بررسی تاریخ تحولات سیاسی کردستان عراق؛ تقلایی پرماجرا برای استقلال!
صلاحالدین خدیو
هویت سنی و کردی دو روی یک سکه
در قرون گذشته موجودیتهای سیاسی و نیمه مستقل کرد را در برخی مناطق کردنشین داشتیم. جنگ چالدران(سال 1514) و تثبیت صفویه، برای امارتهای کردی، یک نقطه عطف تاریخی است. قدرت این امارتهای کرد بستگی به قدرتهای ایران و عثمانی، در شرق و غرب این امارتها، داشت. تثبیت حکومت صفویه و رویکردهای مذهبی این حکومت، در آن دوره امارتهای کردنشین را که سنی مذهب بودند نگران کرد و کار به جایی کشید که در جنگ چالدران 22 امارت کردنشین جانب سلطان سلیم عثمانی را گرفتند و باعث شکست سنگین صفوی در این جنگ سرنوشتساز شدند. این امارتها بعد از جنگ چالدران ارتباطات بیشتری با عثمانیها گرفتند و جهتگیری سیاسی و مذهبی آنها متمایل به عثمانی شد.
نامه مولانا ادریس بدلیسی به بایزید دوم، سلطان عثمانی، از دو جهت در ابتدای قرن 16 مهم بوده است؛ اولا نشان دهنده نوعی آگاهی پیشینی، در مورد هویت کردی، در میان نخبگان و قشر اقلیت و فرهیخته کرد است. ثانیا جهتگیری استراتژیک جدیدی که ادریس بدلیسی پیشنهاد میکند، باعث اعلام وفاداری 22 امارت کرد به سلطان عثمانی میشود. در مقابل سلطان عثمانی استقلال نسبی امارتهای کردستانهای ترکیه و عراق و سوریه را به رسمیت میشناسد.
ملا ابوبکر مصنف دیگر شخصیتِ کرد تاثیرگذار، در تاریخ تکوین ناسیونالیسم کردی است. او بعد از تاختوتاز صفویها در کردستان، بویژه کردستان شمالی، که باعثِ از بین رفتن مساجد اهل سنت تا دهها سال شد، ظهور کرد و نقش مهمی در حوزههای شافعی و تدوین چارچوبهای این مذهب اهل سنت داشت.
تا قبل از قرن 20 میلادی احساس کُردبودن و احساسات مذهبی کردها، دو روی یک سکه بودند. کرد بودن در ایران پیشامدرن، به معنای این بود که کردها به لحاظ مذهبی خودشان را متمایز میدانند. همین تمایز کموبیش در حکومت عثمانی هم وجود داشت و در امپراتوری عثمانی دیگری کردها، ارمنیها و آشوریها بودند. تعلقات مذهبی کردها نقش مهمی در جدایی سیاسی و صورتبندیهای آنها در منطقه خاورمیانه داشت.
بعد از تاختوتازهای صفوی در مناطق کردنشین، امارتهای کردنشین به اهمیت علما پی بردند و توجه به علمای سنی مذهبِ کُرد، در تکوین ناسیونالیسم کردی تاثیرگذار بود. نسل اول و دوم و سوم رهبران ناسیونالیسم کردی مذهبی، و از میان روحانیون کرد بودند. هویت کردی به صورت غیر مستقیم از جنگهای عثمانی و صفوی و از اختلاف مذهبی در ایران تغذیه کرد. البته اختلاف مذهبی با ارامنه در ترکیه هم همین نقش را داشت.
در قرن 17 شاهد افزایش آثار کردی و رواج زبان کردی بودیم. قبل از آن، عربی، به عنوان زبانی برای آثار علمی، و فارسی، به عنوان زبانی برای آثار ادبی، بود. احمد خانی در قرن 17 یک تابلوی عیان از احساس ناسیونالیسم کردی را به نمایش گذاشت و آثار ادبی از جمله داستان و اشعاری به زبان کردی به رشته تحریر در آورد، درونمایه اشعار او بگونهای است که هر کسی این اشعار را بخواند فکر میکند همین الان سروده شدهاند. وی همچنین بر فارسی و عربی هم مسلط بود. کم کم آگاهی اولی کُرد بودن، با گسترش زبان کردی افزایش یافت و با سواد شدن نسبی جمعیت آشنا به زبان کردی هم نقش مهمی در این آگاهی داشت.
در نیمه اول قرن 19، شاهد تضعیف تدریجی امارتهای کردنشین بودیم. تا اینکه در 1850 اکثر آنها مضمحل شدند. دلیل اضمحلال آنها قدرت گرفتن دولتهای مرکزی ایران و عثمانی بود که باعث تسلط بیشتر آنها بر مناطق حاشیه خودشان، از جمله کردستانات، شد. قویترین امارت کردنشین در عثمانی، امارت بوتان بود که در 1840 به دلیل احساسات مذهبی، دست به کشتار ارمنیها و مسیحیان زدند. این کشتارها باعث شد فرانسه و انگلیس خواستار سرکوب سران این امارت بشوند و امپراتور عثمانی هم مداخله کرد. بابان که سلیمانیه فعلی را تشکیل میداد، دیگر امارت کردی بود که تقریبا مقارن با بوکان مضمحل شد. امارت بابان از این جهت مهم بود که خاستگاه یک رنسانس ادبی به لهجه کردی سورانی در نیمه اول قرن 19 بود. در آن دوره اشعاری به زبان و کلمات اصیل کردی، سروده شد و مردم ترغیب شدند که به کردی حرف بزنند و همین باعث رواج و نضج بیش از پیش زبان و احساسات کردی در این منطقه شد.
در زمان ناصر الدین شاه، اندیشههای ناسیونالیستی کردی رشد کرده بود. در همین دوره شیخ عبیدالله نهری کنگره بزرگی را برگزار میکند و همانجا گویا بحث تشکیل یک حکومت جدید کردی مطرح میشود. نخستین قیام ناسیونالیستی کردی توسط او در سال 1882 اتفاق افتاد، شیخ عبیدالله ساکن منطقه کردستان عثمانی و هم مرز ارومیه بود. نسلهای قبلی او وابسته به قادریه بودند ولی پدر او طریقه نقشبندیه را برگزیده بود. شیخ عبیدالله برای تحریک عوام اعلان جهاد نوشت و در میان ایلات و عشایر کرد منتشر کرد و در این میان اهالی مهاباد تسلیم او شدند و به سمت میاندوآب و بعد ارومیه لشکرکشی و ارومیه را محاصره کرد. اما شکست خورد و به داخل حکومت عثمانی برگشت و بعد از مدتی با فشار دولت ایران توسط دولت عثمانی به استانبول تبعید شد. حرکت شیخ عبیدالله سرآغاز حرکت حکومت ناسیونالیستی کردی بود و بعد از قیام او شاهد قیام مشایخ بارزان در کردستان عثمانی بودیم.
سه عامل باعث شد کردهای عراق به حکومت نرسیدند؛ نفت عراق که انگلیسیها کشف کرده بودند و نمیخواستند با تکه تکه شدن دولت عراق آن را از دست بدهند و میخواستند یک تشکیلات مستقر در عراق حاکم باشد. عامل دوم کردها به اندازه عربها بازی و لابیگری را بلد نبودند تا بتواند خودشان را به مجامع جهانی بقبولانند. عامل سوم حساسیت ترکها بود که در آن مقطع وزنه جدی بودند.
شروع ناسیونالیسمِ مدرن کردی
سال 1870 اصلاحاتی موسوم به تنظیمات عثمانی، در سرزمینهای کردنشین عراق و سوریه امروزی آغاز شد که سهم سلیمانیه بیشتر از دیگر مناطق کردنشین بود. دولت عثمانی چندین مدرسه با کیفیت در سلیمانیه تأسیس کرد و فارغ التحصیلان این مدارس را به استانبول میبرد و یا در دانشگاههای افسری کردهایی از خاندانهای معروف کردی را پذیرش میکرد. شکل مدرن اندیشه ناسیونالیسم کردی ابتدا در استانبول و در محافل دانش آموختگان کردی که عمدتا اهل سلیمانیه و از خانوادههای متنفذ کرد بودند، شروع شد.
امین زکی بیگ اهل سلیمانیه، اولین شخصِ کردِ دیپلمات و صاحب منصب عثمانی در استانبول بود و به نوعی احیا کننده هویت کردی در آن زمان بود. با این توصیف شهر سلیمانیه هم اولین شهری بود که به کانون ناسیونالیسم مدرن کردی و کانون استقلال طلبی کردها در قرن بیستم تبدیل شد. در رفراندم 1924 که سازمان ملل برگزار کرد از میان شهرهای کردنشین، کرکوک و سلیمانیه و اربیل، فقط سلیمانیه با عراق جدید مخالفت کرد و این نشان میدهد آگاهی از هویت کردی در بقیه شهرهای کردنشین کم بوده است.
عراق در دهه 30 استقلال پیدا کرد ولی از همان زمان، پادشاهی عراق آزادیهای بی سابقهای را به کردستان عراق داد و زبان و ادبیات کردی در مدارس کردستان عراق تدریس میشد. در این زمان شاهد ظهور ملامصطفی بارزانی، برادر شیخ احمد بارزانی، شیخ طریقت نقشبندیه در کردستان عراق، هستیم. با اشغال ایران توسط متفقین یک خلاء قدرتی در نیمه شمالی ایران بوجود آمد و در منطقه مهاباد، با حمایت شوروی جمهور مهاباد تشکیل شد. ملا مصطفی بارزانی که به ایران آمده بوده به واسطه نیروهای نظامی زبدهای که داشته در مبارزات علیه دولت ایران، ابتدائا پیروز شد اما در نهایت این جمهوری سقوط کرد و رهبران آن اعدام شدند و ملا مصطفی بارزانی به شوروی پناهنده شد.
بعد از این جریان در سال 1946 حزب دموکرات کردستان ایران در مهاباد اعلام موجودیت کرد و این حزب جمهوری کردستان را تشکیل میدهد. اول قرار میشود حزب دموکرات کردستان عراق به همین سیاق و به عنوان شاخهای از حزب دموکرات کردستان ایران در عراق تشکیل شود. ملامصطفی بارزانی به فعالین روشنفکر اهل سلیمانیه پیغام میدهد که حزب را تشکیل بدهید ولی بعدا حزبی مستقل تشکیل میشود.
جنبش ایلول
بعد از کودتای 1958 توسط عبدالکریم قاسم، نظام پادشاهی در عراق خاتمه مییابد و ملا مصطفی بارزانی به مثابه یک قهرمان ملی به عراق برمیگردد و در بصره عبدالکریم قاسم و دیگر میهنپرستان عرب و کمونیستها از او استقبال میکنند. اما این رابطه خوب، به تدریج به دلیل مطالباتی که از طرف ملامصطفی مطرح میشود و جواب نمیگیرد، خراب میشود. بعد از مدتی و در پی خراب شدن رابطه ملامصطفی با دولت شورش ایلول در 11 سپتامبر 1961 آغاز میشود. جنبش ایلول تا الان مهمترین و فراگیرترین قیام ناسیونالیستی و جنبش ملیگرایانه کردها در تمام بخشهای کردستان به حساب میآید.
جنبش ایلول بخش اعظم ادبیات ناسیونالیستی امروز کردها را تشکیل میدهد، خیلی از شعارها و اصطلاحاتی که امروز از ناسیونالیستهای کرد شنیده میشود، محصول این جنبش است. این جنبش به رهبری ملامصطفی کل کردستان عراق را در برگرفته بود و در تمام کردستانات محبوب بود. بنا به برخی نقلهای تاریخی ملامصطفی بارزانی در مقطعی 100هزار جنگاور داشته است.
جنبشهای کردی به علت اختلافات دولتهای منطقه با یکدیگر، همیشه به عنوان یک کارت بازی به کار گرفته میشده! دولت ایران در آن مقطع اصلیترین رقیب خودش را دولت عراق بعثی میدانست، که به علت بهرهمندی از درآمدهای نفتی و پشتیبانی وسیع شوروی به قدرت منطقهای تبدیل شده بود. دولت ایران میخواست از رهگذر حمایت از جنبش کردها، به نوعی موازنهسازی و مهار عراق را در دستور کار قرار دهد و در مسائل ژئوپولتیکی مثل شط العرب امتیاز بگیرد. حتی در مقطعی در دهه 60 توجه اسرائیل هم به کردهای عراق جلب شد. حمایت شاه ایران و اسرائیل و آمریکا باعث شد عراق تحت فشار باشد تا اینکه در سال 1968 بعثیها حکومت عارف را ساقط کردند و در 1970 صدام شروع به مذاکره با جنبش کردها کرد.
زمانی که صدام فهمید از طریق نظامی نمیتواند پیروز شود، به شاه ایران امتیازات ژئوپولوتیکی در چارچوب معاهده الجزایر داد. شاه هم در عوض از حمایت جنبش کردها دست کشید و جنبش در 24 ساعت تسلیم شد و 300 هزار نفر از افراد و خانوادههای این جنبش به ایران پناهنده شدند.
هر روندی که مطابق آموزههای توسعه سیاسی باشد جامعه مدنی را توانمند میکند و یک اقتصاد مولد و کارا بوجود میآورد و ساختارها و نهادهای سیاسی قدیمی را حفظ و بدها را حذف میکند. هر چیز که به نفع روند توسعه سیاسی جامعه باشد یک روند ایلزدایی است و لاجرم از رهگذر شهری شدن مردم تحصیل میشود. ولی وضعیتی که الان در کردستان عراق شاهدیم، این اندیشه را احیا کرد که ما با نوعی انقسام، از نوع اختلافات قبیلهای گذشته مواجه هستیم!
سال 1975 کردها قربانی وجه المصالحه ایران و عراق شدند. برخی روشنفکران کرد معتقدند اوایل جنش ایلول تا سال 1974، یک جنبش رهایی بخش بود. اما از سال 1974 تا 1975 این جنبش جنگی رهایی بخش نبود، بلکه جنگی بین ایران و عراق بود. کردها با ارتش عراق میجنگیدند تا ایران از عراق امتیاز بگیرد! در نهایت هم کردها وجه المصالحه شدند و برخی فکر میکردند تاریخ جنبشهای کردی در سال 1975 به پایان خودش رسید.
اتحادیه میهنی کردستان، از دل این شکست سربرآورد. بعد از توافق ایران و عراق جمعی از روشنفکران شهری که از دیرباز منتقد ملامصطفی بارزانی بودند، جنشی کمرنگ را در بخشیهایی از کردستان عراق سازماندهی کردند. جنبش اتحادیه میهنی کردستان، زمانی شروع شد که ارتش عراق تمام جنبش کردی ایلول را از بین برده بود. اتحادیه میهنی اول به شکل یک جبهه تشکیل شد و بنا داشت مثل جبهه آزادی بخش فلسطین و الجزایر باشد و بیشتر شبیه جنبشهای چپ بود. شاخه اصلی این جبهه کوموله رنجبران کردستان به رهبری مصطفی و آشکارا کمونیستی بودند که هسته اصلی آن در سلیمانیه بود. حرکت سوسیالیستی که از کوموله محافظهکارتر بودند و یک جریان دیگر به نام خط عام که جلال طالبانی نمایندگی میکرد، اتحادیه میهنی را شکل دادند و افراد زیادی به آنها پیوستند. مشکل اصلی اینها این بود که فقط با ایران مرز داشتند و تنها دولتی که حاضر بود با اتحادیه همکاری کند سوریه بود که مرز مشترک با مناطق اینها نداشت و دور بود. به همین دلیل اتحادیه تلاش کردند به مرزهای سوریه بروند که عشایر ساکن در آن مناطق بطور سنتی طرفدار حزب بارزانیها بودند. اینجا بود که باقیمانده نیروهای بارزانی با همکاری عشایر کرد ترکیه که هوادار بارزانیها بودند، نیروهای اتحادیه را که تقریبا هزار نفر بودند به دام انداختند و متاسفانه اکثرا کشته و اسیر شدند و اتحادیه میهنی در اوان کار ضربه بزرگی خورد. اما اتحادیه از این شکست قد راست کرد و دوباره امیدها را تا حدی به خود جلب کرد.
بعد از انقلاب ایران تاحدی معادلات ژئوپولتیک منطقه تغییر کرد و دولت عراق به طمع کشورگشایی به ایران حمله کرد. ایران هم در مقام مقابله به مثل، به حمایت از کردها برخاست و حزب دموکرات کردستان که اکثرا در شهرهای مرکزی ایران اسکان داده شده بودند اجازه پیدا کردند به مناطق مرزی و داخلی کردستان ایران بیایند و از نو خودشان را سازماندهی کنند. اتحادیه میهنی هم علنا به کردستان ایران رفت و آمد و از امکانات ایران استفاده میکرد.
در این دوره دوباره شعله جنش کردها در کردستان عراق فروزان شد و از نو جنگها در این منطقه شروع شد تا در مقطعی جنبش کردهای عراق واقعا به بخش از جنگ ایران و عراق تبدیل شد. اتحادیه میهنی و حزب دموکرات به بخش از جنگ ایران و عراق تبدیل شدند و هدف انتقام گیری سبعانه صدام تبدیل شدند و بمباران شیمیایی حلبچه و عملیاتهای انفال که کشته شدن دهها هزار نفر را به دنبال داشت، در این مقطع تاریخی رخ داد.
زمانی که جنبش ایلول در اوج خودش بود یک اختلاف داخلی مهم در سال 1964 پیدا شد. دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان عراق که جلال طالبانی و پدر خانمش آقای ابراهیم احمد، در رأسش بودند با ملا مصطفی بارزانی اختلاف پیدا کردند و این اختلاف در واقع میان روشنفکران شهر و اصحاب بادیه(ملامصطفی) بود. سال 1966 میان این دو گروه جنگ پیش آمد و این فراز خیلی مهمی است. چون در آن مقطع جنبش کردهای عراق دوپاره شد و همه چیز بعد از این تاریخ دوتا شد و تا الان هم ادامه دارد. الان هم دو دولت داریم، یکی در سلیمانیه و یکی در اربیل، و اختلاف تاریخی هنوز هم هست.
در قیام 1991 که بعد از شکست ارتش عراق در کویت اتفاق افتاد، آمادگی نیروهای اتحادیه میهنی بیشتر بود و اینها وارد شهر شدند و نخستین انتخابات پارلمانی در سال 1991 برگزار شد. در این انتخابات دو حزب اتحادیه میهنی و حزب دموکرات کردستان کرسیها را تقریبا 50ـ 50 کسب کردند و تقسیم قدرت اتفاق افتاده بود. 1994 جنگ داخلی کردستان عراق شروع شد و تحول مهمی اتفاق افتاد. الزامات ژئوپلوتیک باعث شده بود اتحادیه میهنی، که مواضع نزدیکتری نسبت به حزب دموکرات با گروههای کرد ایرانی داشت، به جمهوری اسلامی متکی شوند و حزب دموکرات هم مجبور شد با دولت عراق و ترکیه نزدیک شود.
جنگ داخلی 4 سال طول کشید و در سال 1998 تحت فشار آمریکا توافقنامه واشنگتن امضا شد و بعد از این تاریخ جنگی اتفاق نیفتاد، ولی شکافی عمیق بین دو حزب ایجاد شده بود. علیرغم ملحق شدن سلیمانیه و اربیل و تشکیل یک دولت، اما عملا زیرپوست این دولت واحد، پدیده دو دولتی ادامه داشت و این باعث شد حاکمیت یکپارچه در کردستان عراق شکل نگیرد. مسعود بارزانی که چندین دوره قدرت را در دست داشت عملا در سلیمانیه قدرت چندانی نداشته است.
این دو حزب در سال 2005 برای جلوگیری از جنگ داخلی وارد یک توافقنامه استراتژیک با هم شدند و متعهد شدند در هر انتخاباتی با یک لیست واحد در برابر احزاب کوچکتر شرکت کنند. این توافق تا 10 سال ادامه یافت و با تضعیف اتحادیه میهنی این توافق کمرنگ شد و حزب دموکرات قدرت گرفت.
بعد از سقوط صدام کردها به یک قدرت منطقه تبدیل شدند و با قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای وارد تعامل شدند و سرمایهگذاریهای عظیمی در کردستان انجام گرفت. تضعیف دولت عراق و جنگ شیعه و سنی در عراق به صورت غیرمستقیم باعث تقویت جایگاه کردها در عراق شد و اقلیم کردستان یک منطقه امن و روادار در عراق بحران زده شناخته میشد و سرمایههای زیادی به سمت کردستان و مشخصا اربیل سرازیر شد ولی کردها از این سرمایهگذاری استفاده جدی نبردند.