جریان شناسیجریان شناسی سیاسی

شاخه‌های جدید در جریان اسلام‌گرایی ترکی-عربی

نشست شاخه‌های جدید در اسلام‌گرایی عربی-ترکی با حضور آقای رمضان بورسا تحلیلگر ترک در محل اندیشکده مرصاد برگزار شد. در ابتدا، بورسا با بیان این که برای بررسی دقیق وضعیت جریان‌های اسلام‌گرا، ابتدا باید شناخت درستی از وضعیت موجود جهان هم داشته باشیم، عنوان کرد: تقریبا ۳۰۰ سال است که صهیونیزم منابع اقتصادی، انسانی و فناوری جهان را به دست خودش گرفته و از این طریق به معماری نظم جهانی می‌پردازد.

در این نزاع تمدنی، منصوبین به تمدن ضعیف همه محیط پیرامونشان را براساس ارزش‌های تمدن برتر ارزیابی می‌کنند و به این ترتیب در نهایت ما شاهد اشغال سیاسی تمدن ضعیف از طریق تمدن قوی هستیم … امروز درجوامع اسلامی هر گونه پیشرفت را مترادف با غربی شدن تلقی می‌کنند و این دقیقا نمونه همان اشغال سیاسی است. وضعیتی که جریان‌های سیاسی جهان اسلامی در آن به سر می‌برند دقیقا مرتبط با همین موضوع است.

این تحلیل‌گر ترک با اشاره مختصری به سیر حوادث دنیا از اجلاس یالتا تا تشکیل سازمان ملل و سپس دوره جنگ سرد، دوران تک قطبی و نظم پست مدرن کنونی گفت: با توجه به این تحولات، سیستم اداره بین المللی خودش را بروزرسانی می‌کند و تمام بحران‌ها و افت و خیزهایی که در جهان معاصر شاهد آن هستیم همه در واقع دردهایی هست که در رابطه با بروزرسانی این سیستم جهانی در حال وقوع است. این بروزرسانی جدید در منطقه ما به سه حالت خودش را بروز می‌دهد یکی مسئله فلسطین-اسرائیل است، دومی رابطه اسرائیل و اعراب است و سومی مسئله وضعیت جریان‌های اسلام‌گرا است که باید خودشان را با این دوران نوین هماهنگ کنند.

با ذکر این مقدمه، رمضان بورسا به بررسی وضعیت جریان‌های اسلامی منطقه پرداخت: در واکنش به اشغال مصر از سوی انگلیسی ها، حسن البنا اخوان را تشکیل داد که هم مصر و هم منطقه را تحت تاثیر قرار داد. و با تولید ادبیات، به جهت فکری هم تاثیرگذار بود که نمونه‌اش تاثیرات سید قطب در ایران است. از طرف دیگر، مرحوم نجم الدین اربکان در ترکیه جریان ملی گروش را ایجاد کرد و به این ترتیب وضعیت جامعه‌شناختی ترکیه را تحت تاثیر خودش قرار داد. در ایران هم مرحوم امام خمینی در اواخر دهه ۵۰ ظهور پیدا کرد و توانست حکومتی تاسیس کند که دیروز چهلمین سال تاسیس آن را جشن گرفتیم.

در نظم جدید جریان‌های اسلامی چه تصمیمی اتخاذ خواهند کرد؟ جریان اخوان، جریان جماعت اسلامی، جریان ملی گروش در ترکیه، جریان حزب الله در لبنان، همه اینها جریاناتی هستند که دارای ویژگی‌های جامعه‌شناختی هستند. نمی‌شود اینها را به یک باره از جایشان برکند و کنار گذاشت. در چنین وضعیتی تنها گزینه‌ای که باقی می‌ماند، گزینه تحول درونی در این جریان‌ها هست، تبدیل  شدن به جریان‌هایی که هیچ مشکلی با غرب و اسرائیل ندارند، می‌توانند خودشان را در راستای هم زیستی با این‌ها تعریف کنند. در گزارشی منتشره از موسسه رند، در حدود ۱۰-۱۵ سال پیش، با تقسیم مسلمان‌ها به سه گروه رادیکال، محافظه‌کار و معتدل، معتقد است که بهترین گروهی که غرب می‌تواند با آنها همکاری کند گروه معتدل‌ها هستند و باید این افراد و گروه‌ها به رهبران فکری اجتماعی جامعه تبدیل شوند. به طور مثال ما در ترکیه در همین ۱۰-۱۵ سال اخیر شاهد افرادی بودیم که با وجود اینکه هیچ گاه در داخل جریان و نهضت نیستند و عملا حضوری نداشتند اما به یک باره تبدیل به رهبران فکری و اجتماعی شدند. البته این مسئله مختص به جهان اهل سنت و کشور ترکیه نیست بلکه در داخل شیعیان هم همین روند قابل مشاهده است.

در دوره متاخرتر نیز شاهد برخی تحولات خاص و غیر مسبوق به سابقه در جریانات اسلامی هستیم. راشد الغنوشی رهبر النهضه در سال ۲۰۱۵ لفظ اسلام دموکراتیک را ایجاد کرد و به شدت هم روی آن مانور داد که ما نمی‌توانیم در تقابل با جریان جهانی روی پای خودمان بایستیم، بلکه هرچند با آن یکی نمی‌شویم، ولی باید با این جریان جهانی هماهنگ شویم تا بتوانیم روی پای خودمان بایستیم. این مسئله نیز در واقع نمونه‌ای از همان اشغال سیاسی از طرف تمدن برتر است که سیستم ارزش گذاری آن بر این تمدن ثانوی تحکم پیدا می‌کند و البته منحصر در غنوشی هم نیست، مثلا در مصر شاهد ابراهیم منیر هستیم که به عنوان وکیل مرشد در جریان اخوان، در همین چارچوب در حال فعالیت است یا رئیس سابق الجزیره وضاح خنفر که با منتدی الشرق در همین چارچوب کارهایی را پیش می‌برد.

اولین بروز این اندیشه ایجاد انشعاب در جریان اخوان اردن هست. عبدالمجید ذنیبات در داخل جریان اخوان اردن با بیان اینکه باید کفه اردنی‌ها سنگین تر شود، یک جریان ملی تر را به نام جریان زمزم ایجاد کرد و اسم انجمن اخوان را نیز برای خودشان انتخاب کردند. پس از این انشعاب پادشاه اردن هم با لغو امتیاز قدیمی که برای جریان اخوان وجود داشت به جریان جدید لیسانس فعالیت داد و در واقع این جریان را به رسمیت شناخت و ما شاهد ایجاد یک انشعاب و یک جایگزینی کلی در فعالیت‌های رسمی جریان اخوان در اردن شدیم.

نمونه دوم در مغرب بود که غنوشی این مسئله را برایشان مطرح کرد و ما باز هم در آنجا شاهد یک انشعاب در جریان عدالت و توسعه بودیم. غنوشی نتوانست بنکیران را در مسئله اسلام دموکراتیک توجیه کند ولی سعدالدین عثمانی همراه شد. بعد از آن هم با پادشاه محمد ششم دیدارهایی داشت که بعد از این دیدارها و این جلسات، شاهد برکناری بنکیران از نخست‌وزیری و آمدن سعدالدین عثمانی به جای او هستیم. طبیعی است که با این فرایند باز هم جریان دچار انشعاب و طبیعتا تضعیف شد، یعنی به دوگروه طرفداران بنکیران و طرفداران سعدالدین عثمانی تقسیم شد.

در مصر هم بعد از کودتای ۲۰۱۳ سیسی، جریان اخوان مصر تبدیل به دو گروه نوگرایان و سنت‌گرایان شد که جریان نوگرا از طرف مرشد اخوان اخراج شدند. در واقع این جریان نوگرا به ترکیه مهاجرت کردند و ترکیه در عین حال که از جریان اخوان حمایت می‌کرد، این جریان نوگرای منشعب شده از داخل اخوان را هم خصوصا مورد حمایت خود قرار داد. این جریان در داخل ترکیه مستقر شد. برای خودش موسسه و انجمن خاصی را ایجاد کرد و حمایت‌های مالی قطر را به همراه خود داشت.

در لبنان هم رهبری جریان را آقای سالم یکن فرزند آقای فتحی یکن بر عهده دارد. عربستان سعودی اخیرا تلاش بسیاری را انجام داده تا حزب الشباب و التغییر را از دست رهبری سالم یکن خارج کند و هدفشان این بود که حرکت یکن را با حزب الله وارد مجادله و جنگ کنند. که البته یکن هیچگاه با حزب الله رودررو نشد. وقتی که از اقدام بر روی حزب الشباب ناامید شدند به سمت جریان جماعت اسلامی در لبنان روی آوردند که آن تلاش هم شکست خورد.

در ترکیه هم جریان ملی گروش دارای یک حزب سیاسی به اسم سعادت است. در داخل این حزب هم یک گروهی وجود دارند که با غنوشی، ابراهیم منیر و وضاح خنفر وارد ارتباطات تنگاتنگی شده‌اند. حزب سعادت شبکه تلویزیونی به نام TV5 دارد که پایگاه این جریان شده است و طرحشان این است که تا حد ممکن در داخل حزب سعادت فعالیت کنند و آن را به سمت یک چارچوب لیبرال سوق دهند. اگر این فعالیت‌ها منتج به نتیجه‌ای نشد، تصمیم دارند یک حزب جداگانه‌ای را تشکیل دهند که این موضوع الان یکی از موضوعات روز سیاسی ترکیه است.

در جنوب شرق آسیا هم این مسئله وجود دارد و در آنجا هم شاهد انور ابراهیم هستیم که با وضاح خنفر بسیار ارتباطات تنگاتنگی دارند. همانطور که در ترکیه در داخل ملی گروش کسانی هستند که متوجه این اتفاقات هستند و به آن اعتراض دارند، در جنوب شرق آسیا هم از جمله کسانی که از خودش مقاومت نشان می‌دهد رهبر حزب اسلامِ مالزی، عبدالهادی اوانج است.

در مورد خود وضاح خنفر، پس از آنکه مجبور شد از ریاست الجزیره استعفا بدهد، سال‌ها به عنوان مشاور در اندیشکده‌ای که برنارد لویی در راس آن است فعالیت کرد. او صفحه عربی هافینگتون پست را برای زمانی طولانی سردبیری می‌کرد. از ۲۰۱۱ به بعد هم اگرچه ظاهر کار منتدی الشرق انتشار گزارش‌ها و تحلیل‌های مختلف است ولی اصلی‌ترین فعالیتشان ارتباط‌گیری و سامان‌دهی نسل جوان جریانات مختلف اسلامی از نقاط مختلف جهان اسلام است. از جمله مباحثی که برای این جوانان برگزار می‌شود، بحث اسلام دموکراتیک است که خود وضاح خنفر تدریس آنها را برعهده دارد. در واقع منتدی الشرق علاوه بر سازمان‌دهی و تربیت جوانان، در حال تربیت نسل نویی از رهبران آینده کشورهای اسلامی هم هست.

در ادامه این نشست، حمید عظیمی مدیر اندیشکده مرصاد بحث خود را با عنوان «سویه ترکی به عربیِ تاثیرات متقابل اسلام‌گرایان» این گونه شروع کرد که مجموعا ما سه نوع تاثیرگذاری  از طرف جریان اسلام‌گرای ترکی بر جریان اسلام‌گرای عربی را می‌توانیم مشاهده کنیم. دو نوعش تاثیرات الگوساز هستند در مقابل تاثیرات مرجعیت‌ساز. تاثیرات الگوساز یعنی شما پارادایم و الگویی را طراحی کنید که توسط جریان‌های اسلامی دیگر، صرف نظر از وجود و عدم وجود خود شما، اقتباس شود و الگو از صاحب آن جدا می‌شود. ولی در مرجعیت‌ساز، صاحب آن فکر و ایده قابل جداسازی نیست.

از ابتدای بهار عربی، جریان‌های اسلام‌گرای عرب می‌خواستند از تجربه اسلام‌گرایی ترکی استفاده کنند. این مباحث عملا به دو قسم تبدیل شد. یکی قسمی از این ایده‌ها قابل استخراج و تبدیل شدن به الگو بود، قسم دیگر ولی هیچ وقت مشخص نشد که آن الگو چه هست که بشود آن فرم را برداشت و از کانتکست ترکی‌اش جدا کرد و در اسلام‌گرایی غنوشی در تونس یا مصر و جاهای دیگر همین را پیاده کرد. و لذا به جای مدل ما با یک مرجعیت ترکی مواجه شدیم. یعنی اگر تشکیلات حزب عدالت و توسعه در حوزه سوریه یک استراتژی را پیش می‌گیرد، مثلا در حوزه ارتباطش با روسیه، ما می‌بینیم که هیچ  توضیحی وجود ندارد که از کجای اسلام‌گرایی ترکی این سردر می‌آورد. ولی درعین حال به علت این مرجعیت، کل جریان اسلام‌گرایی شروع می‌کنند به توجیه همان اتفاق.

در حوزه آثار الگوساز اسلام‌گرای ترکی باز به دو جنس برمی‌خوریم. یک جنس که می‌شود اسم آن را انتقائی یا گزینشی گذاشت و یک جنس انشایی و تأسیسی. آثار الگوساز گزینشی، چیزی نبود جز گزینش همان گفتمان‌هایی که داخل اسلام‌گرای عربی از قبل شکل گرفته بود ولی پیاده شدن آنها در زمین واقعی ترکیه برای اولین بار باعث شد که این الگوها در داخل جریان اسلام‌گرایی قوت بگیرد. ولی آثار تاسیسی در داخل اسلام‌گرایی ترکیه، نمونه عربی به آن معنی نداشت.

در حوزه تاثیرات گزینشی کلیدی ترین موضوع همین دوگانۀ حزبی-سازمانی است. از ابتدای حرکت اربکان، اتفاقی که در ترکیه افتاد شباهت چندانی به مصر و جاهای دیگر نداشت. اینها مستقیم سراغ تشکیل حزب رفتند. به معنی استاندارد و واقعیِ کلمه. در حالی که تشکیلات مادر اسلام‌گرایی در مصر از ابتدایش به شکل تنظیمی و تشکیلاتی، خارج از ساختار حاکمیت کارش را شروع کرد. خیلی قبل تر از آقای اربکان، از زمان مرشدی آقای تلمسانی این بحث را در داخل اخوان مصر داشتیم که بیاییم حرکت اسلام‌گرایی را زیر سقف دولت و در داخل ساختار دولت جلو ببریم. قابل پذیرش برای ساختار‌های سیاسی نیست که ما یک تشکیلات سیاسی برای خودمان راه بیاندازیم و این هیچ نسبت تعریف شده‌ای با ساختار حاکمیت برقرار نکند. لذا از دهه ۷۰ میلادی دوگانه حزبی- تنظیمی داخل تشکیلات اخوان المسلمین مصر شروع می‌شود و بعد امتداد پیدا می‌کند. به دنبال این مناقشات و با مقاومت جریانی که می‌شود اسمش را قطبی یا جریان تنظیمی گذاشت، نهایتا در مقطع دهه نود بود که عملا آن جریان حزبی از بدنه اخوان المسلمین منشعب شد، (حزب الوسط) که البته برخی متمایلین به این ایده مثل محمد حبیب و عبدالمنعم ابوالفتوح باقی ماندند که بحث حزب آزادی و توسعه داخل مصر را هم عموما همین جریان دستشان گرفتند.

ولی اولین بار اربکان با تشکیل ملی گروش بود که اجازه تنفس به جریان حزبی اخوان المسلمین را داد و می‌توان گفت که راشد الغنوشی، ابراهیم المنیر، یوسف ندا و امثال اینها، عمدتا خودشان را به شکل جدی وامدار فکر اربکانی می‌دانند.

حزبی شدن اسلام‌گرایی به چه معنا بود؟ اینکه ما چند چیز را به دولت حاکم تسلیم کنیم. اول اینکه هرگونه کار سری و امنیتی در داخل تشکیلات اسلام‌گرایی باید کنار گذاشته شود و ما شفاف کار حزبی مان را انجام دهیم.

دوم اینکه نزدیک ارتش نشویم و فراتر از آن ما با خشونت هم برای پیگیری اهدافمان کاری نخواهیم داشت.

مورد بعد این بود که حزب بما هو حزب باید سکولار باشد. حالا اینکه این حزب به حکومت رسید آیا یک حکومت اسلامی می‌خواهد ایجاد کند یا نه این یک بحث دیگر است. ولی حزب بماهو حزب فی نفسه نباید دنبال یک مفهوم اسلامی شود. لذا حتی حرکت آقای اربکان هم تحت فشار دولت سکولار آن زمان، این را پذیرفته بود که حزب رفاه یک حزب اسلامی نیست. هرچند جریان مسلمین و متشرعین را در داخل ترکیه دارد نمایندگی می‌کند. در مورد اردوغان که عملا می‌گوید که ما حزب محافظه کار دموکرات هستیم. یعنی ارجاع حتی به بدنه اسلامی جامعه هم از این موضوع حذف شود.

از موضوعات دیگر، تفکیک بین ملی و امی بود. اصل پذیرش حرکت حزبی یعنی بیایید قبول کنیم که اقدام فرامرزی در حوزه وظایف دولت است.

دوگانۀ اصلاحی- ثوری، ما باید دنبال اصلاح باشیم یا انقلاب؟ حرکت ملی گروش از ابتدا دنبال اصلاح بود. هیچ وقت ما در طول تاریخ اسلام‌گرایی ترکی به آن معنی مسئله انقلاب علیه حاکمیت و پیگیری مدل‌های انقلابی را ندیدیم.

دوگانۀ دیگر دموکراسی- تئوکراسی بود و این باز یک گزینش بود. ولی خروج حزب عدالت و توسعه از صندوق‌های رای باعث شد که جریان قائل به دموکراسی به شدت تقویت شود.

لذا مجموعا می‌خواهم عرض کنم که آن چیزی که ما به عنوان جریان اصلاحی یا بگوییم حزبی داخل حرکت اخوان المسلمین می‌شناسیم، اینها بیش از هر کسی شاید وامدار شخص اربکان و گزینش‌هایی که او از داخل جریان اسلام‌گرایی کرد و آن را در داخل اسلام‌گرایی ترکی پیاده کرد هستند.

اما در مورد آثار الگوساز تاسیسی، اولا بحث هم پیمانی با غرب است. یعنی چیزی که نقطه افتراق جدی اربکان با اردوغان شاید بشود حسابش کرد همین است که حزب عدالت و توسعه پذیرفت که ما در چارچوب هم پیمانی با غرب می‌خواهیم مسائلمان و اهدافمان را پیش ببریم.

موضوع دوم وارد کردن دوباره رنگ و لعاب‌های متصوفه در داخل جریان‌های اسلام‌گرایی است.

بحث خیلی مهم بعدی ،کالوینیسم اسلامی است. یعنی اسلام‌گرایی که بیشتر روی بدنه ضعیف تر جامعه و مناطق ریفی و غیر شهری تمرکز داشت، در ترکیه اساس و بدنه‌اش را طبقه متوسط تشکیل می‌دادند. این تحول به شدت جریان اسلامی را وارد حوزه قدرت اقتصادی کرد. شاید اصلا بشود گفت این مهم ترین تفاوت اسلام‌گرایی حزب عدالت و توسعه از بقیه شاخه‌های اسلام‌گرایی باشد. البته تا حدی در تونس سعی شد در شهر سفاکس، یک جریان سرمایه داری خاص با گرایش‌های اسلامی ایجاد شود که راشد الغنوشی سعی کرده در تونس همین نوع اسلام‌گرایی ترکیه را بازسازی کند.

به اعتقاد من هر سه اینها چیزهایی است که اردوغان به شکل کلی از گولن اقتباس کرده است. یعنی خصوصا در حوزه کالوینیسم اسلامی و بازتولید مسئله تولید ثروت، شخص گولن به شکل جدی از دهه‌های ۷۰-۸۰-۹۰ با تلاش‌هایی که در داخل ترکیه کرد به بدنه جریان اسلامی تزریق کرد و می‌شود گفت نقطه افتراق اربکان از اردوغان را مزج اندیشه‌های اربکان با اندیشه‌های گولن باید دانست.

لذا به اعتقاد من اگر ما بخواهیم این لایه گولنی اسلام‌گرایی ترکیه را از آن جدا کنیم، چیزی جز همان نگاه‌های اربکان، یعنی چیزی جز همان گرایش جریان اصلاحی داخل اخوان نمی‌ماند. لذا بعد از جدایی اردوغان از گولن مسئله‌ای که مطرح خواهد بود اینست که حزب عدالت و توسعه می‌خواهد پایگاه فکری‌اش را کجا قرار دهد؟

با این وصف در صحبت از حرکت اسلام‌گرایی ترکی به سمت امثال غنوشی و خنفر و ابراهیم منیر، در واقع صحبت جدیدی نیست. بیش از ۳۰-۴۰ سال است که این جریان داخل اخوان وجود داشته و حتی خود اربکان هم کاملا به اصول آنها معتقد بوده است و اگر بحث اینجاست که ما به اصول اصیل اخوان تنظیمی برگردیم، اصلا زمینه‌ای در داخل ترکیه ندارد.

حمید عظیمی بحث خود اینگونه جمع بندی کرد: به نظرم چیزی که ما داریم در ترکیه می‌بینیم حذف دو لایه حاشیه‌ای جریان اسلام‌گرا است و متمرکز شدن اینها حول همین جریان اسلام‌گرایی حزبی است. یعنی ما به تدریج داریم می‌بینیم که اخوان المسلمین سنتی به واسطه شکستی که در مصر خورد، به شدت دچار انتقادات جدی داخل بدنه اخوان المسلمین شده و الان همه ارجاعات به اردوغان برگشته است. و در مقابل، عقب نشینی جریان حزب عدالت و توسعه از آن گفتمان گولنی که به خودش گرفته بود را شاهد هستیم.

به نظرم موضوعی که آقای بورسا فرمودند از یک جهاتی شاید فرصت باشد، یعنی تا حد زیادی توانسته اسلام‌گرایی ترکی عربی را فاصله دهد از آن نقطه‌ای که ما داشتیم می‌دیدیم ایده‌های گولن دارد به شدت در این جریان نفوذ پیدا می‌کند. و خروجی این سیستم هم به شکل طبیعی همان نگاه‌های جریان اخوان حزبی، نگاه‌های اربکان و بازگشت اردوغان به نقطه اربکان به نظرم خواهد بود و این شاید چیز خیلی فاجعه‌ای هم نباشد.

در ادامه نشست مسعود صدرمحمدی مسئول میز ترکیه اندیشکده مرصاد به ارائه مباحث خود پرداخت:

حکومت عثمانی به عنوان حکومتی که خودش را پرچم دار حکومت اسلامی می‌دانست، از قرن ۱۸ میلادی به این طرف به ضعف خودش پی می‌برد و مسئله همان مدرنیته و تشبه به کفار است. در دوره سلطان عبدالحمید، شاهد یک هم آمیزی و هم جوشی ترکی عربی در داخل حکومت عثمانی و تبدیل شدن استانبول به ملجا جریان اسلامی هستیم. اما با روی کار آمدن جریان آتاتورک، جریان اسلام‌گرایی اساسا خودش را در داخل جریان راستِ محافظه کار تعریف می‌کند و به همین خاطر، جریان ترک گرایی و اسلام‌گرایی به نوعی هم معنا می‌شوند. اما بعدها با ترجمه‌هایی که از جهان عرب و هم چنین از شبه قاره انجام می‌شود، جریان اسلام‌گرای ترکی هویت اسلامی خودش را در حرکت به سمت  ایجاد تمایز بین محافظه کاری ملی گرایانه و جریان اسلامی به دست می‌آورد. جریان اسلامی ترکی در فرایند هویت سازی، خودش را وامدار جریان عربی می‌داند و دو نسل مهاجرت را ما از ترکیه به مصر و به جهان عرب؛ سوریه، اردن و مصر شاهد هستیم که در همه این مهاجرت‌ها بخش‌های جدید و تکه‌های جدیدی از این پازل هویتی اسلامی ترکی ایجاد می‌شود.

چند عرض هم ناظر به فرمایشان برادر عزیزم آقای عظیمی داشته باشم،اساسا مرحوم اربکان یک برهه‌ای از فرایند جدا شدن جریان اسلامی از جریان ملی بود، یعنی اربکان زمانی ظهور پیدا می‌کند که اتفاقا جریان اسلامی دارد از جریان ملی جدا می‌شود. یعنی ما شاهد بروز یک ملی گرایی لاییک-اسلامی هستیم که تحت رهبری جریان MHP و یازیجی اوغلو خودش را بروز می‌دهد که اینها ترکیت را سنگینی می‌دهند و یک جریان جریان مرحوم اربکان است که اسلامیت را در مقابل ملی گرایی قرار می‌دهد. این لفظ ملی هم در ملی گروش هست، ملت ابیکم ابراهیم است که بیشتر رویش تاکید می‌شود.

مسئله‌ای که هست باز هم این جریان حزبی اینطور نیست که بدنه حرکتی را نداشته باشد، نه، اتفاقا جریان حزبی اربکان یکی از بروزات تشکیلاتی شدن در جریان نقش بندی ترکی است. یعنی این جریان نقش بندی ترکی در یک مرحله‌ای به نتیجه‌ای می‌رسد که در زیر سقف یک دولت با همه آن مختصات و معانی ضمنی که داشت وارد فعالیت شویم. ولی این مسئله به معنای ملی گرایی به آن معنا نیست و اتفاقا جریان آقای اربکان در طول فعالیت هایش همیشه به خاطر فعالیت‌های بین المللی که داشته متهم است.

در موضوع حزب عدالت و توسعه هم به نظر می‌رسد که ما یعنی بیش از اندازه می‌خواهیم برای حزب عدالت و توسعه یک نقشه ایدئولوژیک طراحی کنیم. حزب عدالت و توسعه از ابتدا این را بروز داده و نشان داده که یک حزب پراگماتیست است و یک سوپر مارکت سیاسی است.

 

منبع: اندیشکده مرصاد

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا