دسته‌بندی نشده

شهید آوینی چگونه به مسائل جهان اسلام می اندیشید و چه می گفت؟ (بخش دوم)

یاسر عسگری 

مقدمه

شهید سید مرتضی آوینی (1372- 1326) ـ که از سوی آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی به «سید شهیدان اهل قلم» لقب یافته است ـ متفکر، هنرمند، مستندساز، منتقد سینما و روزنامه نگار انقلابی معاصر ایران است که عمده شهرتش در بین مردم به خاطر ساخت مجموعه اثرگذار و اشراقی «روایت فتح» و صدای دلنشین وی به عنوان راوی این مجموعه است. اگرچه در محافل هنری به عنوان چهره شاخص هنر انقلاب شناخته می‌شود ولی معلم اندیشه و سلوک فکری و فرهنگی کسانی است که در ساحت انقلاب اسلامی راه می پیمایند. دغدغه اصلی او «انقلاب اسلامی» است و بسطِ نگاه انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ و هنر و اندیشه و رسانه و همچنین دعوتگر نگاه عالمانه و عمیق اندیشیدن.

او به واسطه مجموعه مستند «روایت فتح» شناخته شده است و سفرهایی به عربستان، سوریه، لبنان، پاکستان، تاجیکستان، آذربایجان، بوسنی و هرزگوین نیز داشت و «سفر به سرزمین نور»، «حج جانبازان» «انقلاب سنگ»، «نسیم حیات: رایحه انقلاب اسلامی در لبنان»، «سه نفر آواره»، «خنجر و شقایق» و «بوسنی در خون» از جمله مستندهای او در زمینه جهان اسلام است. او جامعه موحدین و مومنین و مستضعفین جهانی را در نبرد آخرالزمانی با شیاطین و مظاهر انسانی و دولتی آن و الحاد و خداگریزی بشر مدرن نقش آفرین می‌دانست.

در این نوشتار، به اجمال، فیش ها و گزیده ای از نظرات مکتوب او درباره مسائل جهان اسلام بیان می شود و اگرچه کامل و جامع نیست، اما تلاشی است مقدماتی برای فهم منطق و نگاه جهان اسلامی این شهید عزیز. اگرچه باید نگاه شهید به مسائل جهان اسلام  در ذیل نگاه جهانی و جهان بینی قرآنی ـ عرفانی و حکمی او به عالَم دید و بررسی کرد.

اعتقاد به ظرفیت های مغفول فرهنگی و اجتماعی جهان

شهید آوینی به حفظ اصالت و باورها و هویت فرهنگی و اسلامی در دنیای امروز تأکید می کرد و معتقد بود که حتی فیلمسازان بزرگ جهان، در عین جهانی بودن، کاملاً تعلّق به فرهنگ و مرزوبوم خودشان دارند، ما را نیز باید به همین علت بستایند، نه انفعال فرهنگی ما در برابر غرب. (آینه جادو، ج3، ص70) او به مصادیقی هم اشاره می کند و معتقد است که مصطفی عقاد (1930ـ2005م)، کارگردان مشهور سوری ـ آمریکایی فیلم های «محمد رسول الله(ص)» و «شیر صحرا»، هویتی اسلامی دارد. (آینه جادو، ج3، ص71)

آوینی به تقویت طب سنتی در مقابل طب مدرن اعتقاد داشت. شاید بهتر بگوییم که او به طب سنتی، بلکه هر چیزی که انسان را در دوره معاصر، به فطرتش نزدیک کند، اعتقاد داشت. شاید اگر زنده بود و شرایط اجازه می داد، تیم های مستندسازی را به کشورهای اسلامی و دیگر کشورها بفرستد که این نوع تجربیات ارزشمند باقیمانده و معدود را ثبت و ضبط کنند.

تأکید بر حیثیت سیاسی حج

آوینی در بخشی از مستند «سفر به سرزمین نور» می گوید: «و اما مهم تر از همه، صورت سیاسی حج است که نه تنها کم از صورت عرفانی و عبادی آن نیست، ولی امروز که دیار اسلام از هر طرف در معرض هجوم شیاطین است و حتی قبله اول را اشغال کرده اند، چه بسا که حیثیت سیاسی حج از سایر صورت های آن اهمیت بیشتری یافته باشد. رَجم و رَمی حقیقی شیاطین را بچه های فلسطینی می‌کنند که با سنگ و فلاخن، به میدان نبرد روی آورده اند.» (نسیم حیات، ص53)

بنیادگرایی

شهید آوینی ملاحظه ای بر تعبیر «بنیادگرا» دارند: «معاصر دنیای جدید بودن مساوی است با قبول همه معیارها و اصول دنیای جدید و ما این چنین نیستیم. به ما می گویند بنیادگرا، چرا که ما برای فهم و درک عالَم و عمل در زندگی، به غرب رجوع نمی کنیم. ما هنوز پیرو نهضت انبیاء هستیم و کسی که چنین باشد به نظریه ترقی معتقد نیست، تاریخ را طور دیگری می فهمد، عالَم را طور دیگری می فهمد و برای عمل در زندگی، به شریعت علمی غرب رجوع نمی کند، به قرآن و سنّت رجوع می کند.» (آینه جادو، ج3، ص86 و 87)

رجوع به معنویت در غرب

شهید آوینی به معنویت گرایی در غرب اعتقاد راسخ و حتی تأکید دارد. او می گوید: «به نظر من غرب بهتر از ما می تواند با این غلبه تکنولوژیک مقابله بکند، به این علت که در گذشته اش، در طی یک تجربه تاریخی، آمده و از این مسیر گذشته است. می بینیم که در غرب، آمادگی برای رجعت به معنویت خیلی زیاد است. مشکل در ماست و در نسلی به اصطلاح روشنفکر ما که مرعوب تفکر غربی می شویم. پس از اینکه غربی ها آمدند و در یک تجربه تاریخی مدرنیسم را رد کردند، یعنی از آن گذشتند، ما داریم به آن آویزان می شویم.» (آینه جادو، ج3، ص136)

ناسیونالیسم به مثابه یک شریعت

شهید آوینی از منتقدان ناسیونالیسم و ملی گرایی است و به تمام معنا، شخصیتی مکتبی و امت اندیش است. او ناسیونالیسم را به مثابه یک شریعت قلمداد می کرده است. وی در این باره می گوید: «اصطلاح ملی گرایی که معادل ناسیونالیسم است خودش یک شریعت است و با هیچ دین دیگری جمع نمی شود.» (آینه جادو، ج3، ص142) از سویی به تعارض دین و ملیت اعتقادی ندارد و به شبهه تعارض دین و ملیت پاسخ می دهد و می گوید: «من اصلاً معتقد به تعارض ملیت با دین نیستم، اتفاقاً این هویت ایرانی و نه زرتشتی را عین هویت اسلامی می دانم و معتقدم تقرّبی که ما به دین پیدا کرده ایم، به این هویت ملی وابسته است و اگر این هویت ایرانی و ملی نبود، یا مثلاً هویت دیگری داشتیم، این تقرّب و این نوع تقرّب به دین پیدا نمی شد.» (آینه جادو، ج3، ص143) «این ما بودیم که اسلام را دعوت کردیم. اگر به تاریخ رجوع کنید می بینید که در اواخر دوران ساسانی، خیلی از مبارزان بودند که متوجه این معنویت جدید شده بودند و رویکرد بشر را به سوی این معنویت جدید دریافته بودند و همین ها بودند که در واقع به فروپاشیدن سلطنت ساسانی و قبول اسلام از درون کمک کردند.» (همان، ص 143)

آوینی به مفهوم «امت» توجه دارد و می گوید: «معنای امت مترادف با مفهوم ناسیون (nation) یا که در فارسی به ملت ترجمه می شود نیست. امت، مفهومی کاملاً اعتقادی و مذهبی است و بیش از هر چیز، با دین و معتقدات مشترک محقق می شود. تقدیر تاریخی این امت ـ که شیعه، مصداق ناب و خاص آن است ـ در ادامه تاریخ کربلاست، هرچند از سال شصت و یکم هجری قمری، هزاران سال بگذرد.» (انفطار صورت، ص22)

نسبت دین با تمدن غرب

شهید آوینی معتقد است بزرگترین مسأله ما در طول این یک قرن و نیم، «نسبت دین با تمدن غرب» و جستجوی آن هویت تاریخی است. او می گوید: «تأمل در شخصیت پیچیده سید جمال الدین اسدآبادی و تأثیرات او بر تاریخ و مردمانی که در ایران و افغانستان و عثمانی و مصر معاصر او بودند و از جمله میرزارضا کرمانی ـ که ناصرالدین شاه را کُشت ـ به روشنی نشان می دهد که بزرگترین مسأله ما در طول این یک قرن و نیم، نسبت دین با تمدن غرب و جستجوی آن هویت تاریخی است که باید با رجوع به آن، خود را از استحاله در تاریخ غرب حفظ می کردیم.» (حلزونهای خانه بر دوش، ص124) وی می نویسد: «دین اسلام هیچ عنصری از تجدد در ارزش ها و روابط دینی خود ندارد، اما دین به آن معنی نیست که تمدن جدید بشر را یکسره انکار کند. تعبیراتی چون اومانیسم اسلامی و یا سوسیالیسم مسلمان که در آثار مرحوم دکتر شریعتی وجود دارد، حکایتگر آن است که اشتباه در شناخت ماهیت تمدن جدید و نسبت آن با اسلام، دچار اشتباهاتی است که حتی افرادی… را به طمع می اندازد. اومانیسم و سوسیالیسم، امکان جمع با دین و دینداری را ندارد و تا این نسبت ادراک نشود، التقاط از تفکر روشنفکران مسلمان ما نیز زدوده نخواهد شد.» (حلزونهای خانه به دوش، ص83) آوینی معتقد بود که منافع غرب مدرن، همسوی اشاعه فحشا و هبوط اخلاقی جوامع بشری است. (رستاخیز جان، ص72)

تأمل در شخصیت پیچیده سید جمال الدین اسدآبادی و تأثیرات او بر تاریخ و مردمانی که در ایران و افغانستان و عثمانی و مصر معاصر او بودند و از جمله میرزارضا کرمانی ـ که ناصرالدین شاه را کُشت ـ به روشنی نشان می دهد که بزرگترین مسأله ما در طول این یک قرن و نیم، نسبت دین با تمدن غرب و جستجوی آن هویت تاریخی است که باید با رجوع به آن، خود را از استحاله در تاریخ غرب حفظ می کردیم

نسبت ما با تکنولوژی

نسبت ما با تکنولوژی یکی از دغدغه های مهم روشنفکری جهان اسلام است. شهید آوینی هم به این مسأله بی توجه نبود و با توجه به رغبت و اشتیاق عمومی مدیران و متولیان فرهنگی و روشنفکران در اواسط دهه شصت و خصوصاً پس از پایان جنگ، در گفتارهای متعددی به این مسأله پرداخته است. آوینی می گوید: «من معتقدم با کل تکنولوژی هم می شود نسبت جدیدی برقرار کرد و البته طبعاً با سینما ـ محصول تکنولوژی است ـ می شود. بشر الآن دارد به سمتی می رود که نسبت جدیدی با تکنولوژی و هنر برقرار کند. به نهضت پُست مدرنیسم که نگاه کنید، به خصوص در معماری و هنرهای تجسّمی، همان کوشش برای ایجاد نسبت جدید را می بینید. حتی می بینید که در معماری به این نسبت جدید رسیده ایم. البته با محصولات تکنولوژی هم می شود نسبت های متفاوت برقرار کرد… به خصوص در این سوی جهان، پیش ما این تغییر نسبت، امکان پذیرتر است تا غرب… به همین پاکستان نگاه کنید که چگونه با اتومبیل مثل یک مَرکب چهارپا رفتار می کنند، با اتومبیل درست مثل الاغ رفتار می کنند. قصد استهزا ندارم، برعکس تحسین هم می کنم. این نوع برخورد، تحسین برانگیز است و من آن را بسیار می پسندم؛ به شدت خوشحال می شوم، چرا که آنها خُلقیات ملازم با تکنولوژی را نمی گیرند و کسب نمی کنند.» (آینه جادو، ج3، ص 134 و 135)

ضرورت اصالت اسلامی جریانات و اشخاص

شهید آوینی معتقد به اصالت اسلامی شخصیت ها، جریانات و دولت های اسلامی است. اگرچه عمده نوشتارهایش در نقد جریان روشنفکری غربگرای ایرانی نوشته، ولی قابلیت تعمیم به روشنفکران جهان اسلام دارد. او می گوید: «برای جلوگیری از غلبه لیبرالیسم، باید با این تفکر مبارزه کرد که ما باید آنگونه حرکت کنیم که پسندِ دنیای امروز و مجامع بین المللی است. ضرورت ایجاد رابطه با دولت های دیگر و مجامع بین المللی اگر ما را بدان جا سوق دهد که بخواهیم معیار حرکت خود را پسند جهانی قرار دهیم، مُسلّم بدانیم که آنچنان با شتاب به درون چرخ دنده سلطه سیاسی استکبار غرب بلعیده خواهیم شد که حتی استخوان هایمان نیز خُرد خواهد گشت.» (حلزون های خانه به دوش، ص41) او معتقد است که «ما باید به وظیفه خود عمل کنیم، چه مورد پسند استکبار و افرادی چون تقی مدرسی واقع بشود یا نشود. وقتی مبادی تفکر ما از غرب جداست نباید منتظر باشیم که نتایج عملی تفکرمان مورد تأیید آنها واقع شود.» (حلزونهای خانه به دوش، ص41) «نشانه های تحولی که اسلام در جستجوی آن است اکنون در بسیاری از مردمان این مرز و بوم خاصه جوانان ظاهر شده است و به تبع آنان در جوامعی چون لبنان و فلسطین و مصر و افغانستان و… تحولی ذاتی که آثار و مظاهر آن نه تنها در یک وجه، بلکه در همه وجوه حیات انسانی تجلّی خواهد کرد و حکومت لازمه حصول چنین تحولی است نه غایت آن، تا آنجا که حتی غایت تشکیل حکومت در اسلام نیز این است که راه تکامل و تعالی روحی انسان ها هموار شود، حال آن تمدن غرب در جستجوی بهشت زمینی است.» (انفطار صورت، ص49) شهید آوینی در حد بیان کلیات نمی ماند و نکات و اشاراتی درباره در برخی کشورها، مناطق و شخصیت ها و حوادث بیان می کند. بری نمونه، او لبنان را کانون نبرد تفکر اسلامی و فرهنگ غربی می دانست. (نسیم حیات، ص105) طرابلس لبنان را برای تحقیق در تاریخ جنگ های صلیبی معرفی می کند. (نسیم حیات، ص133) شهید سید اسماعیل بلخی را بنیانگذار ادبیات مقاومت مردم افغانستان می دانست. (نسیم حیات، ص171) به نقد عملکرد نیروهای پاسدار صلح در بوسنی می پردازد (نسیم حیات، 186) و معتقد است مشابه اتفاقاتی که در ایام انقلاب اسلامی در ایران افتاده، در بوسنی هم تکرار شده است. (نسیم حیات، ص190 و 191)

فتوای ارتداد سلمان رشدی

 شهید آوینی، فتوای ارتداد سلمان رُشدی را فتوای معجزه آمیز امام خمینی(ره) توصیف می کند (حلزون های خانه به دوش، ص38) و می گوید: «شور و وحدتی که حُکم تاریخی حضرت امام درباره کتاب آیات شیطانی و نویسنده آن در میان مسلمانان جهان برانگیخته، آن همه گسترده و عظیم است که اثرات و برکات آن را جز در مقیاس تاریخی نمی توان دید.» (حلزونهای خانه به دوش، ص40)

جنگ تحمیلی حزب بعث عراق بر ایران

شهید آوینی از جمله هنرمندان و نویسندگانی بود که در جنگ تحمیلی حضور مستمر و موثر داشت. وی در تحلیلی درباره این جنگ می گوید: «آن چه که جبهه های جنگ ما را از دیگر جبهه های جنگ در سراسر دنیا جدا می کند و به آن چهره ای خاص و روحانی می بخشد این است که این جنگ، با عمیق ترین اعتقادات ایمانی ملت ما پیوند دارد. «ایمان» و «حضور بسیجی امت مسلمان» دو عنوان از اصیل ترین عناوینی است که جنگ ما را از جنگ های دیگر در سراسر دنیا متمایز می بخشد. انگیزه ما از شرکت در جنگ، قدرت طلبی نیست. ما معتقدیم که این جنگ، نبرد بین حق و باطل است و این راهی که ما طی می کنیم ادامه همان راهی است که انبیای الهی، از آغاز هبوط بشر بر کره زمین، برای تکامل و تعالی معنوی او و برقراری قسط و عدل در پیش گرفته اند.» (آینه جادو، ج3، ص213) او می گوید: «عراق قصد فرهنگ ما را کرد و کسانی که مقاومت و دفاع کردند همین بچه مسلمان ها بودند که برای این وطن زحمت کشیدند.» (همان، ص144و145) «به راستی وقتی ملت مجاهد عراق نیز خود در کنار ما با صدام و استکبار جهانی می جنگند دیگر چه کسی می تواند این حقیقت را ـ که این نبرد اعتقادی و مکتبی است ـ انکار کند. تنها در پناه مکتب است که همه نسبت ها و رابطه های دیگر بی رنگ می شود و در جای آن حُب و بُغض فی الله می نشیند.» (گنجینه آسمانی، ص145) «جنگ باعث شده است تا استعدادهای ما به فعلیت رسد و ما از آن قدرت عظیمی که در جماعت ایمانی مسلمین نهفته است، باخبر شویم و راه آینده بر ما روشن شود و مگر نه اینکه دیگر مسلمین نیز در فلسطین و افغانستان و لبنان بیداری خویش را مدیون همین طلعتی هستند که در افق قرن پانزدهم هجری قمری رخ نموده است؟» (گنجینه آسمانی، ص370)

به راستی وقتی ملت مجاهد عراق نیز خود در کنار ما با صدام و استکبار جهانی می جنگند دیگر چه کسی می تواند این حقیقت را ـ که این نبرد اعتقادی و مکتبی است ـ انکار کند. تنها در پناه مکتب است که همه نسبت ها و رابطه های دیگر بی رنگ می شود و در جای آن حُب و بُغض فی الله می نشیند

پاکستان

یکی از سفرهایی که شهید آوینی به صورت مفصّل به آن پرداخته و مشاهداتش را مکتوب کرده است، سفر پاکستان است. آوینی در سال 1369، سفری 50 روزه به پاکستان دارد و مقاله ای تفصیلی به نام «گزارشی شتاب زده درباره سینمای پاکستان» در مجله «سوره» (شماره 7و8، مهر و آبان 1369) می نویسد که از جهات مختلف، مهم و خواندنی است. وی درباره موضوعات متنوع فرهنگی و هنری پاکستان اظهارنظر می کند.

الف. زبان اردو. شهید آوینی به مسأله زبان اردو توجه دارد و می گوید: «وحدت سیاسی یا ملی پاکستان متکی بر وحدت و اشتراک زبان در ایالات و مناطق مختلف نیست. ضرورت ابداع زبان ساختگی و بدون تاریخ چون اردو در همین جاست: مشکلات ناشی از تعدد زبان در ایالات و مناطق مختلف پاکستان. پنجابی ها به زبان پنجابی تکلّم می کنند، سندی ها به زبان سندی، پشتوها به زبان پشتو و قس علی هذا.» (آینه جادو، ج3، ص303) «کتاب های آموزشی مدارس به زبان اردوست اما زبان ایوانی و دانشگاهی، انگلیسی است و این همه در کشوری است که هشتاد درصد روستانشین دارد و بیش از شصت درصد بیسواد و تا این معضل که بیسوادی است از بین نرود، امکان آن که همه مردم زبان اردو را بیاموزند وجود ندارد.» (همان، ص303) «زبان اردو، مثل یک لباس ساری است که بر تن یک زن انگلیسی بپوشانند، ظاهری سنتی دارد و باطنی غربی و نباید پنداشت که فقط زبان چنین تأثیری پذیرفته است و دیگران مُبرّا بوده اند. وضعِ زبان همواره نشان دهنده عمیق ترین تأثیرات و تغییراتی است که یک قوم پذیرفته است.» (همان، ص292) «اقبال [لاهوری] آموخته است که آنچه بیش از همه مُحق است تا اجتماعی از مردم را به یک «ملت» تبدیل کند، «دین مشترک» است، علایق مشترک دیگر همچون زبان و یا تاریخ، در مراتب بعد واقع شده اند.» (همان، ص297)

وحدت سیاسی یا ملی پاکستان متکی بر وحدت و اشتراک زبان در ایالات و مناطق مختلف نیست. ضرورت ابداع زبان ساختگی و بدون تاریخ چون اردو در همین جاست: مشکلات ناشی از تعدد زبان در ایالات و مناطق مختلف پاکستان. پنجابی ها به زبان پنجابی تکلّم می کنند، سندی ها به زبان سندی، پشتوها به زبان پشتو و قس علی هذا.

ب. پاکستان در تسخیر ویدئو. آوینی می نویسد: «ویدئو، پاکستان را تسخیر کرده و این حُکم درباره فقرا نیز صادق است. کشوری چون پاکستان، چون که مسلمانی به شدت متعصب دارد و در هر کوچه، مناره های مسجدی دست دعا به سوی آسمان گشوده اند، معنای این سخن که تعداد ویدئوکلوپ ها از مساجد بیشتر است نمی تواند شگفت انگیز نباشد.» (آینه جادو، ج3، ص293) «در پاکستان، خلاف ایران، سینما از لحاظ اقتصادی کاملاً به بخش خصوصی اتکا دارد و فیلمسازی صرفاً دارای چهره ای تجارتی است، بنابراین توسعه روزافزون شبکه ویدیو برای سینمای پاکستان خطری است بسیار جدی و قریب الوقوع.» (همان، ص303)

پ. پیوندهای فرهنگی مردم هندوستان و پاکستان. شهید آوینی به مردم شناسی پاکستان بی توجه نیست و می گوید: «بعد از چهل و سه سال جدایی از هندوستان، مردم هنوز پیوندهای فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی خویش را با هندوستان، نه به مثابه کشوری که با پاکستان سر جنگ دارد، از یاد نبرده اند، آنچنان که هنوز رشته ای ناگسستنی از عمق قلب ها، آنان را به ایران می بندد، به ایران و زبان فارسی.» (آینه جادو، ج3، ص296) «فیلم های هندی در میان مردم فقیر، مقبولیتی عجیب یافته اند. محبوبیت شگفت انگیز خواننده های هندی نیز می رساند که اگرچه پاکستان به استقلال از هندوستان رسیده است، اما پاکستانی ها هنوز به استقلال نرسیده اند و شاید این یکی هرگز حاصل نیاید.» (آینه جادو، ج3، ص296و297)

ت. نشریات و مطبوعات. شهید آوینی در گزارشش از سفر به پاکستان که خود آن را «شتاب زده» می نامد، به نشریات و مطبوعات پاکستان نیز می پردازد: «رقم نشریات مسلسلی که در پاکستان وجود دارد اعم از روزنامه ها، هفته نامه ها، ماهنامه ها و فصلنامه ها، بالغ بر شش هزار عنوان است و این خود به تنهایی خبر از تفرقه و تنوعی می دهد که در گرایشهای سیاسی و اعتقادی وجود دارد و این همه در کشوری است که نزدیک به شصت درصد مردم آن، بیسواد هستند.» (آینه جادو، ج3، ص297)

د. اندیشه مسئولان و دولتمردان پاکستان. آوینی می نویسد: «اینها (پاکستانیها) هم حتی بیش تر از دیگران همان فریب بزرگ را خورده اند و پنداشته اند که اسلام را می توان با دموکراسی جمع آورد. ذوالفقار علی بوتو گفته بود اسلام دین ماست، سوسیالیسم اقتصاد ماست، دموکراسی سیاست ماست و سرچشمه قدرت، مردم هستند و دیگران اگر بر سر سوسیالیسم با او حرف داشته باشند، اما دموکراسی بُتی است که همه می پرسند، خواه هندو و خواه مسلمان. مردم پاکستان اولین و آخرین کاباره ای که آقای بوتو به نام دموکراسی در کراچی گشوده بود بستند، اما این جن لامذهب مگر فقط در همین یک صورت ظاهر می شود؟!» (آینه جادو، ج3، ص286) «در جمهوری اسلامی پاکستان نسبتی با دین برقرار شد که با نسبتی که ما با آن برقرار کرده ایم بسیار فرق داشت و دارد. آنها به یک جور جمع بین دموکراسی و دین قائل هستند، در حالی که ما قابل به جمع دموکراسی و دین نیستیم. دموکراسی را اگر به معنای مردمی بودن و وجود آزادی مشروط بگیریم البته دین هم دموکراتیک است، اما دموکراسی در برابر تئوکراسی یعنی حکومت مردم در برابر حکومت خداست. بنابراین دموکراسی ذات و حقیقت خود را دارد و دین هم ذات و حقیقت خودش را. این نسبت است که مهم است و اصل قضیه در تفاوت همین سنت هاست. سنت ما در جهان با توجه به این تمدن جدید جهانی، سنتی کاملاً تازه است.» (همان، ص135) «در آنجا (پاکستان) پیوند شریعت و سیاست آن همه عمیق است که هم خانم بوتو و هم مخالف او نوازشریف، به ناچار چهره خود را در پسِ نقابِ اسلام پنهان داشته اند و شعار اتحاد فِرَق مسلمین می دهند تا از مقبولیت اجتماعی خویش محافظت کنند.» (همان، ص298)

در آنجا (پاکستان) پیوند شریعت و سیاست آن همه عمیق است که هم خانم بوتو و هم مخالف او نوازشریف، به ناچار چهره خود را در پسِ نقابِ اسلام پنهان داشته اند و شعار اتحاد فِرَق مسلمین می دهند تا از مقبولیت اجتماعی خویش محافظت کنند.

ذ. تحلیلی از وضعیت فرهنگی و هنری. شهید آوینی در این باره می نویسد: «پاکستان بی آنکه مراحل طبیعی غربی شدن را طی کند لوازم و تبعات آن را پذیرفته است.» (آینه جادو، ج3، ص300) «اسلام آباد شهری است دیپلماتیک و اشراف نشین. اسلام آباد شهری است سی ساله که ناگهان بدون هیچ سابقه تاریخی، در دامنه کوهای مارگله و در میان یک جنگل بسیار زیبا، سر برآورده، با یک شهر کاملاً نمایشی که بر خاک سُست و غیرقابل اعتماد دیپلماسی بنیان گرفته است.» (آینه جادو، ج3، ص295) «در پاکستان، مدرن ترین نقاش ها هنوز طبیعت گرا هستند و مدرن ترین نویسندگان، کتابها را به شیوه حسینقلی مُستعان می نویسند.» (همان، ص298) «بحث شفاخانه و دواخانه های سنتی در پاکستان وجود دارد که عوام الناس بدینان بیشتر از پزشکان امروزی اعتقاد دارند.» (همان، ص298) «حال و هوای فیلم های تولید داخلی پاکستان آنچنان که از تصاویر برمی آید همان است که پیش از انقلاب، بر پرده سینماهای لاله زار و استانبول می یافتی، زن هایی جاهل پسند، کوتاه و خِپله که می رقصد، یک آرتیست به همان خوش تیپی فردین و ناصر ملک مطیعی و بیک ایمانوردی و سعید راد و یک غول نخراشیده و نتراشیده در نقش رئیس دزدها، شخصیت مقابل و معارض با آرتیست فیلم، در یک داستان عشقیِ عاطفی پُرحادثه و فول اَکشن، همراه با لودگی و مَسخرگی یک دلقک استاندارد، یعنی همین فرمول مشهور عشق مجازی و خشونت و سکس و اکشن و حادثه و عاطفه و لودگی، منتها با خصوصیتی اخذ شده از فرهنگی سنتی. سینماچی ها در سراسر دنیا مأمورند به کشف کثیف ترین و رذیلانه ترین خصوصیات قومی و در پاکستان هم.» (آینه جادو، ج3، ص290و291) «زن بیچاره هم که شده دامی شیطانی برای کشاندن مردها به سینما. مردها تا روی به هرزگی نیاورند، صید این دام نمی شوند، اما حتی در کشوری چون پاکستان هم که اصلاً علت جدایی اش از هند، دینداری و مسلمانی بوده است و از همان آغاز، جمهوری اسلامی نام گرفته، چشم چرانی مردان در سینماها قُبحی ندارد. مفسران شرع انور را با حقیقت دین کاری نیست و همین قدر که تو در شناسنامه مسلمان باشی کافی است. در عربستان سعودی هم اسلام با رقص و موسیقی و چشم چرانی و هرزگی و نوکری اجانب، قابلیت جمع یافته است و مسلمانی زینتی است که شیاطین بدان خود را می آرایند.» (آینه جادو، ج3، ص291) «در پاکستان، سینما مثل یک پیچک، خودش را به تنه درخت فساد و رذیلت پیچیده و بالا آمده است؛ یعنی به زشت ترین صفات بشری.» (آینه جادو، ج3، ص159) «هنوز در سینمای پاکستان حتی یک نمونه فیلم روشنفکری تولید نشده است، هنوز هیچ شاعری جیغ بنفش نکشیده است، هنوز هیچ نویسنده ای تبدیل به بوف کور نشده است، هنوز هیچ هنرپیشه ای گاو نشده است… در پاکستان، فیلم ها دو ماهه آماده اکران می شوند. سناریست در کمتر از یک ماه و آن هم در وسعت چهل و پنج صفحه، فیلم نامه ای می نویسد و به فروش می رساند.» (همان، ص299) «بیشتر هنرپیشگان و خوانندگان سینمایی پاکستان از شیعیان هستند تا آنجا که در بعضی از استودیوهای فیلم سازی، مراسم عزاداری مُحرّم بر پا می شوند، هنرپیشه ها سراپا سیاه پوش می گردند و خرج می دهند، از خانه بعضی هایشان شبیه ذوالجناح بیرون آورده می شود.» (همان، ص300) «لاهور، پایتخت فرهنگی پاکستان است و مرکز صنایع فیلمسازی. در لاهور بیش از پنجاه سینما وجود دارد و پنج استودیو بزرگ فیلمسازی با تجهیزاتی مُندرس و متعلق به عهد بوق.» (همان، ص301و302) «تلویزیون در پاکستان فونکسیونی (Founction: وظیفه کارکرد) کاملاً مُنفک از سینما و شبکه ویدیو یافته است و لاجرم خود را در همین محدوده خاص حفظ کرده و قصد رقابت با هیچ کدام از این دو را ندارد. در آنجا تلویزیون عموماً سیمایی متناسب با یک جمهوری اسلامی حنفی دارد و در مناسبت های خاص با عنایت به ترکیب خاص مذاهب در پاکستان ممکن است برای ساعت هایی معدود، خود را به یک فضای خاص شیعی نیز تسلیم کند؛ نظیر آنچه در تاسوعا و عاشورا رخ می دهد.» (همان، ص304)

هنوز در سینمای پاکستان حتی یک نمونه فیلم روشنفکری تولید نشده است، هنوز هیچ شاعری جیغ بنفش نکشیده است، هنوز هیچ نویسنده ای تبدیل به بوف کور نشده است، هنوز هیچ هنرپیشه ای گاو نشده است… در پاکستان، فیلم ها دو ماهه آماده اکران می شوند. سناریست در کمتر از یک ماه و آن هم در وسعت چهل و پنج صفحه، فیلم نامه ای می نویسد و به فروش می رساند.

لبنان

لبنان هم از جمله کشورهایی است که شهید آوینی به صورت تفصیلی به آن پرداخته است، هم درباره سوابق تاریخی آن و هم تحولات دوران اخیر و حتی تأثیرات انقلاب اسلامی بر آن. آوینی مستند «نسیم حیات: رایحه انقلاب اسلامی در لبنان» را در این باره ساخته است. او درباره لبنان می نویسد: «لبنان کشور کوچکی است با مساحتی در حدود یکصد و شصتم ایران، در غرب آسیا، در منطقه خاورمیانه و در ساحل شرقی دریای مدیترانه که از شمال و شرق و جنوب شرقی با کشور سوریه و از جنوب هم مرز با فلسطین اشغالی است و درست در مُلتقای سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا واقع شده و کانونی است که آخرین ادیان توحیدی زمین، مسیحیت و اسلام، در آن تلاقی یافته اند.» (نسیم حیات، ص98)

شهید آوینی در این مستند به ریشه درگیری های مذهبی و طایفه ای در لبنان می پردازد و درباره قانون طایفی لبنان ـ که تحت نظارت فرانسه نوشته شده ـ می نویسد: «قانون طایفی لبنان ذاتاً با اتکا بر اختلاف بین طوایف و مذاهب و به خصوص تفرقه بین شیعیان و اهل تسنن شکل گرفته است. جمعیت لبنان از هفده فرقه مذهبی ترکیب یافته که مهمترین آنها، چهار فرقه مارونی، دروزی، اهل سنت و شیعیان هستند.» (نسیم حیات، ص103)

شهید آوینی درباره لبنان می گوید: «از نتایج دردآور نظام فاسد تعلیم و تربیت غربی در لبنان، حذف آموزش قرآن و تعلیمات دینی از مدارس است. حکومت های لبنان نیز هرگز قصد و قدرت مبارزه با این حیله شیطانی را نداشته اند و نتیجتاً آن چه را که گفتیم می توان بیماری عام نظام اموزشی لبنان دانست.» (نسیم حیات، ص135)

شهید آوینی در مستند «نسیم حیات»، قسمت سیزدهم (پیمان علما)، به طرابلس و شیخ سعید شعبان (1930ـ1997م)، رهبر حرکت توحید اسلامی لبنان می پردازد و می نویسد: «علامه شیخ سعید شعبان، رهبر حرکت توحید اسلامی، از بزرگمردانی است که تاریخ آینده اسلام بر گُرده ستبر آنان بنا می گردد. او از مروجین اصلی وحدت اسلامی در لبنان و از پیشکسوتان طرفدار انقلاب اسلامی در آنجاست.» (ر.ک: نسیم حیات، ص135و136و137) «بعد از نماز صبح، شیخ را در کتابخانه، غرق در تفسیر قرآن کریم بیابید. چرا که او طریق نهایی حل همه مشکلات مسلمانان را در قرآن می بیند. در کتابخانه شیخ سعید شعبان می توانید کتب فقهی شیعیان و حتی کتابهای عرفانی حضرت امام خمینی و آیت الله سید مصطفی خمینی را بیابید و با توجه به اینکه ایشان از بیست و سه سالگی و از سال 1953 در دانشگاه الازهر مصر درس خوانده اند، می توان احتمال داد که در تفکرات خویش، متأثر از فتاوی شیخ شلتوت نیز باشند؛ اگرچه ایشان خود بنیانگذار اندیشه ای گرانقدر هستند که در آینده اسلام و در جهت تقریب مذاهب اسلامی، وظیفه بزرگی را ایفا خواهد کرد.» (نسیم حیات، ص136)

«علامه شیخ سعید شعبان از معدود علمایی است که به پیمانی که خداوند از علما ستانده است، وفادار است. علمای حقیقی ورثه انبیاء هستند و لذا باید در طریق جهاد و دفاع از حریم حق نیز میراث دار آنان باشند. شیخ سعید در 1930 میلادی در شهر بندری بترون به دنیا آمده است. در سال 1946 به طرابلس مهاجرت کرده و در سال 1953 برای ادامه درس به دانشگاه الازهر مصر وارد شده است. در سال 1956 در مصر همراه با تعدادی از دانشجویان، آموزش نظامی دیده و در مبارزات مردم مسلمان مصر علیه اسرائیل شرکت داشته است. از سال 1982 که اسرائیل لشکرکشی گسترده خود را به خاک لبنان آغاز کرد، شیخ سعید در جهت ایجاد وحدت کلمه، اقدام به تأسیس حرکت توحید اسلامی کرده است که در آن، تعدادی از احزاب و جمعیت های اسلامی تشکّل یافته اند.» (نسیم حیات، ص136و137)

شهید آوینی به فضای فرهنگی و آموزشی لبنان هم توجه ویژه دارد و در مستندش می آورد: «پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، لبنان رفته رفته به عشرتکده ای برای غرب مبدّل گشته بود و بسیار ساده انگاری است اگر تصور کنیم آن چه توریست ها را به لبنان جذب می کرد، فضای نسبتاً سالمی است که در آثار باستانی کشور تاریخی لبنان وجود دارد.» (نسیم حیات، ص105) «زبان تعلیم و تربیت در همه مراکز آموزشی و تربیتی لبنان، زبان فرانسه است.» (همان، ص105) «اشاعه زبان فرانسه در مدارس و دانشگاهها، زمینه مناسبی برای تحمیل فرهنگ غرب فراهم می ساخته است، اگرچه استیلای فرهنگی غرب تنها به همین حد متوقف نمی گردد؛ اگر وضع لبنان به همین صورت ادامه می یافت، تغییر زبان و از بین رفتن زبان عربی و فرهنگ اسلام و قرآن، مراحل دیگری بود که می توانست پیش بیاید.» (همان، ص105و106) «کلاس های رقص که هنوز در بسیاری از مدارس جزو واحدهای اصلی آموزش و پرورش لبنان است، ایجاد زمینه آماده برای قبول فرهنگ غرب، نقش بسیار عمده ای داشته است. (نسیم حیات، ص106) «مدارس و حتی دبیرستان های لبنان همگی مختلط هستند و این از مواریث شیطانی فرهنگ غرب در آنجاست.» (همان، ص113)

شهید آوینی جبل عامل را «مهد تفکر شیعی در کره زمین» می نامد (نسیم حیات، ص104) و می گوید: «غربی ها بیروت را دروازه ای برای ورود به شرق می دانستند و لفظ عروس خاورمیانه ـ که تا پیش از جنگ های داخلی بدان جا اطلاق می شد ـ خود حاوی همه آن حقایقی است که باید درباره اشاعه فرهنگ غرب در لبنان گفته شود. لبنان امروز دوران توبه مذهبی خویش را آغاز کرده است.» (نسیم حیات، ص105) او بیروت را «دروازه شرق برای استعمارگران فاسد و مفسد» می داند. (نسیم حیات، ص107و108)

آوینی می نویسد: «لبنان از جانب سواحل زیبای دریای مدیترانه به غرب اتصال یافته است و از جوانب دیگر، به عالَم اسلام و از این جهت لبنان، همواره محل وقوع نبردی حقیقی میان تفکر اسلام و فرهنگ غرب بوده است.» (نسیم حیات، ص105)

غربی ها بیروت را دروازه ای برای ورود به شرق می دانستند و لفظ عروس خاورمیانه ـ که تا پیش از جنگ های داخلی بدان جا اطلاق می شد ـ خود حاوی همه آن حقایقی است که باید درباره اشاعه فرهنگ غرب در لبنان گفته شود. لبنان امروز دوران توبه مذهبی خویش را آغاز کرده است.

شهید آوینی در مستند «نسیم حیات» جز نقل قولی از امام موسی صدر درباره سوابق دروزیان (نسیم حیات، ص104) و نقش او در تأسیس مدرسه صنعتی جبل (ص125)، کمتر به جایگاه و نقش امام موسی صدر در لبنان می پردازد و درباره پادگان جنّتا در بعلبک (محل آموزش مبارزه لبنانی ها با اسرائیل) به شهید چمران می پردازد و می نویسد: «وجود این پادگان قبل از هر چیز، به تلاش های بزرگمردی بازمی گردد که قدر او را جز هدایت یافتگان آن شب دیجور بازنمی شناسند. شهید دکتر مصطفی چمران ستاره قطبی است که بر افق گم گشتگان شب زده محروم این سرزمین طلوع کرد، آن گاه که در آن مهلکه عظیم جز تاریکی و بیم غرقاب هیچ نبود. حرکت المحرومین، هسته نخستین مقاومت اسلامی در لبنان، در اینجا جان گرفته است.» (نسیم حیات، ص107)

شهید آوینی می گوید: «تصاویر حضرت امام امت و امام موسی صدر در خانه آنها [شیعیان لبنان] مظاهر مبین این روح تازه ای هستند که در پیکر مسلمانان و محرومان لبنان دمیده شده است.» (نسیم حیات، ص109)

شهید آوینی معتقد است: «در لبنان ریشه های انقلاب اسلامی بیشتر در مجامع روشنفکرانه و دانشگاهی پاگرفته است و آن هم نه فقط در میان شیعیان. این مطلب نشان دهنده این حقیقت است که توجه لبنان به اسلام و انقلاب اسلامی از سر خودآگاهی است و دیگر آن که این حرکت، خلاف تبلیغات استکبار جهانی و بالخصوص اسرائیل، حرکتی است جهانی که هرگز به مرزهای جامعه شیعیان محدود نخواهد ماند.» (نسیم حیات، ص110و111)

شهید آوینی در این مستند اشاره کوتاهی به علامه سید محمدحسین فضل الله دارد و می گوید: «سید حسین فضل الله یکی از روحانیون برجسته شیعیان لبنان، در خطبه ها، سخن از جهاد و شهادت می گوید. عهد ازلی مومنین را به آنها یادآوری می کند.» (نسیم حیات، ص111)

شهید آوینی در مستند «نسیم حیات» به شهدای مقاومت از جمله شهید ابوحسن محمد بُجیجی (نسیم حیات، ص126) و شهید راغب حرب و شهید سید عباس موسوی می پردازد و به مراکز فرهنگی و آموزشی چون مدرسه صنعتی جبل، کشّافه المهدی(عج) (پیشاهنگان)، مدرسه پسرانه مصطفی، مدرسه دخترانه بتول و فرستنده رادیویی «اذاعه النور» هم توجه دارد. او درباره مدرسه صنعتی جبل می گوید: «مدرسه ای که وجودش مدیون تلاش های امام موسی صدر و شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران است.» (نسیم حیات، ص125)

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا