اندیشمندان و چهره های فرهنگیجریان شناسی

«سیدقطب»؛ متفکری جهادی، تکفیری و یا تمدنی؟

حامد رضایی

می توان گفت سیدقطب یکی از تاثیرگذارترین متفکر معاصر جهان اسلام است. سیدقطب آثار زیادی دارد ولی شاید مهم‌ترین و تاثیرگذارترین اثر او آخرین کتابش یعنی«معالم فی الطریق» باشد که در زندان‌های جمال عبدالناصر نگاشته شده و به مانیفست جریان سلفیه جهادی مشهور است.

بعضی از تحلیل‌گران این کتاب را سرچشمه جریان تکفیری موجود در جهان اسلام دانسته و به شدت با آن به مخالفت برمی‌خیزند و برخی دیگر رویکرد تمدنی موجود در این کتاب را می‌ستایند. فارغ از اینکه کدام‌یک از این تحلیل‌ها درست باشد، آن‌چه انکارنشدنی است اهمیت بالای این کتاب است که بررسی آن را ضروری می‌نماید.

شاید بتوان خلاصه حرف سیدقطب در «معالم فی‌الطریق» را همین یک جمله دانست: «اسلام تئوری نیست، برنامه است.» او می‌گوید اسلام برنامه‌ای است برای زندگی. لذا صرفا در ذهن و دل مسلمانان موجودیت پیدا نمی‌کند، بلکه باید در متن جامعه عینیت یابد. سیدقطب می‌گوید اسلام موجودیت نمی‌یابد مگر اینکه معتقدین به اسلام «در یک تجمع ارگانیک هماهنگ و همکار و برخوردار از یک وجود ذاتی مستقل تجسم یابند و اعضای این تجمع در جهت دفاع و توسعه این موجودیت زیر نظر رهبری مستقل و جدای از جامعه جاهلی عمل ارگانیک داشته باشند.»

بنابراین ما باید یک «جامعه» اسلامی بنا کنیم. این جامعه، جامعه‌ای است که در آن تمام ابعاد زندگی، اعم از بعد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی فقط و فقط خداوند مورد عبادت قرار بگیرد. در این جامعه هیچ بنده‌ای بر بنده دیگر حاکمیت ندارد و سلطه تماما برای خداست.

تنها چنین جامعه‌ای که در تمام ابعاد، خود را از بندگی ابنای بشر آزاد ساخته و صرفا حاکمیت خداوند در آن جاری است، اسلام است وهر جامعه‌ای غیر از این جاهلی است. حتی جوامع مسلمان کنونی نیز جاهلی‌اند، چراکه احکام اسلام در آن‌ها اجرا نشده و قوانین و ارزش‌هایِ بشرساخته بر آن‌ها حاکم است.

به دلیل اهمیت قانونگذاری الهی و جاری شدن سلطه خداوند در سطح جامعه است که موضوع «حکومت اسلامی» اهمیتی بی‌نظیر می‌یابد. سیدقطب معتقد است: «عبادت کردن خدای یگانه – در جهان بینی اسلامی و در واقعِ عملی – تنها در سایه نظام اسلامی محقق می‌گردد.»

رهبر معظم انقلاب که قبل از انقلاب چندین کتاب از سیدقطب را ترجمه کرده و به همین‌خاطر به زندان‌های رژیم طاغوت نیز رفته است، در این باره می‌فرماید:

«مرحوم سیدقطب در یکی از نوشته‏هایش حرفی دارد که من از چهل سال قبل یا شاید بیشتر که این حرف را دیدم، دائماً در ذهن من هست. او می‌گوید اگر طرفداران و داعیان اسلام – مضمون حرف این است. حالا جزئیات حرف چون خیلی قدیم دیدم، یادم نیست – به جای نوشتن این همه کتاب، به جای این همه تبلیغات، به جای این همه سخنرانی، اداره‏ این همه مسجد، یک کار برای ترویج اسلام بکنند، آن کار از همه‏ این کارها تأثیرش بیشتر است. و آن اینکه در گوشه‏ای از دنیا – به ذهنم است می‌گوید در یک جزیره‏ای دور افتاده‏ای – یک حکومت اسلامی تشکیل بدهند؛ نفس تشکیل یک حکومت اسلامی در گوشه‏ای از این دنیای بزرگ اثرش از هزاران کتاب، هزاران سخنرانی، هزاران مطلب نکته‏دار در ترویج دین، بیشتر است… سیدقطب درست گفت.»

وقتی که تشکیل حکومت اسلامی به امری حیاتی تبدیل می‌شود، طبیعتا مبارزه با حکومت‌های غیراسلامی و انقلاب علیه آنان نیز اهمیت می‌یابد. اینجاست که «جهاد» موضوعیت پیدا می‌کند. و همه چالش‌ موافقان و مخالفان سیدقطب ریشه در مساله جهاد دارد.

جهاد در اندیشه سیدقطب

سیدقطب جهاد را صرفا وسیله‌ای برای دفاع از مسلمانان ندانسته و معتقد است: «جهاد در اسلام حرکتی است برای دفاع کردن از انسان و آزاد کردن او در زمین.» او معتقد است که اسلام آمده تا تمام طاغوت‌های روی زمین را از میان بردارد تا از این طریق موانع بندگی خالصانه خداوند را کنار بزند. لذا باید نظام‌های سیاسی حاکم که مصداق طاغوت‌اند را درهم شکست و این مانع بزرگ بر سر راه دعوت مردم به اسلام را از بین برد. البته وقتی این موانع برداشته شد، دعوت مردم به اسلام به وسیله زور نخواهد بود. سیدقطب می‌گوید در عین حال که مردم را بدون هیچ‌گونه رودربایستی از جاهلیت نجسی که در آن گرفتارند آگاه کرد، باید با نرمی و مهربانی آنان را به اطاعت از پروردگار دعوت نمود.

سیدقطب معتقد است: «این نهایت سادگی است که کسی تصور بکند دعوتی، آزاد کردن انسان را در زمین اعلان کرده باشد و با این حال، بخواهد از طریق زبان و روشنگری با چنین موانعی – نظام های سیاسی و اقتصادی – مبارزه نماید… لذا جهاد برای این دعوت ضروری است و چه وطن اسلامی در امان باشد و چه از سوی همسایگانش مورد تهدید قرار بگیرد، هیچ تفاوتی نخواهد کرد.» به اعتقاد او جهاد یک قانون دائمی و پایدار است. هیچگاه حق و باطل نمی‌توانند در زمین با هم زندگی کنند. لذا حرکت آزادی بخش جهادی، تا وقتی که «دین همه‌اش از آنِ خدا نشود» هیچگاه متوقف نمی‌شود.

سیدقطب می‌گوید: «تنها یک میهن وجود دارد که «دارالاسلام» است. یعنی آن دیاری که دولت مسلمان در آن وجود دارد و شریعت خدا بر آن حکم می‌راند و مسلمانان ساکن آن نسبت به یکدیگر ولاء و احساس مسئولیت دوستانه دارند. خارج از قلمرو دارالاسلام «دارالحرب» است و رابطه مسلمان با آن، یا جنگ و مبارزه یا صلح براساس معاهده است.»

آیا سیدقطب تکفیری است؟

مباحث سیدقطب درباره جامعه اسلامی و جامعه جاهلی، باعث شد که بعدها عده‌ای نوعی تکفیر ایدئولوژیک از آن بیرون بکشند. مباحث سیدقطب چنین ظرفیتی را داشت ولی آیا واقعا سیدقطب تکفیری بود؟

سیدقطب با استناد به آیه «من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون» جامعه‌ای که در آن به احکام اسلامی عمل نشود را جاهلی نامید. او این اصل کلی را بیان کرد ولی تفاصیلش را نگفت. بعد از سیدقطب عده‌ای آمدند و این اصل را به گونه‌ای بسط دادند که تکفیر از دل آن بیرون آمد.

صالح سریه و شکری مصطفی دو تن از رهبران جهادی مصر گفتند اگر ما در حکومتی باشیم که به احکام الهی عمل نکند، پس مردم این جامعه هم کافرند. درحالی که سیدقطب چنین حرفی نزده بود. اینها مردم را هم تکفیر کردند ولی آنها را نکشتند، بلکه صرفا از این جامعه جدا شده و به دل کوه پناه بردند. حال آن‌که سیدقطب به جدایی اعتقادی از جامعه جاهلی حکم کرده بود نه جدایی فیزیکی. آن‌هامی‌گفتند حکام را باید کشت. بعدها داعش بوجود می‌آید که با همین مبنا مردم عادی را نیز تکفیر کرده و می‌کشد. در واقع قضایا گام به گام به سمت افراط جلو رفت.

هیچ دلیلی وجود ندارد که بگوییم سیدقطب مسلمین را تکفیر کرده اما مباحث او زمینه را برای سوءاستفاده تکفیری‌ها فراهم کرده است. سیدقطب باید مشخص می‌کرد که منظورش از کفرِ جوامع جاهلی، کفر از اسلام است یا کفر از ایمان؟ کفرِ از اسلام فرد را از دایره مسلمین بیرون می‌کند ولی کفرِ از ایمان نافی مسلمان بودن شخص نیست.

نتیجه‌گیری

سیدقطب جهادی هست ولی تکفیری نیست. او رویکردی تمدنی دارد چراکه می‌خواهد ارزش‌های اسلام را در تمام ابعاد زندگی بشر جاری سازد و مسلمانان را به رهبری بشریت برساند. از این نظر او با انقلاب اسلامی همسو است. اما تفاوت سیدقطب با امام خمینی «ره»، تفاوت سایر انقلابیون با امام بود. اکثر انقلابیون ما – از جمله مبارزان مذهبی – نیز قائل به مبارزه مسلحانه بودند. اما فکرِ تمدنی امام «ره»، فکری منظومه‌ای و جامع بود که همه ابعاد دین اسلام را دربرمی‌گرفت. امام «ره» هم جهادی بود ولی فقط جهادی نبود. فلسفی هم بود، عرفانی هم بود، فقهی هم بود و فقط با چنین جامعیتی می‌توان به واقع ادعای نگرش تمدنی داشتن کرد. مشکل سلفی‌های جهادی این است که محصور در رویکردهای میلیتاریستی شده و سایر ابعاد را رها کرده‌اند. تفاوت سیدقطب با امام این بود که امام «جامع» و به واقع دارای نگرش تمدنی بود ولی سیدقطب از ویژگی جامعیت بی‌بهره بود.

منبع: ویژه نامه بیت المقدس روزنامه قدس

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا