها اجازه می دهد بعد از اسلام از نماز فاصله بگیرند و در آن تسامح کنند. علیرغم قاطعیت فقه رسمی در این باره و وجوب آن تارکان نماز در جوامع بدوی بسیارند. در سفرنامه ابن جبیر که به نماز بدویان یمن در حرم این چنین توصیف می شود : نماز آن ها به گونه ای است که مضحک تر از آن در لطایف عرب ذکر نشده است. آن ها رو به خانه کعبه بدون رکوع به سجده می روند و با سجده زمین را سوراخ می کنند. برخی یک بار برخی دو، سه یا چهار بار سجده می کنند و پس از آن سر خود بالا می آورند و مانند ترسوها چپ و راست را می نگرند و باز با سلام یا بدون سلام از زمین بر می خیزند. حتی برخی از آنها ممکن است در نماز سر را به طرف دوستش برگرداند و بر سر او فریاد بزند یا چیزی بخواهد و بعد دوباره به سجده رود. تلیلی در تحلیل چرایی سختی نماز برای این گروه می گوید آن ها به دلیل عدم آشنایی با تلفظ متن قرآنی و پیچیدگی آداب و مراحل آن از آن به ستوه می آیند هرچند برای آن ها آیینی عبادی به شمار می آید. آن ها در مورد روزه دیدگاه های متفاوتی و متناقضی دارند اسلام بادیه از التزام شدید به روزه داری و تکفیر روزه خوار تا تسامح با او و برخورد تحقیر آمیز یا بی اعتنایی به شخص و نیز روزه خواری در نوسان است. این امر در اسلام عامه نیز دیده می شود. مثلا در جنوب تونس بدویان فرارسیدن ماه رمضان را جشن می گیرند و فرزندان را از هفت سالگی به روزه داری تشویق می کنند. برخی از پژوهش ها نیز نشان می دهد عدم التزام به روزه داری در بدویان یه به دلایل عرفی و پیروی از آداب و رسوم قدیم است و یا به علل مادی چون ضعف امکانات و کمبود غذا برمی گردد.

تلیلی می گوید تا به امروز مسلمانان مشرق به ادای نماز و التزام به آن بیش از روزه توجه دارند در حالی که مغربی ها به روزه بیش از نماز پایبند هستند و تارک نماز در این سرزمین احساس تنگنای کمتری نسبت به حالت روزه خواری می کند. خوردن و آشامیدن در این ماه برای مغربی ها گناهی نابخشودنی است برعکس نماز که به اعتقاد بسیاری ترک آن جایز است. از دیگر اعمال بدویان بزرگداشت عید قربان و عید فطر است. بزرگداشت  و جشن بدویان محدود به دعا و ذکر و تسبیح و تبریک است و از خطبه نماز عید هم در صورت نبود فرد با صلاحیت صرف نظر می شود. جشن نیز با هرچه که از غذا برگزار می شود بدون اسراف و بدون شیرینی در عید فطر و بدون شرط مذکر بودن قربانی در عید قربان.  از دیگر اموری که اعمال بدویان در آن دیده می شود روز عاشورا است. به اعتقاد برخی محققان عاشورا و دو عید دیگر از مراسماتی بودند که پیامبر به آن توجه داشت و اعراب قبل از اسلام نیز به آن توجه می کردند. آن ها با نقل روایاتی در این که در این روز زمین و آسمان ها خلق شده و موسی دریا را شکافته است و عیسی متولد شده و یوسف از چاه خارج شده آن را مقدس می دانند. این روز سالگرد شهادت امام حسین نیز هست.

به هرحال به نظر تلیلی علیرغم این اختلافات و تعدد چهره های آن در جوامع اسلامی می گوید این روز با دو کار یعنی اظهار غم و اندوه و روشن کردن آتش متمایز است. جوانان از روی آتش هفت بار می پرند و زنان لباس و زینت سیاه به کار می برند و به چشم سرمه می زنند که نماد حزن و اندوه و کمک به شفای چشم از درد و گریه بر شهادت امام حسین علیه السلام است. این بزرگداشت خصوصا با عقاید شیعی و ایرانی مرتبط است و حضور انبوه شیعیان را در پی دارد هرچند استفاده از آتش در این فرهنگ به دلیل اینکه قاتل امام حسین در آتش می سازد از رونق افتاده است. بدویان اعیاد سال را نیز در مناطق مختلف  به صورت های متفاوت جشن می گیرند. در شمال آفریقا با اول محرم و شروع سال قمری جدید جشن می گیرند و غذاهای مخصوصی در این روز می پزند. برخی بدویان پانزدهم شعبان را عید تقسیم رزق می دانند. در سرزمین های شرقی و خصوصا ایران نیز عیدنوروز برگزار می شود و  و بزرگداشت این عید همیشه در میان مسلمانان کوچ نشین ایرانی دیده می شود.

از دیگر اعتقادات بدویان، اعتقاداتی است که راجع به خسوف یا ماه گرفتگی دارند. علت خسوف برای برخی از بدویان جنوب تونس زن ساحره ای است که در شبی مهتابی در مقبره ای در حالی که ظرفهایش را در اطراف آن قرار داده و طلسم می خواند به دنبال جلب ماه به سمت خود است. ماه به شکل شتر به سمت او می آید و ساحره شیر او را می دوشد اما به محض شنیدن صدا شتر فرار می کند و ساحره ناتوان می شود. برای همین بدویان به کوبیدن بر ظروف مسی و آهنگی و ایجاد سرو صدا به دنبال اتمام این خسوف هستند. این کار آنها با دعا و تضرع  و توبه و نیز انجام نماز خسوف همراه است . برخی بدویان کویت نیز علت خسوف را بلعیده شدن ماه توسط نهنگ می دانند و برای همین در دعایی می گویند ای نهنگ ماه ما را آزاد کن، آزاد کن، آزاد کن و بعد از آن لااله الا الله می گویند!

بدویان تا دوره معاصر علت خسوف را نمی دانستند و حتی از گردش زمین به دور خورشید نیز بی اطلاع بودند. برای همین پیش بینی خسوف را نیز ممکن نمی دانستند و هرکس چنین حرفی می زد او را به کفر و فساد عقیده متهم می کردند. با وقوع خسوف، ترس شدیدی در دل آن ها ایجاد می شد و رنگشان زرد و دلشان به لرزه می افتاد آن ها هراسان از خواب بیدار می شدند و آیین های خاص خود را انجام میدادند. این آیین ها و اعتقادات در دنیای معاصر یا از بین رفته یا درحال نابودی است.

تلیلی می گوید تا به امروز مسلمانان مشرق به ادای نماز و التزام به آن بیش از روزه توجه دارند در حالی که مغربی ها به روزه بیش از نماز پایبند هستند و تارک نماز در این سرزمین احساس تنگنای کمتری نسبت به حالت روزه خواری می کند. خوردن و آشامیدن در این ماه برای مغربی ها گناهی نابخشودنی است برعکس نماز که به اعتقاد بسیاری ترک آن جایز است.

یکی دیگر از اعمال بدویان نماز استسقاء است. جوامع بادیه ای برای فعالیت خود نیاز به باران دارند چرا که گذران زندگیشان با گله داری و کشاورزی انجام می شود و همه این ها وابسته به آب است. بدترین ترس یک بدوی خشکسالی است که باعث می شود او برای تامین خود به جایی دور کوچ کند. اگر خشکی طولانی شود بدوی به خدا پناه می برد و با ذکر و دعا و نماز و استفاده از حضور کودکان به دلیل بی گناهی طلب باران می کند. اسلام بایده به شرایط فقهی نماز استسقاء پایبند نیست و تنها به ذکر و استغفار و طلب رحمت و قرائت فاتحه بسنده می کند به ویژه اگر کسی برای خواندن نماز باران به صورت درست پیدا نشود. وزن و اندازه گیری در جامعه بدویان نیز متفاوت است. اندازه گیری کاری قدیمی در ارتباط با محصول است. مسلمان بدوی قبل از وزن غلات خود، از آن برداشت نمی کند چراکه معتقد است نباید به حق الله دست بزند و این کار موجب برکت و روزی حلال است. حتی برخی از  آن ها اسم اعداد را نیز تغییر می دهند مثلا در قبیله ای در تونس عدد 1 برکت، عدد 2 دو برکت، عدد 3 فوتی از دو برکت، عدد 4 سود می بریم ان شا الله، عدد 5 خیر انبوه ان شاالله، عدد 6 خیر کثیر ان شا الله، عدد 7 به رنگ خیر، عدد 9 بهره مند می شویم ان شاالله، عدد 10 اصحاب دهگانه رسول ص به کار برده می شود. آن ها قبل از اندازه گیری و در حین درو و غربال غلات به ذکر و دعا و تهلیل و تکبیر و صلوات و مدح اولیا می پردازند و این تصویر نشان میدهد علی رغم جنبه اقتصادی چه تصورات و ارزش ها و باورهایی برای آن ها مطرح است.

تلیلی در فصل سوم کتاب خود به بررسی انسان شناسانه اسلام بادیه می پردازد و آن را  هم به نمونه طوارق اختصاص میدهد. منظور از طوارق، ساکنان قدیم صحرای آفریقا و آمازیغ بربری هستند که با نژادهای عرب و مسلمانان مرابط ادغام شدند و گروه های منسجمی را تشکیل دادند. به صورت ساده تر طوارق اسمی است که امروزه بر مردم صحرای آفریقا اطلاق می شود. ما از ذکر نکات و جزئیات این فصل می گذریم و تنها بیان می کنیم که به صورت کلی در این فصل به چه چیزی پرداخته شده است. تلیلی ابتدا به بررسی اصل و تبار اسلام طرقی می پردازد و سپس ویژگی های اجتماعی اسلام طرقی که شامل نظام معیشتی و فعالیت های اقتصادی (مانند گله داری، تجارت، زراعت و چپاول و غارت) را ذکر می کند. سپس برخی ویژگی های فرهنگی جامعه طرقی را برمی شمارد و اموری چون مادرسالاری یا پدرسالاری این جوامع، رویکردها و ویژگی ها، گروه های صوفی و هویت آمازیغی مورد بررسی قرار می دهد.

تلیلی در پایان کتاب خود می نویسد: مهم ترین نتایجی که بررسی اسلام بادیه به ما نشان داد زنده بدون و تداوم این پدیده است که دو بعد مهم و اساسی جوامع عربی و اسلامی موثر بوده است. اولین بعد، بعد دینی است که در گسترش جنبش های دینی چون گروه های بنیادگرا و سلفی و اسلام سیاسی موثر بوده است و در لایه هایی تلاش دارد علاوه بر مقابله با استعمار و غرب گرایی جوامع را به وضعیت تاریخ اسلامی اول برگرداند. دومین بعد نیز بعد اجتماعی است که از طریق نفوذ به ساختارهای سنتی و احیای مفاهیم و روابط خویشاوندی و قبیله ای و پیگیری خواسته های حزبی و طایفه ای در شکل گیری حکومت مردسالار موثر بوده است. در این اسلام اختلاط فرهنگی غنی مانند مناعت طبع بادیه نشینی، عزت آمازیغی، جود و کرم عربی و سحر آفریقایی به چشم می خورد. این اسلام ارزش های متمایزی نیز دارد به نحوی که مثلا زن طرقی جایگاهی برابر با مرد طرقی دارد و مرد طرقی نقاب می زند ولی زن طرقی پایبند به حجاب نیست. زن و مرد طرقی قرآن را با زبان اصلی خود و با هویت آمازیغی درک و فهم می کند و در آن تدبر می کند. با این حال امروزه و با تحول انسان بدوی و با وجود دنیای مدرن و تحول ساختارهای سیاسی و اجتماعی اسلام او دیگر اسلامی بسته و منحصر به ویژگی های محدود بادیه نیست.

منابع:

اسلام وحدت مبانی کثرت ظهور: نوشته عبدالمجید شرفی، ترجمه عبدالله ناصری

الاسلام البادیه: نوشته محسن تلیلی

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا