اندیشمندان و چهره های فرهنگیجریان شناسیجریان شناسی فکری و مذهبیشبه قاره و افغانستانکشور شناخت

نگاهی به آرای «سید ابوالحسن ندوی»، مصلح برجسته دیوبندی

حامد رضایی

سید ابوالحسن ندوی از جمله مصلحین بزرگ معاصر جهان اسلام و شبه قاره هند است که آرا و اندیشه‌های او در داخل ایران مورد غفلت قرار گرفته است. این جمله رضوان السید، پژوهشگر برجسته جهان عرب جایگاه ندوی را به خوبی توضیح می‌دهد: «در دهه پنجاه و به وسیله مودودی، ندوی و سید قطب، امکان سخن گفتن از جنبش یا جنبش‌های اسلامی‌ فراهم آمد که خط مشی اسلامی و مستند به الگوی تمدنی – فرهنگی آن، بازسازی شده».(1)

ابوالحسن ندوی را باید جزو جریان «احیاء» در جهان اسلام دانست. «بیم اینان [احیاگران] از غرب در درجه نخست از هجوم فرهنگی و دینی غرب است. از این رو دشواره آنان، حفظ و حراست از هویت و برساختن ابزارها و به دست آوردن سازوکارهای آن است. تحولات پس از جنگ جهانی دوم، به اوج گرفتن این جنبش‌های «بیداری» و سیاسی شدن تدریجی آنان تا رسیدن به مرحله ظهور ایده حاکمیت و نظام کامل اسلامی انجامید.»(2)

به همین دلیل است که ندوی مسلمین را دارای رسالت جهانی برای رهبری بشریت می‌داند. به اعتقاد او جهان از زمانی که از رهبری مسلمین خارج شده خسارت‌های زیان‌باری را متحمل شده است. او مسلمین را مکلف می‌داند که دوباره به رهبری بشریت دست پیدا کنند. ندوی برای رسیدن به این هدف به شروطی چون «افزایش قدرت صنعتی و تجاری مستقل از غرب» و «پایه‌گذاری یک نظام آموزشی مستقل از غرب» برای شکل‌گیری رهبری مسلمین بر بشریت اشاره می‌کند.(3)

ابوالحسن ندوی نماینده اندیشه سیاسی – اجتماعی مکتب «دیوبند» است. درباره دیوبندیه در یادداشت قبل(شماره سوم) گفته شد که تفکر دیوبندی ترکیبی است از تصوف و نص‌گرایی.

جهان اسلام در دوره زندگی او مقطعی بحرانی را در اثر مواجهه با تجدد ویرانگر غرب تجربه می‌کند. امپراتوری عثمانی به عنوان نماد هویتی اهل‌سنت فروپاشیده، حکومت‌های ملی، سکولار و مستبد روی کار آمده‌اند و همچنین اندیشه‌ها و عقاید اسلامی مورد هجمه بی‌سابقه متجددین قرار گرفته‌اند. مسلمین تحقیر شده و به زیردستان بدون قدرت کفار غربی بدل شده‌اند.

در این شرایط پرسش از چرایی انحطاط مسلمین و تلاش برای ارائه راهکار جهت برون‌رفت از این موقعیت، به مسئله اصلی ابوالحسن ندوی تبدیل می‌شود که به فعالیت‌های علمی و اصلاحی او جهت می‌دهد.

پاسخ اجمالی ندوی به این پرسش این است که علت اصلی انحطاط فساد دل‌ها بوده و راهکار اصلی جهت برون‌رفت نیز پالایش دل‌های مسلمین از فساد و گناه می‌باشد. تصوف نقطه مرکزی اندیشه و شخصیت سید ابوالحسن ندوی است.

ابوالحسن ندوی اصاله‌الفردی و عامل‌گراست. او عامل را مقدم و مسلط بر ساختار می‌داند. عامل را نیز از جنبه روحیات نفسانی یا «قلب» او مورد توجه قرار می‌دهد نه ذهن او. ندوی با توجه به رویکردهای فردگرایانه‌اش معتقد است که برای تغییر اجتماعی باید افراد تغییر کنند. برای تغییر افراد نیز «دل» یا «قلب» آنان باید تغییر یابد. در واقع تغییر «نفوس» است که جامعه را دچار تغییر می‌کند: «راه حل مسائل و مشکلات انسانیت نه در یکی کردن لباس و زبان و فرهنگ است، نه پیشرفت علم و ثروت، نه ایجاد سازمان و تشکیلات، نه وحدت ملک و وطن و نه کثرت اسباب و وسایل. در هیچکدام از اینها این قدرت و توانایی نیست که در دنیا تحول و دگرگونی پدید آورد. مادام که دنیای دل تغییر ننموده، دنیای بیرون تغییر نخواهد کرد. زمام تمام دنیا به دست دل است. تمام فساد زندگی، از فساد دل شروع شده است. انسان از دل است که می‌گذرد. از اینجاست که فساد شروع می‌شود و به تمام زندگی سرایت می‌کند.»(4)

این رویکردهای صوفیانه ندوی باعث می‌شود که او فعالیت سیاسی را مهمترین ماموریت خود در راستای پروژه اصلاحی‌اش نداند. ندوی تلاش برای تشکیل حکومت دینی قبل از آن که جامعه برای پذیرش و تحقق آن آماده شده باشند را مورد انتقاد قرار می‌دهد. او معتقد است که ابتدا باید درون مردم اصلاح گردد تا جامعه که متشکل از افراد است اصلاح شود. وقتی این امر اتفاق افتاد زمینه برای تشکیل حکومت اسلامی نیز مهیا می‌شود. به همین دلیل است که ندوی بیش از آن که به امر سیاسی بپردازد، دعوت و امور تربیتی را وجهه همت خود قرار می‌دهد و سعی در «انسان سازی» دارد. به عقیده او اگر انسان‌سازی به خوبی صورت پذیرد، «جامعه سازی» و «حکومت سازی» نیز خود به خود به سمت صلاح خواهد رفت.

البته ندوی به هیچ وجه سیاست و دین را مستقل از هم نمی‌داند و به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی بر مبنای قوانین الهی نیز اذعان دارد. اما معتقد است که تشکیل حکومت هدف اصلی دین نیست، بلکه به این دلیل که مقدمه‌ای است بر اقامه دین، ضرورت دارد. در واقع حکومت اسلامی به دلیل مقدمه واجب بودن، واجب است.(5)

او در باب حکومت مطلوب اسلامی به حکومت نبی اکرم «ص» و جانشین ایشان یعنی خلفای راشدین اشاره می‌کند. ندوی بنیان خلافت یعنی حکومت پس از پیامبر «ص» را شورا می‌داند و قائل است که بعد از پیامبر «ص» حکومت از طریق شورا تاسیس و قوام می‌یابد.

او دو ویژگی اصلی برای حاکم اسلامی برمی‌شمارد: جهاد و اجتهاد. جهاد متوجه امت است و اجتهاد متوجه شریعت. او جهاد را صرفا به معنای جهاد نظامی در نظر نگرفته و آن را به همه عرصه‌ها تسری می‌دهد. اجتهاد نیز از منظر او یعنی تخصص. این تخصص ویژه علوم دینی نیست و تمامی علوم را دربرمی‌گیرد.

از منظر ندوی نقش اصلی مردم در حکومت اسلامی، نقشی صرفا نظارتی و ارشادی است نه تقنینی و تاسیسی. مردم باید مدام حکومت را نقد و نصیحت کنند. اما قانونگذاری باید صرفا از تعالیم دین گرفته شود. قانونگذاری نمایندگان مردم نیز باید در چارچوب و محدوده قوانین دین اسلام انجام پذیرد./

پانوشت:

  1. رضوان السید، اسلام سیاسی معاصر در کشاکش هویت و تجدد، ترجمه مجید مرادی، ص 89
  2. همان، ص 8
  3. ر.ک: ابوالحسن ندوی، کندوکاوی در اوضاع جهان و انحطاط مسلمین
  4.  ابوالحسن ندوی، بازسازی شخصیت انسان، ص 23
  5. ر.ک: ابوالحسن ندوی، تفسیری سیاسی از اسلام

منبع: ویژه نامه بیت المقدس روزنامه قدس

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا