آفریقاجریان شناسیجریان شناسی فکری و مذهبیکشور شناخت

تصوف در غرب آفریقا؛ سیر تاریخی، برنامه‌های اصلاحی و حکومت‌داری

برخلاف آنچه جزو مشهورات روزگار شده، تصوف در طول تاریخ اسلام ارتباط عمیقی با سیاست داشته است. بررسی تاریخ تصوف در آفریقا یکی از جاهایی است که می‌توان این نسبت وثیق را به خوبی در آن ردیابی کرد. جایی که تصوف، انقلابی‌گری و حکومت‌داری به هم پیوند خورده و علمای صوفی موفق به تشکیل سه حکومت اسلامی می‌شوند.

سیدی اعمر شیخنا – الجزیره للدراسات

ترجمه: رامین حسین آبادیان

«تصوف اسلامی» پس از گذراندن تجربه‌های متعدد و متنوع، به یک طریقت قائم به خود در شرق آفریقا تبدیل شد و در این منطقه رشد پیدا کرد و گسترش یافت تا در نهایت به یک پدیده دینی، اجتماعی و سیاسی تبدیل شود. بدون در نظر گرفتن اهمیت نقش «شیخ عبدالکریم المغیلی» و «شیخ سیدی المختار الکنتی» در طریقت «تصوف» نمی‌توان از این طریقت سخن به میان آورد.

ظهور و بروز طریقت‌های صوفیه در سودان غربی (غرب آفریقا) یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین تحولات فرهنگی، سیاسی و دینی در تاریخ تمدنی آفریقای جنوب صحراء در طول 5 قرن اخیر محسوب می‌شود. طریقت «قادریه» منتسب به «شیخ عبدالقادر الجیلانی» (دفن‌شده در بغداد در سال 1167 میلادی) یکی از اولین طریقت‌های صوفیه است که به غرب آفریقا راه پیدا کرد. طریقت «شاذلیه» نیز همراه با آن و یا شاید پیش از آن به این قاره رسید. سپس طریقت «تیجانیه» در قرن 19 میلادی به غرب آفریقا راه پیدا کرد و در آغاز همین قرن به صورت گسترده در این منطقه گسترش یافت.

زمانی که از «بنیانگذاری تصوف در غرب آفریقا؛ سیر تاریخی و پروژه‌های اصلاحی» سخن گفته می‌شود، ذهن آدمی به سمت شخصیت‌های برجسته تصوف می‌رود؛ شخصیت‌هایی که در مراحل مختلف تاریخی و در سایه فضاهای جغرافیایی و انسانی گوناگون در منطقه غرب آفریقا، نقش‌های اساسی و محوری ایفا کردند. ازجمله این شخصیت‌ها و شیوخ برجسته می‎‌توان به «عثمان بن فودی» در نیجریه، «حاج عمر تال» در سنگال، «شیخ احمدو لبو» در مالی، «الساده الشیخ»، «محمد الحافظ بن المختار بن الحبیب العلوی»، «شیخ محمد فاضل مامین»، و «محمد الأغظف الداودی» در موریتانی اشاره کرد. اما از دیدگاه من 2 شخصیت اهل تصوف وجود دارند که نقشی بنیادین و پیشگامانه در بنیانگذاری تصوف در غرب آفریقا ایفا کردند و تأثیر آن تا قرن‌های طولانی باقی ماند. این 2 شخصیت «شیخ محمد عبدالکریم المغیلی» (وفات‌یافته در سال 1533 میلادی) و «شیخ سیدی المختار الکنتی» (وفات‌یافته در سال 1811 میلادی) هستند.

«شیخ محمد بن عبدالکریم» کسی است که بذر تصوف در آفریقا را کاشت و این طریقت را به گونه‌ای کاملا تأثیرگذار، اصلاح کرد. «شیخ سیدی المختار الکنتی» نیز کسی است که «تصوف‌ فرقه‌ای» را در تلاقی دو قرن 17 و 18 در غرب آفریقا نهادینه ساخت. وی همچنین اندیشه تجددگرایانه را به تصوف تزریق کرد به گونه‌ای که این طریقت آماده مواجهه با چالش‌های دینی و تمدنی شد؛ چالش‌هایی که سودان غربی از زمان فروپاشی امپراطوری «سونگای» در سال 1591 میلادی با آن مواجه بود.

اول: «الشیخ المغیلی» و پدر فکری و اندیشه‌ای تصوف در غرب آفریقا

طریقت «قادریه» به دلیل جذابیت تبلیغاتِ افرادی نظیر «شیخ محمد بن عبدالکریم المغیلی» در سراسر منطقه گسترش پیدا کرد. «الشیخ المغیلی» به بزرگترین شهرهای سودان غربی سفر کرد و نقش بزرگی را در عرصه‌های تبلیغی، سیاسی و اصلاحی ایفا کرد. «الشیخ المغیلی» با هدف انجام فعالیت‌های تبلیغی به شهرهای بزرگ سودان سفر کرد. این سفرها را نمی‌توان از سیر تاریخی کلیِ مرتبط به چالش‌های موجود در شمال آفریقا پس از سقوط «آندلس» و همچنین وضعیت تجزیه و فساد در کشورهای مغرب دور و مغرب میانه، جدا دانست. مهمترین این چالش‌ها نفوذ روزافزون تجار یهودی و سیاستمدارانشان در دربار پادشاهی در «فاس» و «تلمسان» بود. این مسأله نارضایتی شماری از علماء و در رأس آن‌ها «الشیخ المغیلی» را به دنبال داشت.

بدین‌ترتیب، «الشیخ المغیلی» فرصت جدیدی را به منظور انجام تبلیغات اصلاح‌‎گرایانه در غرب آفریقا در مقابل خود دید و در سایه چالش‌های موجود در محور شمالی، زمینه مناسبی را برای تحکیم قدرت اسلام در محور جنوبی، یافت. «الشیخ المغیلی» به منظور جامه عمل پوشاندن به اهداف خود، بهترین دوران و سال‌های عمرش را به تبلیغات در سودان غربی یعنی در «آگادیس» نیجر، «کانو» نیجریه و «سونگای» مالی اختصاص داد. این تلاش‌های وی در نهایت با موفقیت همراه شد و «الشیخ المغیلی» توانست تأثیر اسلامی بزرگی را از خود برجای بگذارد. او همچنین توانست مفاهیم غلط بسیاری را که در اذهان مردم و سلاطین وجود داشت، اصلاح کند.

شخصیت «شیخ محمد بن عبدالکریم المغیلی» از 4 ویژگی اصلی برخوردار بود که از جمله آن‌ها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد؛

1ـ تسلط علمی: او با کتاب‌ها و مناظراتش درباره امامت در علوم شریعت شناخته می‌شود.

2ـ مشیخه صوفی: او قطب برتر «قادریه» در صحرای آفریقا و سودان غربی به شمار می‌رود.

3ـ اندیشه سیاسی: «الشیخ المغیلی» نامه‌هایی را درخصوص سیاست و حکومت به رشته تحریر درآورد تا حکام مسلمان در منطقه را به سمت «امور سیاسی دینی» رهنمون سازد. درهمین‌ارتباط، وی 2 نامه به پادشاه «کانو» در نیجریه یعنی «محمد بن یعقوب» معروف به «رمفا» (وفاقت‌یافته در سال 1499هـ) نوشت. عنوان نامه اول «تاج‌الدین و آنچه که پادشاهان و سلاطین باید بدان عمل کنند» و نامه دوم «آنچه که حکام برای بازداشتن مردم از حرام باید بدان عمل کنند» بود.

در کشور «سونگای» مالی، «الشیخ المغیلی» نامه مهمی را به پادشاه «محمد بن ابی بکر توری» معروف به «اسکیا الحاج» (وفات‌یافته در سال 1493هـ) درخصوص «سیاست دینی». این نامه به قالب سؤالاتی از سوی «محمد بن أبی بکر توری» و پاسخ‌هایی از سوی «الشیخ المغیلی» نگاشته شد و به همین دلیل به نامه «سؤالات اسکیا و پاسخ‌های المغیلی» معروف شد.

4ـ راه و روش انقلابی: «الشیخ المغیلی» خیلی زود مجوز جهاد علیه حاکم ظالم را صادر کرد؛ حاکمی که حکومتش به سان حکومت کافران است. ازهمین‌روی، «الشیخ المغیلی» جهاد علیه این دست از حاکمان را بر جهاد علیه کفار مقدم شمارد. این درحالی است که در آن زمان، صاحبان فکر و اندیشه اهل تسنن در مشرق‌زمین با استناد به نگرش «ما با کسی هستیم که غالب باشد» بر لزوم اجتناب از فتنه تأکید می‌کردند.

این ابعاد چهارگانه یعنی علم، تربیت، آگاهی سیاسی و اقدام انقلابی ازجمله ابعاد اصلی و اساسی هستند که طریقت تصوف در غرب آفریقا – علیرغم تنوع مکتبی و طریقتی – آن‌ها را از «الشیخ المغیلی» به ارث بُرد. بدین‌ترتیب بود که وی یک چارچوب منظم برای جنبش فکری در سودان غربی ایجاد کرد. اینجاست که متوجه می‌شویم چگونه زمینه فکری شکل‌گیری طریقت تصوف در غرب آفریقا ایجاد شد؛ طریقتی که پس از مدتی در کنار نقش‌های علمی و معنویِ سنتی، به ایفای نقش‌های سیاسی و انقلابی نیز پرداخت.

دوم: «الشیخ الکنتی» و بنیانگذاری تصوف

«الشیخ المغیلی» در زمان سفر به سودان غربی جهت انجام فعالیت‌های تبلیغی، دانش‌آموزش را نیز با خود به همراه داشت. وی «سیدی اعمر الشیخ الکنتی» (وفات‌یافته در سال 1552 میلادی) نام داشت. او نقش برجسته‌ای در کامل شدن رسالت «محمد بن عبدالکریم المغیلی» در گسترش «قادریه» در کشور «تکرور»؛ رسالتی که هدف آن اصلاح و تصحیح عقیده اسلامی و تثبیت دین اسلام بود.

استادِ پژوهشگر دکتر «عبدالودود ولد عبدالله» نقش رسالتی «سیدی اعمر الشیخ» پس از وفات «الشیخ المغیلی» را «جمع‌آوری ثمرات المغیلی» توصیف کرد. وی در این اظهارنظر خود به یک روایت تاریخی استناد کرد که در آن آمده است: «زمانی که الشیخ المغیلی در آستانه مرگ قرار داشت، خطاب به فرزندان و مدیرانش جملات مشهوری را مطرح کرد که یکی از نشانه‌های تعیین جانشین نزد متصوفین محسوب می‌شود. او گفت: هر کدام از شما که به دنبال سود و نفعی از من هستید، آن را از الشیخ الکنتی طلب کنید، چراکه او از تمامی ویژگی‌های من برخوردار است؛ او ویژگی‌های مرا در خود جای داده است». طریقت «قادریه» به حرکت رو به رشد خود ادامه داد اما مرحله سرنوشت‌ساز نه‌تنها در تاریخ «قادریه» که در تاریخ «تصوف» در غرب آفریقا با ظهور «شیخ سید المختار الکنتی» آغاز شد؛ کسی که می‌توان جریان مؤسس تصوف در سودان غربی را به او نسبت داد. شیخ الکنتی همچنین کسی است که بذر طریقت «قادریه» را کاشت و این طریقت به وسیله او در جلب نظر مردم موفق عمل کرد.

«تصوف فرقه‌ای» به دست «شیخ سید المختار الکنتی» بنیانگذاری شده و رشد پیدا کرد تا نقش‌های اصلاح‎گرایانه بسیار مهمی را ایفا کند. این پیشرفت و تحول از فرقه «قادریه» به دیگر طریقت‌ها و فرقه‌های تصوف نیز سرایت کرد. این بدان معناست که تأثیر الگوی فرقه‌ای که نشانه‌های آن در عهد «شیخ سیدی المختار الکنتی» آشکار شد و استقرار یافت، از دایره مریدان فرقه «قادریه» فراتر رفت و در قرن 12 هجری (قرن 18 میلادی) به دیگر گروه‌های فرقه‌ای در صحرای آفریقا و سودان غربی رسید.

اندیشه اصلاح‌گرایانه «شیخ سیدی المختار الکنتی» در قرن 18 میلادی بر درآمیختن مجموعه‌ای از عوامل مؤثر و کارساز استوار بود. ازجمله این عوامل می‌توان به تعالی علمی و فرهنگی، تجربه تاریخی و امامت صوفی اشاره کرد، چراکه «شیخ سیدی المختار الکنتی» رهبر و احیاگر فرقه «قادریه» در صحرای آفریقا و سودان غربی بود و این فرقه و طریقت را در کنار سلسله‌ نقش‌های تبلیغی مشهور آن، محمل فکری و تربیتی برای اعمال اصلاحات سیاسی و اجتماعی در منطقه قرار دارد.

اکنون این سؤال مطرح می‌شود که تصوف اصلاح‌گرایانه در غرب آسیا در چه سیر فکری و تاریخی شکل گرفت؟ چگونه تصوف فرقه‌ای بنیانگذاری شد؟ فرقه‌ها و جنبش‌های صوفی در منطقه چه هم‌وغم‌ها و برنامه‌های اصلاح‌گرایانه‌ای داشتند؟

اول: تصوف اصلاح‌گرایانه: سیر فکری و تاریخی

1ـ جنبش تصوف و تفکر تجددگرایانه دینی

بدون توجه به تفکر تجددگرایانه دینی، جایگاه آن در اندیشه و تجربه پیشگامان این جنبش یا مکتب تصوف، تسلط بر مفهوم نوگرایی در نزد آن‌ها به همراه ماهیت، محتوا و حدود و صقور این مفهوم، نمی‌توان فلسفه جنبش تصوف در غرب آفریقا و پیشنیه نقش سیاسی و تمدنی آن را درک کرد. علاوه‌براین، برای درک فلسفه جنبش تصوف همچنین می‌بایست هویت پیشگامان مفهوم تجددگرایی و تجارب نسل‌های تجددگرای مسلمان را شناخت.

«شیخ سیدی المختار الکنتی» با قدرت همگان را به سمت تجدد و اجتهاد فراخواند و به شدت از خمودگی و تقلید حاکم بر عصر خود انتقاد کرد. او همچنین به سمت فقهای عصر خود که به چکیده‌ها و خلاصه‌هایی از علوم فقهی بسنده کرده و از بیان اصول و اجزای اصلی آن امتناع کردند، هجمه شدیدی بُرد. او معتقد بود که این فقهاء اگر خود را در دایره چکیده‌های علوم فقهی و برخی تعلیقات آن محبوس کنند، هیچ توجهی به آن‌ها نخواهد شد و بدین‌ترتیب، به عنوان آفتی برای علم و خطری برای آن شناخته خواهند شد.

تجدد در دیدگاه این پیشگامان به مثابه نوسازی آن دسته از آثار و ویژگی‌های دین است که کهنه و قدیمی شده است. پیشگامان نظریه تجددگرایی به دنبال بازگرداندن مردم به فهم صحیح از آیین‌های دینی بوده‌اند. کمااینکه در عصر نبوی و راشدی اینگونه بوده است که: «زمانی که امت در قیام به آنچه که به او تکلیف شده ضعیف عمل می‌کند، بزرگان امت مسئولیت اصلاح این وضعیت را برعهده می‌گیرند؛ بدین‌ترتیب که آثار و ویژگی‌های کهنه و قدیمی دین را تجدید می‌کند و چراغ‌های خاموش‌شده آن را روشن می‌سازند. در این شرایط قضات، راه و روش قضاوت خود را نوسازی و تجدید می‌کنند، امراء حکومتشان را تجدید می‌پردازند، مفسران احکام قرآن و آداب آن‌ را تبیین می‌کنند، راویان احادیث به ثبت و ضبط احدایث می‌پردازند، فقهاء به تبیین علم حلال و حرام و حفظ آن مبادرت می‌ورزند، صوفی‌ها به علم جهاد نفس و ریاضت و تهذیب آن از ناپاکی‌ها می‌پردازند و در نهایت، علمای لغت و زبان نیز بر علوم زبان و تبیین ابعاد اعجاز قرآن کریم متمرکز می‌شوند.

این پیشگامان، بالاترین و با اهمیت‌ترین درجه تجددگرایی را در کسانی می‌بینند که تجدد دینی و تجدد سیاسی را درهم آمیخته‌اند. «تجدد در حکومت از یک سوی و تجدد در دیانت از سوی دیگر، اگر خداوند متعال بخواهد… برپایی دولت اسلامی در عصری که علمای متجدد و نوگرا و حکمرانان متجدد و نوگرا در یک زمان واحد زندگی می‌کنند؛ نقش حاکم و عالم در این شرایط مکمل یکدیگر است».

«عزیز بطران» می‌گوید که تجددگرایی در نگرش «الشیخ المختارِ» بزرگ مأموریت سختی است که در هر قرن تنها یک بار اتفاق می‌افتاد. فرد تجددگرا نباید ادعا کند که چنین نقش و مأموریتی دارد و نباید خود را تجددگرا معرفی و توصیف کند، بلکه این علمای عصر او هستند که به صورت خودجوش چنین لقبی را به او می‌دهند. البته این در شرایطی است که فرد مذکور از شروط و صلاحیت لازم برخوردار باشد. انتخاب فرد تجددگرا با اجماع رهبران و علمای هر عصر صورت می‌پذیرد.

2ـ پیامدهای سقوط دولت «سونگای»

یکی از برجسته‌ترین رویدادهای سرنوشت‌ساز در تاریخ صحرای غربی که بر مسیر جنبش تصوف، ایدئولوژی اصلاح‌گرایانه و اختیارات سازمان‌یافته آن تأثیر گذاشت، پیامدهای خطرناکِ حمله «احمد المنصور الذهبی السعدی» پادشاه مغرب به دولت «سونگای» در اواخر قرن 16 میلادی بود. در این حمله «المنصور السعدی» تلاش کرد بر صحرای آفریقا و سودان مسلط شود و آن‌ها را به امپراطوری مغرب ملحق سازد. این هدف «المنصور السعدی» پس از پیروزی مغرب در جنگ موسوم به نبرد «توندیبی» در آوریل سال 1591 میلادی محقق شد و بدین‌ترتیب، «پاشا جؤدر» و ارتشش وارد شهر «جاوه» پایتخت «سونگای» شدند. آن‌ها در 30 مِی سال 1592 میلادی همچنین بر «تنکبتو» مسلط شدند.

علیرغم تحقق پیروزی نظامی، «المنصور السعودی» نتوانست نتایج ارزشمندی از رهگذر حمله به «سونگای» به دست آورد. اما در مقابل، او باعث فروپاشی دولت در سودان غربی شد و همزمان، فروپاشی جامعه مدنی موجود در شهرهای سودان ازجمله «تمبکتو»، «جنی» و «جاوه» شد. در اینجا بود که نهضت فکری در سایه فراگیر شدن وبا، طاعون، گرسنگی و تحقیر اجتماعی، در این سرزمین‌ها پایان یافت. «این فروپاشی به مثابله زلزله‌ای بود که پس‌لرزه‌های آن ابعاد مختلف زندگی تمدنی در سودان غربی را هم به لرزه درآورد. شیخ سیدی محمد الخلیفه درباره این فروپاشی به اختصار می‌گوید: آن‌ها بساط دولت سونگای را برچیدند، در بلاد سودان به هتاکی پرداختند، در کشور فساد گسترانیدند، بر مردمان شمشیر کشیدند، همه چیز را تخریب کردند و به زور از مردم خراج ستادند. اینگونه بود که سودان تضعیف شد و امارتش به زیر کشیده شد».

3ـ حضور اروپایی‌ها در سواحل

قرن‌های 17 و 18 میلادی مرحله آغازین حضور اروپا در سواحل اقیانوس اطلس در غرب صحرای آفریقا محسوب می‌شوند. آن‌ها با هدف تجارت و مبادلات اقتصادی، بازاریابی برای محصولات اروپایی در منطقه و همچنین یافتن مواد اولیه برای بازارهای‌ داخلی‌شان وارد سواحل اقیانوس اطلس شدند. اما هدف اصلی و اساسی اروپایی‌ها از ورود به سواحل اقیانوس اطلس، در واقع انجام تحقیقات اکتشافی به منظور استعمار منطقه و سیطره بر ملت‌های آن بود. ازهمین‌روی، کشورهای استعمارگر با بهره‌برداری از قدرت اقتصادی، نظامی، سیاسی و فکری که در نتیجه انقلاب صنعتی حاصل شده بود و امکان مواجهه با آن و یا مقاومت در برابر آن وجود نداشت، حمله به مناطق مختلف را کلید زدند. این کشورها همچنین فعالیت‌های اکتشافی و توسعه‌طلبانه خود در جهان و به ویژه در قاره آفریقا ازجمله کشور موریتانی را آغاز کردند.

قدرت‌های اروپایی در سواحل اقیانوس اطلس و کرانه رود «سنگال» بندرگاه‌هایی را ایجاد کردند تا از طریق آن به تجارت آدامس با ساکنان داخلی بپردازند. حضور اروپایی‌ها در سواحل اقیانوس اطلس با هدف جذب تجارت کاروان‌ها به اقیانوس، صورت گرفت. در طول زمان حضور اروپایی‌ها در سواحل، آن‌ها به بلاد سودان و شهر‌های بزرگ آن نظیر «تمبکتو» به دلیل جایگاه استراتژیک آن‌ها در تجارت صحرایی و همچنین در مبادلات فرهنگی و تجاری میان شمال و غرب آفریقا، اهتمام ویژه‌ای داشتند.

و خیلی زود «شیخ سیدی المختار الکنتی» موضع دینی خود در قبال امتیازات تجارت اروپا و کالاهایش را که در قرن 18 میلادی به تدریج به بازارهای صحرای آفریقا و سودان غربی نفوذ کرده بود، اتخاذ کرد. درهمین‌ارتباط، «شیخ سیدی المختار الکنتی» برای تعامل تجاری با کفار قواعدی وضع و مبانی معاملات در این زمینه را یادآوری کرد. پژوهشگر می‌تواند اینگونه نتیجه بگیرد که مبادلات تجاری با غیرمسلمانان باید بر پایه و اساس شروط معینی صورت پذیرد. این بدان معناست که چنین مناسبات و مبادلاتی اساسا مباح بوده و تنها مشروط به عدم دست‌یابی کفار به آنچه که موجب وهن مسلمانان می‌شود، است. ازجمله موارد ممنوعه می‌توان به فروش غلات و دام‌ها و همچنین فروش مواد اولیه برای ساخت اسلحه که مسلمان به شدت به آن نیاز دارند، اشاره کرد.

بدین‌ترتیب، «شیخ سیدی المختار الکنتی» موضع قاطعانه‌ای را در قبال امتیازاتی که ممکن بود تجار مسیحی یا کافر بدان دست پیدا کنند، اتخاذ کرد. وی اعلام کرد که دستیابی این افراد به امتیازات در وهله اول به مثابه اخلال در توازن اقتصادی محسوب می‌شود و بدتر از آن، ممکن است این امتیازات باعث ایجاد اخلال در توازن عقیدتی نیز بشود. با آغاز فعالیت‌های استعماری، پیروان متصوفه در سودان غربی که کاملا از تهدیدات جدید آگاه بودند، با شجاعتی بی‌نظیر به مقابله با فعالیت‌های مذکور پرداختند.

دوم: جنبش تصوف در غرب آفریقا و پروژه‌های اصلاح‌گرایانه

«شیخ سیدی المختار الکنتی» عامل انحطاط در جامعه سودان غربی را سرنگونی دولت «سونگای» به دست مغربی‌ها بدون وجود جایگزینی برای آن [دولت سونگای]، دانست. به اعتقاد وی، نابودی حکومت اسلامی به ظهور و بروز خلأ قدرت و هر‌ج‌ومرج از یک سوی و قتل و غارت و شکوفایی فرهنگ بت‌پرستی از سوی دیگر، منجر شد. این مسأله باعث شد تا «الکنتی» وجود یک دولت ظالم همچون دولت مغربی‌ها را بر وجود هرج‌ومرج و ناآرامی ترجیح دهد، زیرا معتقد بود در این حالت، مغربی‌ها حداقل با تفکر پادشاهی و حکمرانی به بسط امنیت و همچنین برپایی مؤسساتی با ماهیت شریعت اسلامی می‌پردازند.

«الکنتی» بر اهمیت زنده نگاه داشتن امر به معروف و نهی از منکر و همچنین جهاد برای ریشه‌کن کردن شر و شرارت برای همیشه تأکید کرد. وی گسترش فتنه، بدعت‌گذاری، فساد و غفلت را عامل شر و شرارت دانست. وی همچنین خواستار باز گذاشتن راه اجتهاد و تلاش برای پُر کردن شکافی که در نتیجه خلأ دولت ایجاد شده بود، شد. «الکنتی» اعلام کرد که تحقق این مهم از طریق ایجاد یک کانال ارتباطی سازمان‌یافته تحت مدیریت صوفی‌ها به منظور برقراری ارتباط میان بخش‌های مختف جامعه، میسر است.

واقعیت آن است که مسأله «خلأ سیاسی» در رأس اولویت‌ها و اهتمامات شیوخ «تصوف اصلاح‌گرایانه» در سودان غربی (آفریقای غربی) قرار گرفت. «شیخ سیدی محمد الخلیفه الکنتی» (وفات‌یافته در 1826 میلادی) واژه «سرزمین متروکه» را از «الشیخ المغیلی» برای توصیف وضعیت صحرای آفریقا و سودان غربی (پس از فروپاشی سونگای در 1591 میلادی)، وام گرفت. وی در کتاب خود تحت عنوان «عرى الاعتصام للوزراء والأمراء والحکام» خواستار پایان هرج‌ومرج و برپایی دولت شد و در آن بر لزوم انتصاب یک امام و پیشرو به منظور اهتمام به امور مسلمانان، سخن گفت.

پایان بخشیدن به «خلأ سیاسی» و برپایی دولت، یک هدف استراتژیک برای جنبش اصلاح‌گرایانه صوفی در غرب آفریقا در طول قرن‌های 18 و 19 بود. اما نوع نگرش و استراتژی‌ها در قبال اوضاع سیاسی، در میان جوامع صحرایی بادیه‌نشین و جوامع سودانیِ دارای ماهیتِ شهری و برخوردار از فرهنگ اقتصادی و کشاورزی، تفاوت داشت؛ بدین‌ترتیب که جوامع صحرایی بادیه‌نشین بر رویکرد اصلاح‌گرایانه همه‌جانبه و طولانی‌مدت تأکید داشتند اما جوامع سودانی تنها گزینه تعیین‌کننده را در متوسل شدن به رویکرد انقلابی ـ جهادی می‌دیدند.

1ـ رویکرد تصوف در جوامع صحرای آفریقا (اصلاح جامعه محلی)

تفکر صوفی‎‌گری عامل اصلی بحران در جوامع صحرای آفریقا را در «خلأ سیاسی» و عدم وجود دولت مرکزیِ قوی و عادل، تلقی کرد. پیشگامان صوفیه در ادبیات خود از جوامع صحرای آفریقا تحت عنوان «سرزمین‌های متروک که دست حکام و أمراء به آن‌ها نمی‌رسد» یاد کردند. اما با تمامی این‌ها، صوفی‌ها، وجود حکومت در صحرای آفریقا را بر فراگیر شدن هرج‌ومرج و خلأ کامل، ترجیح دادند. در واقع، تفکر صوفی‌گری با عینک واقعیت به وضعیت جوامع صحرای آفریقا نگریست. این بدان معناست که این تفکر در عینِ رد اقدامات اشتباه در عملکرد حکومت حاکم  بر سرزمین‌های صحرای آفریقا، جوانب و ابعاد مثبت این حکومت همچون نقش‌آفرینی آن در بسط ثبات و امنیت و محقق ساختن حداقل منافع مردم را ستود.

ازهمین‌روی، باید گفت که تلاش‌هایی به منظور مشروعیت بخشیدن به حکومت صحرای آفریقا به منظور تثبیت صلح و ثبات داخلی، صورت گرفت. همچنین تلاش‌هایی در راستای هدایت سردمداران حکومت به سمت برپایی عدل و متوقف ساختن تنش‌ها و مناقشات داخلی، انجام پذیرفت. «کسی که از قدرت برخوردار است ممکن است خود و اعوان و انصارش به ظلم و ستم مشغول شوند که اگر اینگونه شد می‌بایست جلوی ظلم و ستم را بگیری و اطرافیانت را به عدالت و رفتار منصفانه با مظلومان فرابخوانی. باید آن‌ها را از آزار و اذیت مسلمانان بازداری. چنین افرادی را باید نصیحت کرده و به عدالت دعوت کرد تا بیش از آنکه شبیه امراء باشند، به کارگران امراء شباهت پیدا کنند و این است شیوه حکومت در سرزمین خداوند. آن‌ها نباید به خود غره شوند. آن‌ها نباید جز به حق خشمگین شوند و همچنین نباید جز خدا از کسی بترسند».

واقعیت‌های جوامع صحرای آفریقا و سودان غربی خود را به پیشگامان طریقت «صوفیه» تحمیل کردند؛ پیشگامانی که خود را در برابر حجم وسیعی از چالش‌ها و تناقضات دیدند. این مسأله موجب شد تا علماء و افراد اصلاح‌گر به منظور خلق یک رویکرد اصلاح‌گرایانه، با اتکاء به علم و اندیشه و تربیت و سیاست به مبارزه با چالش‌ها و تناقضات بپردازند تا بدین‌ترتیب، تأثیرات منفی چالش‌ها و تناقضات را متوقف ساخته و زمینه برای اصلاح جامعه محلی و به تبع آن اصلاح سیاسی را فراهم آورند. برجسته‌ترین تفکری که در چنین رویکردی وجود داشت، تفکر اهتمام به امور مختلفِ مربوط به عموم از طریق ارائه طرح‌های مبتکرانه بود. ازجمله این امور می‌توان به حفظ امنیت و ثبات، رسیدگی به مظلومان و مستضعفان، تعلیم و تربیت، حمایت از ضعفاء و مظلومین، کوتاه‌ کردن فاصله میان اقشار مختلف جامعه  و همچنین جذب اتباع از نقاط مختلف برای طریقت صوفیه، اشاره کرد. بدین‌ترتیب، افراد جذب‌شده به طریقت صوفیه بر اساس تعالیم و نگرش‌های مشترک و یکسانی تربیت می‌شدند و این مسأله می‌توانست یک جریان اصلاح‌گرای فراقبیله‌ای و فراحکومتی تشکیل دهد.

طریقت‌های صوفیه همچنین اهتمام ویژه‌ای به احیای زمین ورزیدند و به ایجاد باغ‌های درخت خرما، حفر چاه‌ها در کنار فرات و همچنین تأسیس شهرها پرداختند؛ درست همان اقدامی که «شیخ سیدی بن المختار بن الهیبه الانتشائی» انجام داد و شهر «ابی تلمیت» را در غرب موریتانی بنا نهاد. همچنین «محمد المختار ولد بلعمش الجنکی» نیز شهر «تندوف» در منطقه «الحماده» در غرب الجزایر را بنا نهاد. «شیخ ماء العینین ولد الشیخ محمد فاضل» نیز شهر «السماره» در صحرای غربی را ساخت. درهمین‌حال، شهر «بئر أم قرین» در منطقه «الزمور» در شمال موریتانی نیز به دست «شیخ سیدی المحمد الکنتی الصغیر» ساخته شد. صاحب کتاب «جوامع المهمات» در خصوص «شیخ سیدی المحمد الکنتی الصغیر» می‌گوید: «او به چاه أم قرین رفت و آن را حفر کرد و درخت خرما کاشت».

2ـ رویکرد طریقت صوفیه در جوامع سودانی (تشکیل دولت)

از زمان سرنگونی دولت قدرتمند «سونگای» در سال 1591 میلادی، سودان غربی در «خلأ سیاسی» به حیات خود ادامه داد. این خلأ سیاسی همواره موجب نگرانی بسزای اصلاح‌گرایان سودانی شده بود. جنبش اصلاح‌گرایانه و تجددگرا که در قرن 18 میلادی به دست شماری از پیشگامان ازجمله «شیخ سیدی المختار الکنتی الکبیر»، «شیخ جبریل بن عمر الأقدسی» و «شیخ عثمان بن فودی» شکوفا شد، تلاش خود برای پایان دادن به «خلأ سیاسی» و نجات سودان غربی از فروپاشی تمدنی را به کار بست. این تلاش‌ها با برپایی دولت‌های اسلامی در بخش‌های مختلف سودان غربی نتیجه داد و علمای متصوفه موفق شدند 3 دولت را تشکیل دهند.

الف)دولت فودیه (خلافت صوکتیه):  

با پایان قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم، سرزمین «هوسا» و بخش‌های بزرگی از «سودان میانه» شاهد ظهور و بروز جنبش‌های انقلابیِ اسلام‌گرا و تجددگرا تحت رهبری «شیخ عثمان بن فودی (وفات‌یافته در سال 1817 میلادی)» بودند. جنبش تجددگرای «شیخ عثمان بن فودی» موفقیت بزرگی در منطقه غرب آفریقا به دست آورد. ازجمله نتایج مستقیم جهاد «شیخ عثمان بن فودی» برپایی یک دولت اسلامی در منطقه‌ای وسیع بود که حدود و صقور آن از مرزهای شمال غربی نیجریه آغاز می‌شد و تا مرزهای شمال شرقی امتداد پیدا می‌کرد. این دولت اسلامی حتی بخش‌های از «کامرون» را دربر گرفت و از جنوب تا ایالت «کورا» در غرب نیجریه امتداد یافت. دولت اسلامیِ مذکور تقریبا 100 سال یعنی از سال 1800 تا سال 1903 میلادی  به حیات خود ادامه داد تا اینکه استعمارگران انگلیسی به عمر آن پایان دادند. استعمارگران انگلیسی در سال 1803 میلادی بر سرزمین‌های تحت اداره دولت اسلامی حاکم شدند و با زور و خشونت در آنجا حکمرانی کردند. نگاشته‌های به‌جای‌مانده از سلاطین «دولت صوکتیه» به این مسأله اشاره دارند که در آن زمان، «جبریل بن عمر الأقدسی» و «شیخ سیدی المختار الکنتی» هریک پدر فکری و معنوی جنبش تجددگرا در سرزمین «هوسا» شناخته می‌شدند.

ب) دولت «ماسینا» در مالی

موفقیت تجربه دولت اسلامی در بخش‌های شرقی سودان غربی (خلافت صوکتیه در نیجریه) موجب شد تا اصلاح‌گرایان در «مالی» به برپایی دولتی مشابه تشویق شوند. «شیخ احمدو بن لوبو» رهبر جنبش دینی ـ سیاسی بود که موفق به برپایی دولت و تعیین یک امام و پیشرو در سال 1818 میلادی در «ماسینا» واقع در «دلتای نیجر» شد؛ دولتی سپس به سمت «تمبکتو» و «أزواد» امتداد پیدا کرد.

پیروزی که «شیخ احمدو» بر ائتلاف بت‌پرستان در «نوکوما» محقق ساخت، زمینه را برای برپایی دولت جدید «آل فلان» با مرجعیت واحدِ دین اسلام، فراهم آورد. دولت «آل‌ فلان» نام «دینا» را برای خود برگزید؛ اسمی که از کلمه عربی «دین» مشتق می‌شود. این دولت با جمعیت دینی «فلان» در سودان غربی ارتباط پیدا کرد؛ جمعیتی که از جنبش‌های جهادی در قرن‌های هجدهم و نوزدهم تشکیل شد. شهر «حمد الله» پایتخت دولت «دینا» قرار گرفت و به عنوان مقر دولت مرکزی انتخاب شد. این شهر همچنین به عنوان مرکز سیاسی و معنوی مهم دولت دینا لقب گرفت. دولت «ماسینا» یک دولت اسلامی نشأت‌گرفته از جنبش «احیای اسلام» که منطقه به خود دیده بود، شناخته شد. برجسته‌ترین دولتمردان دولت «ماسینا» ازجمله «شیخ احمدو بن لوبو» و «شیخ الفا نوح طاهر» از پرورش‌یافتگان مکتب «شیخ سیدی المختار الکنتی» بودند و در همین مکتب از لحاظ دینی، اندیشه‌ای و سیاسی تربیت شدند.

پ)دولت عمری تجانی (فوتا ـ مالی):

«حاج عمر الفوتی» یکی از برجسته‌ترین چهره‌های طریقت «تجانیه» در سودان غربی به شمار می‌رود که در کسوت رهبری از ویژگی‌ها و صلاحیت‌های بی‌نظیری برخوردار بود و اهداف سیاسی و دینی کم‌نظیری داشت. او پس از بازگشت از فریضه حج به سمت دولت «صوکتیه» در بخش‌های شرقی سودان غربی رفت و در طول زمان اقامت خود در «صوکتیه» نکات بسیاری را فراگرفت که ازجمله آن‌ها می‌توان به شیوه‌های حکمرانی اشاره کرد. وی در طول این مدت همچنین در جنگ‌های ارتش خلافت علیه بت‌پرستان مشارکت داشت و در این جنگ‌ها پیروز شد. برهمین اساس، این دوره از تاریخ زندگی «حاج عمر الفوتی» مرحله آماده‌سازی وی برای ایفای نقشی بزرگ در آینده بود.

در روز دوشنبه مورخ 20 ماه ذی‌القعده سال 132 هجری مصادف با 6 سپتامبر سال 1852 میلادی، «حاج عمر» علیه بت‌پرستان و کفار در سودان غربی اعلام جهاد کرد. او در طول 10 سال توانست بر تمام سودان از مرزهای «تمبکتو» گرفته تا مرزهای «سنگال»، مسلط شود. علیرغم اینکه وی خود را یک «مُصلح دینی» نامید و از زهد و پارسایی در امور دنیوی سخن گفت، اما همواره برای تحقق اهدافش از رهگذر اقدامات سیاسی و نظامی، آماده بود. او معتقد بود که رسالت مقدسش، تطهیر اسلام از هر گونه ناپاکی‌ها، متوقف ساختن بت‌پرستی و اجرای شریعت اسلامی است. ازهمین‌روی، خود را در رأس دولت قرار داد.

3ـ تصوف و تفکر «عمران»  

تفکر سیاسی جنبش اصلاح‌گرای «متصوفه» در سودان غربی (غرب آفریقا) تحت تأثیر افکار و مفاهیم مکتب «العمران» قرار گرفت؛ مکتبی که علامه «ابن خلدون» آن را تشکیل داد. نشانه‎‌های این تأثیرپذیری در ادبیات پیشگامان این جنبش کاملا واضح و آشکار است به گونه‌ای که گویی سایه اندیشه‌های ابن خلدون در بسیاری از نگرش‌ها و مواضع پیشگامان مکتب صوفیه درقبال مفاهیم مختلف در غرب آفریقا، همچنان وجود دارد. ازجمله این مفاهیم می‌توان به «عصبیت و تبلیغ دینی و نقش آن‌ها در برپایی دولت‌ها، ارزش عدالت و رابطه آن با شکوفایی عمران، فرهنگ و علم و ارتباط آن‌ها با پیشرفت تمدن و همچنین آزادی اقتصادی و … اشاره کرد.

دکتر «حامد عبدالله ربیع» فسلفه «ابن خلدون» را مورد انتقاد قرار می‌دهد و در این خصوص معتقد است: «ابن خلدون از جایگاه یک اندیشمند سیاسی، جنبه‌های مربوط به فکر و اندیشه را از جنبه‌های مربوط به امور جنبشی تفکیک کرد». به گفته دکتر «حامد ربیع»، پیشگامان تصوف اصلاح‌گرا در سودان غربی در مقایسه با «ابن خلدون» که با مشکل عصر خود زندگی نکرد [مشکل عصر خود را درک نکرد]، از موضع پیشرفته‌تری برخوردار بودند، چراکه آن‌ها برخلاف ابن خلدون هم به جنبه فکری و هم به جنبه عملیاتی اهتمام ورزیدند.

نشانه‌های تأثیرپذیری فکری پیشگامان «تصوف» در غرب آفریقا از مکتب «ابن خلدون» در رویکرد «شیخ سیدی المختار الکنتی» در سودان کاملا آشکار است؛ رویکردی که بر مجموعه عوامل ذیل استوار است؛

الف) اهتمام به رشد اقتصاد داخلی از طریق گسترش عدالت و حمایت از سرمایه‌گذاران و مشاغل صنعتی و تجاری. «آن‌ها آبادگرانِ تمبکتو بوده و کسانی هستند که در شرق و غرب سرزمین مشغول آبادانی‌اند. آبادانی با پول و نیروی انسانی محقق می‌شود. لذا باید از تجار غریبه‌ای که در این سرزمین فعالیت می‌کنند، حمایت به عمل آید».

پیشرفت در آبادانی مستلزم وجود ثبات سیاسی است و می‌بایست به شکوفایی تجارت و سرمایه‌گذاری منجر شود و در عین حمایت از حرفه‌ها و صنایع مختلف، نوعی عدالت را میان مردم به وجود آورد.

ب)حمایت از سرمایه‌گذاری‌های خارجیِ عربی از مناطق مختلف همچون «توات»، «فزان»، «جدامس» و «درعه» و ممانعت از تنگ شدن عرصه بر سرمایه‌گذاران و آگاهی از نقشی که آن‌ها در رشد سرزمین و تقویت مبادله اقتصادی میان صحرای آفریقا و سودان و دیگر مناطق مغرب دور، نزدیک و میانه، ایفا می‌کنند. «بهترین کار، حمایت از مسلمانان غریبه‌ای است که با هدف دستیابی به رضایت خداوند متعال در سرزمین شما به کسب حلال مشغول می‌شوند. تو به خوبی می‌دانی که طلب کسب حلال چه فضیلتی دارد، همانطور که از فضیلت کسی که در این زمینه فعالیت می‌کند، آگاه هستی».

ج) تلاش برای تحقق توازن مطلوب در رشد و توسعه و حمایت از سرمایه‌گذاری‌ها و مبادلات تجاری خارجی از یک سوی، و از سوی دیگر، تلاش برای  تأمین نیازهای دولت به منابع اضافی که به آن در عمل به رسالت بزرگش کمک می‌کند. این مهم از طریق وضع قوانین مالیاتی معقول و دارای سقف و زمان‌بندیِ مناسب برای تجار عرب، محقق می‌شود. «گر تو عدالت را در دریافت مالیات رعایت کنی، همگان به پرداخت آن تشویق خواهند شد و هیچکس در این مسأله مشکلی نخواهد داشت. اما اگر غیر از این کنی، شاهد خواهی بود که همگان از آنچه که از آن‌ها می‌خواهی، امتناع می‌کنند. از کسانی که در آبادانی سرزمین نقش دارند، حمایت کن که آن‌ها قوام و ستون سرزمین هستند».

د) آزادی اقتصادی: ازجمله نشانه‌های تأثیرپذیری از تفکر «ابن خلدون» پیشگام فلسفه عمران، اعتقاد به اصل آزادی اقتصادی است. این بدان معناست که دولت می‌بایست از دخالت در امور تجارت و هرگونه فعالیت‌های اقتصادی مربوط به آن اجتناب کند. دخالت دولت در امور تجارت همان مسأله‌ای است که «ابن خلدون» به شدت از آن انتقاد کرد و آن را ازجمله مخاطر در مسیر عمران و آبادانی دانست. «شیخ سیدی مختار الکنتی» کوچک اعلام کرد که «به آزادی اقتصادی اعتقاد دارد و حرکت دولت «ماسینا» به سمت تسلط بر اقتصاد، اشتباه است». وی در این خصوص خطاب به «شیخ أحمدو» رئیس دولت نوشت: «دخالت‌ دولت برای قیمت‌گذاری بر کالاها در اقلیم موجب خواهد شد قیمت واقعی کالاها مغفول واقع شوند؛ بدین‌ترتیب که قیمت واقعی کالاها کم و یا زیاد می‌شود. این مسأله با عرفِ قیمت‌گذاری کالاها بر مبنای ارزش واقعی آن‌ها در تعارض است. در این خصوص اهل فن باید نظر دهند نه اینکه اعیان درباره آن اظهارنظر کنند. در این حالت است که حدود و صقور همه چیز مشخص می‌شود؛ در غیر این صورت، استبداد حرف اول را می‌زند و پولی که به دست می‌آید حاصل کوتاهی و فریبکاری بزرگ است».

از همین روی، وی از دولت «ماسینا» خواست که دست از اقتصاد مبتنی بر تجارت بکشد و راه را برای تاجران و افراد با تجربه در زمینه ایجاد رشد اقتصادی، بگشاید تا آن‌ها نقششان در آبادی سرزمین را به راحتی و بدون دخالت دولت، ایفا کنند. در مقابل، دولت نیز حق دارد مالیات‌هایی را که مرسوم است، وضع کرده و در زمان‌های معین آن را دریافت کند. «ای سید! اگر چنین پول [مالیات] را از کسانی که استطاعت دارند، بگیری، آن را ذخیره کنی و دست دیگران را از آن قطع کنی به گونه‌ای که زمینه پرداخت آن در هر سال فراهم شود، چنین پولی همچون درختی خواهد بود که شاخه‌های آن روز به روز بیشتر رشد می‌کنند و این پول برای کمک به حکومت، حفظ خواهد شد».

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا