جریان شناسیجریان شناسی سیاسی

ایران در نگاه چپ‌گرایان عرب؛ آمریکاستیز ولی دیکتاتور و کاپیتالیست!

یادداشت شفاهی از سید عبدالرحیم التهامی پژوهش‌گر و فعال رسانه‌ای از مراکش (مغرب)

چپ‌گراها در کشورهای عربی الآن و پس از مواجهه ایران با هژمونی آمریکا و رساندن کشتی‌های حامل بنزین به ونزوئلا خیلی خوشحال هستند ولی در مباحث نظری اشکالات و انتقاداتی به ایران دارند. آنها می‌گویند که پس پیروزی انقلاب، چپ‌ها و به ویژه حزب توده نادیده گرفته شدند. می‌گویند امام خمینی و جناح محافظه‌کار در انقلاب، بر چپ‌ها که شامل مجاهدین خلق می‌شوند، کودتا کردند و آنها را کنار گذاشتند و توده‌ای‌ها را نابود و اعدام کردند. نمی‌خواهیم الآن این حرف‌ها را مورد نقد و مناقشه قرار بدهیم ولی در حافظه و ذهنیت آنها چنین حرف‌هایی هست.

مسئله دیگری که برای آنها مطرح است، این است که نظام ایران را نظامی دینی و تئوکراسی دانسته و ولایت فقیه را دیکتاتوری تزیین شده به شمار می‌آورند. آنها معتقدند که نظام سیاسی ایران در زمینه نقش مردم و نهادهای قانونی مثل مجلس شورا، قوه قضائیه و قوه مجریه با سایر نظام‌های سیاسی مشترکاتی دارد ولی در نظام سیاسی ایران همه اینها در واقع در راستای ولایت فقیه و سلطه مطلقه ولی فقیه است. در نتیجه، آنها برداشت نادرستی از نظام سیاسی ایران دارند و تا الآن معنا و جایگاه ولایت فقیه و رابطه ولی فقیه با رئیس دولت و انتخابات ریاست جمهوری را درک نمی‌کنند و اینکه اگر ولی‌فقیه همه کاره است، چرا همه عالم منتظرند تا ببینند که چه کسی در انتخابات ریاست جمهوری ایران پیروز می‌شود و قدرت را در دست می‌گیرد. اگر واقعا جایگاه رئیس جمهور صرفا صوری است و هیچ اختیاراتی ندارد، چرا همه عالم انتخابات ریاست جمهوری ایران را دنبال می‌کنند و اصلا چرا مردم ایران با این نصاب بی‌نظیر در دموکراسی‌های غربی در انتخابات شرکت می‌کنند.

نظام ایران را نظامی دینی و تئوکراسی دانسته و ولایت فقیه را دیکتاتوری تزیین شده به شمار می‌آورند. آنها معتقدند که نظام سیاسی ایران در زمینه نقش مردم و نهادهای قانونی مثل مجلس شورا، قوه قضائیه و قوه مجریه با سایر نظام‌های سیاسی مشترکاتی دارد ولی در نظام سیاسی ایران همه اینها در واقع در راستای ولایت فقیه و سلطه مطلقه ولی فقیه است.

هر چند چپ‌ها با هم اختلافاتی دارند ولی مهم این است که تجربه انقلاب اسلامی برای دیگران و از جمله چپ‌ها واضح و روشن نیست و پیچیدگی‌هایی در فهم آن وجود دارد. نمی‌خواهم بگویم که دشمنان تصویر را خراب می‌کنند، بلکه اصلا تلاش کافی برای روشن کردن ویژگی‌های این تجربه هم وجود ندارد، به ویژه آنکه الآن در عالم سیاست همه تجارب و نظام‌های فکری سقوط کرده و چیزی باقی نمانده است. سابقا به دنبال نمونه غربی و دموکراسی بودند، بعدا مشخص شد که دموکراسی غربی، تقلّبی و دروغین است و واقعا دموکراتیک نیست.

پس از اتفاق اخیری هم که در آمریکا افتاد و پلیس آمریکا یک شهروند سیاه‌پوست(جورج فلوید) را با زانو خفه کرد، من در یادداشتی نوشتم که وزارت امور ‌خارجه آمریکا سالانه گزارشی از حقوق بشر در گوشه و کنار جهان منتشر می‌کند، آیا امسال؛ یعنی سال 2020 هم ولایات متحده و وزارت خارجه آن جرأت می‌کند که گزارش سالانه خودش درباره رعایت حقوق بشر در گوشه و کنار عالم را منتشر کند؟

به هر حال، همه این نظام‌های فکری و تجارب سیاسی رنگ باخته و به نظر من، تصویر کشته شدن این مرد سیاه‌پوست به لحاظ معناشناسی سیاسی، بی‌چارگی و ذلت آمریکا را نشان می‌دهد و این همان آمریکایی است که نَفَس مردم را در ایران، ونزوئلا، یمن، کوبا و… می‌بُرَد. پس نمونه‌ای واقعی از دموکراسی وجود ندارد و روشن شده که در غرب دموکراسی حقیقی و با موازینی که درباره دموکراسی گفته می‌شود، وجود ندارد و صرفا شعارهایی برای گسترش نفوذ و سلطه‌گری بیشتر است و البته در کنار آن، رفاه و بعضی از حقوق را برای شهروندان‌شان تأمین می‌کنند. همین رنگ باختن نظام‌های سیاسی موجود به ایران این فرصت را می‌دهد که راهکار خودش را ارائه کرده و سوء‌تفاهم‌ها را بر‌طرف کند و طرح خودش را به طرحی فعال و الهام‌بخش ارتقا دهد و دیگران را با تلاش زیاد قانع کند.

مسئله آزادی مشکل بزرگ دیگری در ایران از نگاه چپ‌هاست. ما الآن در فضایی شیشه‌ای زندگی می‌کنیم و بسیاری از اتفاقات در داخل ایران مانند بازداشت خواننده یا کسی که ویدئویی در فضای مجازی منتشر کرده، تجاوز به حقوق انسان به شمار می‌آید. هر‌چند این اتفاقات در همه عالم می‌افتد و مثلا چندی پیش در مغرب یکی از بازیگران در جمعی در حالی که مست بود، امامان مساجد را مسخره کرده بود و حکم جلب‌اش آمد و پیگیری قضایی شد، ولی ایران زیر ذره‌بین است.

من به دنبال ذکر مثال نیستم ولی گویا موضوع آزادی‌های فردی در ایران تدبیر نشده و مشکلاتی دارد. به نظرم، باید در این باره بازبینی شود و بیشتر نرمش به خرج داده شود. بله، وقتی حکومت اسلامی و قانون وجود دارد، هیچ چیز بالاتر از قانون نیست ولی در بیرون ایران پذیرفته نیست که در ایران شبکه‌های اجتماعی را فیلتر می‌کنند. آنها می‌گویند در ایران فشارها زیاد و آزادی‌های فردی بسیار کم است و برای دیدگاه‌های‌شان شواهدی از این طرف و آن طرف دست و پا می‌کنند که چه بسا در جوامع دیگر هم اتفاق بیافتد.

بنا‌بر‌این، به طور کلی، چپ‌گراها در کشورهای عربی، نسبت به کنار زدن حزب توده و سایر جریان‌های چپ‌گرا پس از پیروزی انقلاب و همچنین نظریه ولایت فقیه و آزادی‌های فردی، منتقد هستند. اما در هر صورت، نگاه چپ‌ها منصفانه‌تر از اسلام‌گرایان است، چرا که آنها اهل تحلیل هستند و با نظریه‌پردازی جلو می‌روند. البته آنها موضع ایران در قبال امپریالیسم را ارج می‌نهند و نقطه مشترک خودشان با ایران می‌دانند و اینکه با آمریکا و اسرائیل سازش نمی‌کند. همچنین پشتیبانی ایران از فلسطین را قابل تقدیر و ارزشمند دانسته و آن را تنها پشتیبان جدی فلسطین و سایر پشتیبانی‌ها و فعالیت‌ها را ناچیز و غیر قابل مقایسه می‌دانند و همه جریان‌های عربی را خائن به فلسطین و در چارچوب معامله قرن به شمار می‌آورند. بنا‌بر‌این، مسئله فلسطین، مسئله‌ای قابل تقدیر در نگاه آنهاست.

موضوع آزادی‌های فردی در ایران تدبیر نشده و مشکلاتی دارد. به نظرم، باید در این باره بازبینی شود و بیشتر نرمش به خرج داده شود. بله، وقتی حکومت اسلامی و قانون وجود دارد، هیچ چیز بالاتر از قانون نیست ولی در بیرون ایران پذیرفته نیست که در ایران شبکه‌های اجتماعی را فیلتر می‌کنند. آنها می‌گویند در ایران فشارها زیاد و آزادی‌های فردی بسیار کم است

داخل پرانتز عرض کنم کسانی که در ایران پیگیر مسئله فلسطین بودند فقط در سال‌های اخیر برای چپ‌ها و به ویژه جبهه مردمی برای آزادی فلسطین (الجبهه الشعبیه لتحریر فلسطین) اعتبار ویژه‌ای قائل شدند و این کار بسیار خوبی است. این هم پس از جریان جنگ سوریه و سرد شدن رابطه ایران و حرکت حماس اتفاق افتاد و ایران فهمید که نباید همه تخم‌مرغ‌ها را در یک سبد بگذارد و به این فکر افتاد که با همه جریان‌ها ارتباط بر‌قرار کرده و از همه ظرفیت‌ها استفاده کند. اینجا بود که با جبهه شعبیه و القیاده العامه هم ارتباط گرفتند.

در نتیجه، چپ‌ها در مسئله فلسطین و مواجهه با آمریکا هماهنگ هستند ولی درباره نظام سیاسی ایران و دستاوردهای فناورانه و دیگر دستاوردها و پیشرفت‌ها و تجارت ایران چیز زیادی نمی‌دانند و خیلی کم هستند افرادی که در این باره اطلاعاتی دارند و پیشرفت‌های علمی ایران را می‌دانند. آنها صرفا به نتایج نگاه می‌کنند و اقتدار نظامی و پیشرفت در تولید سلاح و انرژی هسته‌ای را می‌بینند اما درباره گام‌های علمی و فناورانه و دانشگاه‌های ایران چیزی نمی‌دانند. درباره اقتصاد هم از آنجایی که مسئله اقتصاد برای چپ‌ها مهم است، آنهایی که اطلاعاتی دارند، اقتصاد ایران را مبتنی بر بازار آزاد و سرمایه‌داری می‌دانند و معتقد که ایران از لحاظ اقتصادی تحت سیطره اقتصاد لیبرالیستی است و همان الگوی غربی را پیاده کرده است. برای برخی هم اقتصاد ایران نا‌شناخته مانده است.

چپ های عرب

متأسفانه همه شبکه‌ها هم صرفا بر جنبه مذهبی و دینی تمرکز کرده و شبکه‌ای وجود ندارد که درباره تجربه ایران در رشد علمی و فناوری و سازندگی تمرکز کرده و تجربه ایران در آزادی و استقلال سیاسی را بازگو کند. من به واسطه ارتباطی که با چپ‌ها داشته‌ام بارها به آنها گفته‌ام که شما باید درباره ایران مطالعه و بازبینی کنید و بدون هر‌گونه پیش‌زمینه ذهنی و قضاوت قبلی و بدون در نظر گرفتن مسائل ابتدایی انقلاب و این پیش‌داوری که ایران نمونه‌ای از نظام توتالیتر را پیاده کرده است، تجربیات آن را بررسی کنید.

چند وقت قبل، یادداشتی در صفحه فیسبوک‌ام نوشته بودم و در جواب یکی از چپ‌ها که می‌گفت ولایت فقیه همان نظام توتالیتری است، گفتم: من صرفا در صدد دفاع نیستم ولی باید این نظام بررسی و شناخته شود. در مسئله علوم اسلامی نیز همینطور است و از بهار عربی و ظهور داعش و از طرف دیگر، گسترش الحاد، سؤالات زیادی درباره کارآمدی دین برای اداره زندگی مطرح شده و مثلا درباره نگاه اسلام به مسئله زنان قضاوت‌هایی وجود دارد که لازم است بررسی و نقّادی شود و نتایج مطالعاتی که در ایران صورت گرفته به آنها رسانده شود.

درباره اقتصاد هم از آنجایی که مسئله اقتصاد برای چپ‌ها مهم است، آنهایی که اطلاعاتی دارند، اقتصاد ایران را مبتنی بر بازار آزاد و سرمایه‌داری می‌دانند و معتقد که ایران از لحاظ اقتصادی تحت سیطره اقتصاد لیبرالیستی است و همان الگوی غربی را پیاده کرده است.

الآن در جوامع عربی چپ‌ها هستند که فکر تولید می‌کنند و نظریه‌پردازی می‌کنند اما اسلام‌گرایان در این زمینه ناتوان هستند و فقط در مساجد و مکان‌های عمومی حضور دارند. در مغرب، تجربه‌های خوبی در زمینه انتشار مجلات فکری‌فرهنگی وجود داشته، مثل مجله «الثقافه الجدیده» ،«آفاق» و «أنفاس». همه اینها هم ضمیمه فرهنگی برخی از روزنامه‌های چپ‌هاست.

اما حرکت اسلامی «جماعه العدل و الاحسان» که عمرش تقریبا چهل سال شده و بسیاری با آن همراه هستند، تا‌کنون در تولید هیچ مجله‌ای موفق نبوده است. در آنجا همه احزاب روزنامه و مجله دارند، مثلا حزب «الاتحاد الإشتراکی» روزنامه «المحرر» و حزب استقلال، «جریده العَلَم» را دارد ولی حزب اسلام‌گرای عدالت و توسعه (العداله و التنمیه) فقط یک روزنامه داشت که آن هم دیگر منتشر نمی‌شود و علت آن هم مشکلات مادی نبود، بلکه علت‌اش، فقدان بینش و ناتوانی در ارائه طرح و نظر بود. می‌توان اینطور گفت که حرکت‌های اسلامی جمعیت و پراکندگی بیشتری دارند ولی چپ‌ها نخبگانی هستند که در فضاهای کوچک فکر و فرهنگ تولید می‌کنند و مجلات و حضور فکری و فلسفی برای آنهاست.

یکی از خلأهایی که وجود دارد این است که بسیاری از سؤالاتی که در عالم عربی مطرح است را می‌توان با علم «کلام جدید» که در ایران رشد کرده، پاسخ داد. به نظر من، تجربه کلام جدید در ایران و افرادی که در این زمینه فعالیت کرده‌اند، چه مخالف آنها باشیم و چه موافق‌شان، مثل سروش و ملکیان، اینها برای دیگران شناخته شده نیست، در حالی که می‌توان با آن بسیاری از سؤالات چپ‌گراها را پاسخ گفت. این افکار و این تجربه و بالندگی علم کلام جدید همچنان برای دیگران ناشناخته مانده و ترجمه‌های مطلوبی از آنها صورت نگرفته است. ترجمه این کتاب‌ها برای دیگران در کشورهای عربی جذّاب و مفید است.

شما اگر یک قطعه موسیقی ایرانی از داخل کشور برای یکی از کشورهای عربی بفرستی، قبل از جنبه‌های موسیقایی و هنری، اولین چیزی که به ذهن‌شان می‌آید این است که از زیر عبای یک نظام اسلامی چنین چیزی بیرون آمده و چنین نظامی اجازه این کار را داده و بر‌خلاف آنچه معروف است، با آن مخالفتی نکرده است.

همچنین ظرفیت موسیقی ایرانی، ظرفیت خیلی راهگشایی است و در واقع، موسیقی زبان مشترک ملّت‌هاست. سینمای ایران به واسطه جشنواره‌های بین‌المللی تا اندازه‌ای شناخته شده ولی جوانب دیگر، مثل موسیقی سنتی ایرانی همچنان ناشناخته مانده است. معرفی موسیقی سنتی ایران این پیام را دارد که نظام اسلامی با هنر و آداب و رسوم دشمنی ندارد، بلکه زمینه را برای پیشرفت این امور فراهم کرده و می‌کند.

شما اگر یک قطعه موسیقی ایرانی از داخل کشور برای یکی از کشورهای عربی بفرستی، قبل از جنبه‌های موسیقایی و هنری، اولین چیزی که به ذهن‌شان می‌آید این است که از زیر عبای یک نظام اسلامی چنین چیزی بیرون آمده و چنین نظامی اجازه این کار را داده و بر‌خلاف آنچه معروف است، با آن مخالفتی نکرده است. مثلا شخصی مغربی در فیسبوک فعال است و قبل از پخش زنده‌اش (لایو) موسیقی پخش می‌کند. گاهی از او می‌پرسند که این موسیقی چیست؟ او هم می‌گوید که این موسیقی ایرانی است و همین خیلی تأثیر دارد. تأثیر تئاتر، هنرهای تجسمی، ادبیات ، شعر، داستان و رمان هم چنین است ولی تا الآن معمولا فقط رمان‌هایی به عربی ترجمه شده که معارض و مخالف ج.ا.ا است.

هر چند برخی از این هنرهای به کشورهای غربی رسیده اما صحبت ما درباره کشورهای عربی است و باید راه‌های ارتباطی بیشتری با کشورهای عربی بر‌قرار شود. الآن مسئله فلسطین و مقاومت تأثیر مثبت خودشان را گذاشته و نتیجه‌بخش بوده ولی باید برای بهتر شدن نگاه‌ها به ایران استراتژی تنظیم شده و برای تحقق استراتژی‌ها راهکار عملیاتی نوشته و دنبال شود. بله، در این زمینه پیچیدگی‌ها و مشکلاتی وجود دارد که مانع ارتباطات است ولی می‌توان راه‌های ارتباطی را از طریق سوریه و لبنان پی‌گرفت. اینها نگاه به ایران را مثبت‌ و واضح می‌کند.

همانطور که تلوزیون ایران هم می‌تواند برخی از سریال‌ها و برنامه‌های عربی را دوبله کند. مثلا برنامه‌ای ویژه کودکان در یکی از شبکه‌ها بود که به کشورهای مختلف سفر می‌کرد و درباره غذاهای آن کشور توضیح می‌داد، مثلا به ایتالیا سفر می‌کرد و درباره اسپاگتی و پیتزا توضیح می‌داد یا به مراکش سفر می‌کرد و روش تهیه «طاجین» را آموزش می‌داد. ایران هم باید کشورهای عربی را بشناسد و باید کتاب‌های عالم عربی در ایران ترجمه شود. همچنین مثلا هنر مدیحه‌سرایی برای پیامبر باید برای ایرانی‌ها بازتاب داده شود، هر‌چند بدون ترجمه و فقط اینکه مخاطب صلوات‌ها را بفهمند. بچه‌های من می‌گویند همکلاسی‌های ما در ایران خیلی بسته هستند و اصلا هیچ جای عالم را نمی‌شناسند و اصلا شکل و صورت مردم کشورهای دیگر برای آنها عجیب و غریب است و از روی چهره نمی‌توانند مردم کشورهای مختلف را از هم تشخیص دهند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا