جریان شناسیجریان شناسی سیاسی

پژوهشی پیرامون جوانان جداشده از اخوان‌المسلمین؛ چه چیزی جوانان را از اخوان رانده است؟

وجه تشابه میان افکار نسل جداشده از اخوان‌المسلمین پیش از انقلاب ژانویه و نسل جداشده از آن پس از انقلاب ژانویه، آشکار شد. علت هم آن است که تمامی حکایت‌ها و روایت‌های افراد جداشده از اخوان‌المسلمین درخصوص این گروه، شبیه یکدیگر هستند. به عنوان نمونه می‌توان گفت که عمده نقدها در زمینه‌هایی نظیر ساختار هرمی و سلسله مراتبی اخوان، فرهنگ تبعیت کورکورانه از رهبران اخوان بدون وجودِ یک فهم حقیقی از روند حوادث و رویدادها و همچنین اقدامات رهبران اخوان در به حاشیه راندن و حذف افراد شایسته، مبتکر و منتقد، به چشم می‌خورد.

المعهد المصری للدراسات – احمد الازهری

ترجمه: سیدرضا حسینی، رامین حسین آبادیان

بعد از شعله‌ور شدن انقلاب 25(ینابر) 2011 یک فضای بسیار باز در مصر ایجاد شد که یکی از نتایج روشن آن در خصوص جمعیت اخوان المسلمین، پدیده انشقاق برخی از جوانان فعال و حاضر در صحنه انقلاب بود. این افراد را در این نوشته با اصطلاح «نسل اول جدا‌شدگان» از جمعیت اخوان المسلمین ذکر می‌کنیم. مطالعات زیادی از طریق بررسی و مصاحبه نسبت به این پدیده انجام شده است. به ویژه اینکه فضای باز آن دوره موجب شد این جوانان فرصت پیدا کنند تا از خودشان و افکارشان بیشتر سخن بگویند و در روزنامه‌ها و گفتگوهای رسانه‌ای و جلسات طولانی با کارشناسان کشورهای مختلف منتشر کنند.

اما پدیده‌ای که به اندازه کافی به آن پرداخته نشده است «نسل دوم جداشدگان» اخوان المسلمین هستند. این افراد جوانانی هستند که پس از کودتای نظامی ژوئیه 2013 و برخورد امنیتی بی رحمانه و اقدامات سرکوب‌گرانه وسیع، شامل دستگیری ده‌ها هزار نفر و اعدام و سر به نیست کردن صدها نفر دیگر، صف‌ جمعیت اخوان المسلمین را ترک کردند. سپس مشکلات ناشی از اختلافات درونی جمعیت علنی و در همه تشکیلات منعکس شد. تا جایی که در برخی مناطق و استان‌ها دو یا گاها سه اداره برای این سازمان ایجاد شد.

در این بررسی سعی کردیم پرده از چهره انشقاق بی صدای نسل دوم برداریم. انشقاقی که تاکنون بررسی کافی از عوامل و انگیزه‌های آن انجام نشده است و این افراد هم مجالی برای سخن گفتن در روزنامه‌ها، مصاحبه‌های رسانه‌ای و دیدار با پژوهشگران را نیافته‌اند. در‌حالی‌ که جداشدگان نسل دوم از جهت تعداد و گستره بسیار فرا‌تر از نسل اول هستند و تمام سطوح سازمانی، حتی استان‌ها را که بازوی اجرایی جمعیت به حساب می‌آید، در‌بر می‌گیرد. بر خلاف نسل اول که یک برش نازک نخبگانی از جوانان جمعیت بودند و بیشتر آن‌ها حتی قبل از انشقاق علنی هم عملا از دستگاه سازمان اخوان به‌ دور بودند.

در این‌ نوشته می‌کوشیم تا ویژگی‌های نسل دوم از جوانان اخوان المسلمین را از حیث روانشناختی، جامعه شناختی و سازمانی با توجه به سیر تربیتی، روابط خانوادگی (مخصوصا خانواده‌هایی که منسوب به جماعت بودند.)، اتفاقاتی که پس از تماس با سازمان برای آن‌ها روی داد و تاثیر تصمیم به این جدایی در وضعیت روانی و فکری و اجتماعی آنها در شش سال گذشته، بررسی کنیم.

این پژوهش با تکیه بر نتایج نظرسنجی حاوی 41 سئوال که به 90 جوان دختر و پسر 18-30 ساله، از وابستگان به سازمان اخوان انجام شده است. این سوالات درباره زندگی این افراد در درون منزل، روابط آن‌ها با با والدین‌شان و گفتگوهای‌شان درباره سازمان اخوان المسلمین و رهبران آن و نظرات و رفتار آن‌ها به طور کلی، انجام شده است و اینکه تاثیر این گفتگوها چقدر بوده؟ آیا این گفتگوها در روابط خانودگی آنها تاثیر دارد؟ بدون لحاظ سطح فرهنگی خانواده از نظر مطالعه و اطلاعات. همچنین این سوالات تلاش می‌کنند تا نگاه کنونی این جوانان به جمعیت و رهبرانش را کشف کنند. آیا از آن جدا شده‌اند؟ عمق این جدایی چقدر است؟ نقاط اعتراض آنها به جمعیت چه بوده است؟ گسست بین نسلها (پدران- فرزندان) در نگاه و ارزیابی جمعیت از حیث فکری و اداری چقدر است؟

همچنین این پژوهش از گفتگوهای خصوصی با جوانان جدا شده در سکوت بهره برده است. افرادی که در 6 سال گذشته از مسئولین داخل جمعیت بودند، چه در کار دانشجویی در سطح دانشگاه‌ها و چه در کار سازمانی جنبشی دیگر. این گفتگوها به رصد تجربیات کاری این افراد با جمعیت و آنچه موجب تغییر افکار و رفتار آنها در قبال جمعیت شده، پرداخته است. این افراد با شماره گذاری (مثلا: 1،2،3) مشخص شده اند.

همچنین این پژوهش از بحث‌ها و پژوهش‌های گذشته‌ که به نظام فردی و اجتماعی و فکری جوانان اخوان پرداخته است و جوانان پیش‌تر جداشده از سازمان اخوان، استفاده شده است.

توصیف جامعه هدف

با وجود سختی‌های فراوان نظرسنجی در این موضوع، توانستیم نظرات 90 دختر و پسر جوان را جمع کنیم و ده‌ها نفر از جوانان هم از بازگویی نظرات و پاسخگویی به سوالات و نظرسنجی و تحلیل داده‌ها و مصاحبه‌ها، با دلیل یا بدون دلیل، امتناع کردند. دلیل برخی این بود که پاسخ به این سوالات به هیچ دردی نمی‌خورد یا تهدیدهای امنیتی که البته ما با درخواست استفاده همه از اسم مستعار سعی کردیم از این تهدید عبور کنیم. چون داده‌هایی که ما نیاز داشتیم ارتباطی به اسم آن‌ها نداشت.

با اینکه ما تلاش کردیم دختران نیز در این کار مشارکت قوی داشته باشند اما نسبت مشارکت آن‌ها کم و 11.11% جامعه آماری ما بود. این ضعف حضور به دلایل متعددی بازمی‌گردد. از جمله: سختی برقراری ارتباط و عدم رغبت آن‌ها برای مشارکت، تاکید شدید آن‌ها برای عدم انتشار هیچ نظری بدون اجازه آن‌ها یا ارتباط مسقیم آنها با یک طرف مستقل.

گروه سنی جامعه هدف بین 18-30 سال و بیشترین مشارکت مربوطبه سنین 21-26 سال است.

میزان تحصیلات: بیشتر جامعه هدف در مرحله تحصیلات دانشگاهی بویژه سالهای سوم و چهارم به میزان 75.71% هستند. برخی از آن‌ها علت عقب ماندگی تحصیلی‌شان را شرایطی که آنها را در معرض تعقیب، بازداشت و مسافرت قرار داده است بیان کردند. در حدود 21.42% آن‌ها دارای تحصیلات کارشناسی و 20% شان هم کارشناسی ارشد در رشته‌هایی چون پزشکی و داروسازی و هندسه و کامپیوتر و علوم اسلامی و زبان و عربی و علوم سیاسی و اقتصاد بودند و تنها 2.87% دارای تحصیلات دیپلم بودند.

شرکت در تظاهرات بعد از ژوئیه2013: 97.72% شرکت کرده و 2.28% شرکت نکرده‌اند.

سابقه دستگیری: 72.88% از جامعه هدف سابقه دستگیری دارند و بسیاری از آنها چندین بار به زندان افتاده‌اند. اما 27.12% نیز تجربه دستگیری ندارند.

میزان تحصیلات والدین: شغل و تحصیلات والدین متنوع است. پدران شغل‌هایی چون پزشک، داروساز، وکیل، مهندس، معلم، استاد دانشگاه، صنایع دستی و مادران نیز پزشک، وکیل، معلم و خانه‌دار بودند.

رتبه اداری والدین در داخل سازمان: درجات اداری پدران هم در سازمان هم متنوع است؛ عضو منتسب، عضو سازمانی، کارمند، مسئولیت در بخش‌ها و مناطق و عضو مجلس شورای جمعیت اخوان. بخش کمی از مادران هم دارای مسئولیت در سازمان بودند.

جوانی به ما گفته است که پیوستن او به جمع دوست‌داران و مؤیدین جمعیت از طریق بازی فوتبال صبح جمعه‌ها در یکی از مدارس به همراه هم کلاسی‌ام شروع شد. ما توسط 3-4 تن از برادران حدودا 30 ساله تقسیم می‌شدیم که این افراد از مسئولین منطقه‌ای بودند و بازی می‌کردیم. در میان بازی استراحت کوتاهی می‌کردیم و چیزی می‌خوردیم -بدون این‌که پول آن را پرداخت کنیم- سپس یک سری دعاهای دینی زیبا را تکرار می‌کردیم و به بازی برمی‌گشتیم تا نزدیک عصر. پس از مدت کوتاهی انقلاب ژانویه2011 آغاز شد و من به همراه دوستم در چند جلسه شرکت کردیم. پس از آن فهمیدم که در آستانه پیوستن به سازمان هستم.

اول ماجرا: جوانان نسل دوم از جداشدگان چگونه وارد اخوان المسلمین شدند؟

سازمان اخوان المسلمین با بسیاری از جمعیت‌ها و جنبش‌ها از جهت توان تشکیلاتی و جنبشی متفاوت است. با وجود انشقاقاتی که در طول زمان‌ میان افراد سرشناس سازمان در فعالیت‌های تبلیغی و سیاسی رخ داده است اما جمعیت اخوان در همه بحرانهای متعدد سازمانی و فکری، انسجام خود را حفظ کرده است. پشت صحنه این به هم‌پیوستگی چیست؟ آیا ایدئولوژی متمثل در هویت اسلامی حقیقی آن‌ها است؟ یا توان ساختار اداری آن‌هاست که خود را در حد امکان حفظ می‌کند؟ یا چیزی بین این دو؟

1-ثبت نام و تشکیل پرونده

سازمان‌دهی یک جوان در تشکیلات اخوان را به دو دسته می‌توان تقسیم کرد: دسته اول: وراثت اخوانی و دسته دوم: جوان متولد قبل یا بعد سال2000 است که از طریق تبلیغ فردی به سازمان می‌پیوندد.

در دسته اول جوان فکر جمعیت و جایگاه تشکیلاتی خود را از طریق خانواده اخذ می‌کند. چه از پدر و پسر و نوه و چه عمو و دایی و خویشاوندان دورتر. معمولا این جهت‌گیری به‌صورت خود به‌خود به‌همراه دیگر موروثات خانوادگی منتقل می‌شود. یعنی فرزند پیوستن به جمعیت را انتخاب نمی‌کند چنانکه نوع آموزش و مدرسه و… خود را انتخاب نمی‌کند. او به جلسات تبلیغی و تشکیل خانواده سازمانی سوق داده می‌شود و در قدم بعدی می‌بیند که خودش مسئول یک خانواده سازمانی شده است.

داده‌های تحلیلی به دست آمده از گروه هدف پژوهش ما نشان می‌دهد که 80% آن‌ها زمانی به این خانواده پیوسته‌اند که سن‌شان بین 8-12 سال بوده است و با اولین دیدار یا توجیه خانوادگی و مانند آن شرایط پیوستن‌شان فراهم شده است. طبق گفته‌های یکی از این جوانان اولین جلسه دیدار او توسط پدرش که عضو کامل اخوان بوده انجام شده تا او به خانواده‌ای تابع شعبه‌ منطقه‌ای بپیوندد و پدرش بیش از 30 سال از عمرش را در سازمان گذرانده است.

اما نوع دوم از پیوستن در دوران نوجوانی و ابتدای جوانی افراد اتفاق می‌افتد. در بیشتر موارد احصاء شده ما خانواده‌های این افراد منسوب به سازمان نبوده‌اند و گاها هیچ‌یک از افراد خانواده ارتباطی با سازمان نداشته اند و ارتباط از طریق هم‌کلاسی منسوب به جمعیت اتفاق افتاده است. به این صورت که از طریق بازی فوتبال و سفرهای تفریحی شروع به جهت دهی او کرده است. یا همسایگی یا روابط تجاری با فرد منتسب به سازمان موجب این ارتباط شده است. جوانی به ما گفته است که پیوستن او به جمع دوست‌داران و مؤیدین جمعیت از طریق بازی فوتبال صبح جمعه‌ها در یکی از مدارس به همراه هم کلاسی‌ام شروع شد. ما توسط 3-4 تن از برادران حدودا 30 ساله تقسیم می‌شدیم که این افراد از مسئولین منطقه‌ای بودند و بازی می‌کردیم. در میان بازی استراحت کوتاهی می‌کردیم و چیزی می‌خوردیم -بدون این‌که پول آن را پرداخت کنیم- سپس یک سری دعاهای دینی زیبا را تکرار می‌کردیم و به بازی برمی‌گشتیم تا نزدیک عصر. پس از مدت کوتاهی انقلاب ژانویه2011 آغاز شد و من به همراه دوستم در چند جلسه شرکت کردیم. پس از آن فهمیدم که در آستانه پیوستن به سازمان هستم.

2-انگیزه‌های پیوستن به سازمان

از نتایج به‌دست آمده انگیزه‌های اصلی پیوستن یا باقی ماندن یک جوان در جمعیت اخوان المسلمین سه چیز است: انگیزه دینی، نیاز به قدردانی و پیشرفت، روابط اجتماعی

الف: دین

در مباحث آکادمیک جمعیت اخوان المسلمین را یکی از گروه‌های اسلام سیاسی به شمار می‌آورند. اما در تحلیل انگیزه‌های پیوستن به این گروه لازم است کاملا از این مفهوم سیاسی چشم پوشی کنیم و آن را  یک جمعیت دینی حساب کنیم. چرا که فاعلیت و جذابیت این گروه از همین گرایش دینی آن است. اخوان، دین را مانند نماد اصلی قرار داده است برای جذب افراد مختلفف مخصوصا افراد کم سن و سال که هنوز از ایدئولوژی‌هایی چون مارکسیسم و لیبرالیسم آشنایی ندارند و در محیط اسلامی، دین را به عنوان ایدئولوژی برتر پذیرفته‌اند و گروه‌های اسلامی را با همه اختلافاتی که در اسم‌ها و اندیشه‌های‌شان دارند تقسیماتی از یک دین واحد به شمار می‌آورند، نه ایدئولوژی‌های مختلف. همچنین مسائل دینی بیشترین گفتگوهای جوانان و نوجوانان (دختر و پسر) را تشکیل می‌دهد.

جوان دیگری به ما گفت: بعد از شروع انقلاب که همزمان با شروع ارتباط من با اخوان بود. به پدرم (که گرایش به اخوان نداشت) گفتم که در جلساتی که در منزل یکی از دوستانم تشکیل می‌شود میروم. پدر و مادرم معترض بودند ولی من آنها را قانع کردم که برای قرائت قرآن می‌روم و تفسیر آیات را می‌فهمم و با احادیث آشنا می‌شوم. آنها نمی‌توانستند که دلیل مرا رد کنند. لذا اجازه دادند که بروم. این شخص سخن خود را اینگونه تحلیل میکرد که حب دین و گرایش به معرفت و شناخت آن برای او زیبا بود. مخصوصا اینکه او از خانواده ای بود که آشنایی خوبی با سیره رسول و پیامبران نداشتند.

بلکه خانواده او به تبع جامعه مصر گرایشی به آن نداشت و سطح فرهنگ دینی آنها چندان عمیق نبود. دین در نگاه جوانان بسیار ارزشمند است و در حکم برنامه خدا در روی زمین است. به همین دلیل همه انگیزه ها او را به سمت این برنامه خدا می کشاند و سعی میکند از طریق دیدارها و تشکیلاتی با اسم های گوناگون آن برنامه و منهج را بشناسد.

درباره دین بعنوان انگیزه پیوستن به اخوان لازم است به دو مفهوم اساسی که در درون اخوان وجود دارد اشاره شود. و آن دو «جامعیت اسلام»[1] و «اصلاح دائمی»[2] است.

اما مفهوم جامعیت (شمولیت) اسلام چنانکه روشن است این است که جمعیت به دنبال تحقق اسلامی است که سیاست و اجتماع و تمام جهات زندگی را در بر بگیرد و دائما به پیروانش گوشزد کند که این اسلام غیر از دعوت سلفی و جماعت تبلیغ است و دعوت به دین جامع، محدود به مساجد نیست.

یکی از جوانان به ما گفت: این مساله در زندان نیز مورد بحث قرار می‌گرفت. یکی از افراد به 50 سال تبلیغ اسلام به مفهوم جامع آن افتخار می‌کرد. جوانی پرسید: فرق اخوان المسلمین و جماعت اسلامی از جهت شمولی بودن چیست؟ پاسخ داد: جماعت اسلامی از این نظر تفکرش نزدیک به اخوان المسلمین است. اما شمولیت را 90 درصد قبول دارد، اما اخوان 100 درصد. آن جوان این پاسخ را بدون مقیاس و مبتنی بر علاقه آن شخص به جماعت اسلامی دانست. این راه از نظر جمعیت، الگوی صحیح رسیدن به حکومت اسلامی است.

ب: خلأ تشکیلاتی

کار جمعی در درون یک تشکیلات بسیار جذاب و تحریک کننده است که پیشتیبان روایی و قرآنی هم دارد. مانند: واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا (آل عمران103) و حدیث: یدالله مع الجماعه…(الخ) که ترمذی روایت کرده است. اما بعضا کار جمعی برای پر کردن خلأ تشکیلاتی و اجتماعی است که شخص به آن دچار است و عملی از روی فکر نیست. یکی از خواهران مسلمان دبیرستانی درباره پیوستن خود به تشکیلات اخوان می‌گوید که او امور خیریه را دوست داشته است و از طریق پیوستن به این تشکیلات، این نیاز خود را تامین می‌کرد. بلکه از این طریق دایره کارهای خیر خود را گسترش می‌داد. مخصوصا اینکه این کمک ها و بخشش ها با انگیزه دینی و معنوی و به امید ثواب اخروی و رسیدن به بهشت انجام می‌شد. پس پیوستنش به سازمان یک پوششی است که او را از نظر دینی و تشکیلاتی اشباع میکند.

در تکمیل این تحلیل روانی و اجتماعی از جوانانی که بدون زمینه خانوادگی به اخوان پیوستند یکی از همین جوانان میگوید: روزهای جمعه از خواب بیدار میشدم و هیچ نیتی جز بازی فوتبال نداشتم و خود را در فوتبال مستعد می‌دیدم و میخواستم مهارت خود را در این زمینه به دیگران اثبات کنم. بدون اینکه کاری به رقابت و دوستان داشته باشم. او تاکید می‌کند که انسان خودشیفته ای نیست. او از جوان دیگری هم میگوید که صدای خوبی داشت و برای ما می‌خواند و ما لذت می‌بردیم.

جوان دیگری حکایت خود را شرح می‌دهد و می‌گوید که شکاف سازمانی را به شدت احساس می‌‌کرده است؛ به ویژه زمانی که «اخوان‌المسلمین» را ترک کرد و به زندان افتاد. او می‌گوید که دیگر با اعضای «اخوان‌المسلمین» هم‌نشینی نداشت و زمانی که از حضورش در فعالیت‌های تفریحی در زندان و همچنین دیگر فعالیت‌های دسته‌جمعیِ خارج از سلّول مانند بازی گروهی فوتبال ممانعت به عمل آمد، بسیار احساس پوچی و انزوا می‌کرد. این جوان درباره حکایت خود می‌گوید: «من با یکی دو جوان دیگر که آن‌ها نیز تمایلی به مشارکت در جمعِ اخوانی‌ها را نداشتند، هم‌نشین بودم. ما به آن‌ها [اخوانی‌ها] به عنوان گروهی می‌نگریستیم که فعالیت‌هایشان را به صورت دسته‌جمعی سازمان‌دهی می‌کردند و از همین‌روی، برخی اوقات فکر بازگشت و پیوستن به آن‌ها از ذهنم می‌گذشت تا بدین‌ترتیب دیگر در زندان احساس تنهایی نکنم. علیرغم تمامی این‌ها، از پیوستن به اخوان‌المسلمین خودداری کردم و به مسیر خود ادامه دادم تا اینکه از زندان خارج شدم».

ما از طریق گفتگوها با جوانان و شنیدن تجربه‌های آن‌ها در داخل «اخوان‌المسلمین» متوجه شدیم که «فطرت دینی» و همچنین «نیاز به پُر کردن شکاف سازمانی» با یک امر مقدس یعنی دین، 2 عامل و انگیزه مهم برای پیوستن جوانان به سازمان اخوان‌المسلمین بوده است.

این جوان در ادامه سخنان خود، احساساتش در زندان را سخت و پیچیده توصیف کرد، زیرا معتقد بود که در خارج از زندان با جامعه‌ای متشکل از اقشار مختلف مواجه بود؛ به گونه‌ای که اگر گروهی را ترک می‌کرد، می‌توانست بدون هیچگونه مشکل و حاشیه‌ای به گروه دیگر ملحق شود. با این‌حال، او می‌گوید زمانی که وارد زندان شد، فضای کلی متعلق به «اخوان‌المسلمین» بود و جداشدگان، اقلیتی از داعش بودند. این جوان تصریح می‌کند: «ما حتی اگر کمی از اخوان‌المسلمین فاصله می‌گرفتیم، شایعه می‌شُد که ایدئولوژی داعشی‌ها را پذیرفته‌ایم. از همین‌روی، نوع نگاه و نگرش آن‌ها به فردی که از سازمان خارج می‌شود و متمرد و سرکش تلقی می‌گردد، برایم آزاردهنده بود».

ما از طریق گفتگوها با جوانان و شنیدن تجربه‌های آن‌ها در داخل «اخوان‌المسلمین» متوجه شدیم که «فطرت دینی» و همچنین «نیاز به پُر کردن شکاف سازمانی» با یک امر مقدس یعنی دین، 2 عامل و انگیزه مهم برای پیوستن جوانان به سازمان اخوان‌المسلمین بوده است. آنچه که درهم آمیختگی عوامل و انگیزه‌های مذکور را نشان می‌هد، تحقیقات و پژوهش‌های دیگری است که در این زمینه انجام شده است. طبق این تحقیقات و پژوهش‌ها، در ابتدا تلاش می‌شود تا رفتار فرد تغییر کند؛ بدین‌ترتیب فرد به سمت «عشق به دین» سوق داده می‌شود. همچنین آداب و رسوم و شعائر دینی ازجمله نماز و دیگر مسائل مربوط به مسلمانان به فرد یادآوری می‌شود. پس از گذر از این مراحل، فرد به تدریج وارد سازمان‌هایی که فعالیت‌های گروهی انجام می‌دهند، می‌شود و در کارهایی نظیر برپایی تظاهرات و … مشارکت می‌کند.

*نسبت‌ها و پیوندهای اجتماعی

مسأله «به‌هم‌پیوستگی اجتماعی» و «نسبت‌ها» در ساختار تشکیلات و سازمان‌های مختلف و به ویژه در سازمان‌های اسلامی ـ با هر ایدئولوژی ـ یک مسأله مهم و اساسی محسوب می‌شود؛ تا جایی که این مسأله به نوعی رنگ و بوی برخی آداب و رسوم قبلیه‌ای را به خود می‌گیرد. نمونه چنین پدیده‌ای (نسبت‌ها و پیوندهای خانوادگی) امروز درست در کشورهای منطقه خلیج [فارس] و در میان خانواده‌های نظام‌های حاکم و همچنین در مناطق بادیه‌نشین که آداب و رسوم قبلیه‌ای در آنجا حکم‌فرماست، به چشم می‌خورد. درهمین‌ارتباط، «ابن خلدون» در کتاب «مقدمه» خود به تفصیل درباره حزب‌گرایی، تعصب‌گرایی و منازعه بر سَر حکمرانی و… سخن گفته است. از سوی دیگر، «حسن البنا» نیز  معتقد است که ساختن یک جامعه مسلمان در وهله اول با ساختن فرد و سپس ساختن خانواده محقق خواهد شد. او بر این باور است که در امتداد همین پیوندهای خانوادگی و نسبی پی در پی است که در طولانی مدت جامعه مسلمان تشکیل می‌شود؛ جامعه‌ای که در مسیر آزادسازی وطن و اصلاح حکومت گام برمی‌دارد.

افزون بر این، «صبحی صالح» که ازجمله مسئولان بلندپایه اخوان‌المسلمین در حوزه ترتبیت و پرورش است، بر لزوم آمیختگی پیوندهای نسبی در میان اخوانی‌ها تأکید دارد و معتقد است که تقویت این پیوندها موجب تشکیل خانواده‌های جدیدی می‌شود که به اخوان‌المسلمین وابسته هستند. در این زمینه، جوانی می‌گوید که اخوان‌المسلمین تا حدود زیادی پدیده پیوند نسبی میان اخوانی‌ها را اجرا کرد. این جوان می‌گوید: «خانواده‌هایی متشکل از 4 یا 5 برادر وجود داشتند که جملگی آن‌ها به همراه پدر و عموهایشان همزمان در زندان به سَر می‌بُردند. این درحالی است که در زندان‌های مناطق روستایی و حومه‌ای خانواده‌ای متشکل از حدود 10 نفر یافت می‌شُد که همگی در زندان بودند». آنچه که این جوان می‌گوید کاملا با روایت «حُسام تمام» اندیشمند اسلامی در رابطه با متمایل شدن اخوان‌المسلمین به سمت مناطق روستایی و حومه‌ای، مطابقت دارد. این مسأله نشان از آن دارد که اخوان‌المسلمین در دو دهه پایانی حکومت «حسنی مبارک» به جذب اعضای خود از مناطق روستایی و حومه‌ای در مقایسه با مناطق شهری، اهتمام بیشتری داشته است.

از سوی دیگر، اخوان‌المسلمین محور دیگری را در تشکیل پیوندها و روابط اجتماعی مورد اهتمام قرار داد و آن حزب‎‌گرایی یا دسته‌بندی حزبی بود. در واقع، اخوان‌المسلمین از حزب‌گرایی به عنوان ابزاری برای جذب جامعه به سمت سازمان خود بهره‌برداری کرد تا بدین‌ترتیب، جامعه در خدمت اخوان‌المسلمین قرار گیرد. هدف اخوان‌المسلمین از این اقدام، مستحکم‌تر کردن جایگاه سازمان خود بود و نه خدمت به جامعه و اصلاح آن. ازهمین‌روی، هرگونه جدایی اعضا از اخوان‌المسلمین به یک مسأله منفور و غیرقابل پذیرش تبدیل شد، تاجایی که به فرد جداشده به عنوان یک فرد متمرد و سرکش نگریسته می‌شُد؛ فردی که برای تحقق منافع و  مطامع شخصی از گروهش جدا شده است.

جوان دیگری که از دوران کودکی به اخوان‌المسلمین ملحق و در سال 2016 میلادی نیز از این سازمان جدا شد، درباره این سازمان سخن می‌گوید. زمانی که از این جوان درباره پیوندها و روابط اجتماعی در ساختار داخلی اخوان‌المسلمین و به ویژه معضل انتخاب همسر برای خودِ او سؤال شد، پاسخ داد که وی در شرایط کنونی برای انتخاب همسرش از دایره سیاست‌های اخوانی‌ها فاصله گرفته است و نمی‌خواهد بار دیگر در دایره بسته اخوان‌المسلمین قرار گیرد. او تأکید می‌کند که با سیاست‌های سازمانی اخوان‌المسلمین مخالف بوده و ازدواجش با یک همسر اخوانی به ظهور و بروز مشکلات و مناقشات با همسرش و همچنین خانواده او منجر خواهد شد.

آمیختگیِ مجموع عوامل سه‌گانه یعنی «دین»، «پُر کردن شکاف سازمانی» و «پیوندها و روابط اجتماعی» هویت خاصی را شکل می‌دهد که این هویت در واقع، وجه تمایز جوانانِ اخوان‌المسلمین با دیگران است. چنین هویتی موجب می‌شود تا افرادی که به اخوان‌المسلمین می‌پیوندند، دقیقا در چارچوبِ سازمانی و اجتماعی آن گام بردارند. در چنین شرایطی است که فرد در ساختار سازمانی، ایدئولوژی «شمولیت و جامعیت اسلام در اخوان‌المسلمین» را می‌پذیرد. بنابراین، هویت او به عنوان فردی که عضو یک سازمانِ اسلامی است و برای دستیابی به مرحله «استادی جهان» تلاش می‌کند، شکل می‌گیرد. در مراحل بعدی، این هویت با تعدادی از کتاب‌ها و سازوکارهای آموزشی که به فرد تلقین می‌شوند، استحکام پیدا می‌کند. ازجمله این کتاب‌ها می‌توان به «چهل حدیث نبوی» ابو زکریا نووی، «ریاض الصالحین»، «فقه السیره» غزالی، «فقه السنه» سید سابق، «در سایه قرآن» سید قطب و همچنین «خط مشی سیاسی در سیره نبوی» منیر الغضبان، اشاره کرد. علاوه‌ بر آنچه گفته شد، در این زمینه همچنین تألیفاتی توسط «یوسف القرضاوی» و «محمد احمد الراشد» به رشته تحریر درآمده است.

«خانواده‌هایی متشکل از 4 یا 5 برادر وجود داشتند که جملگی آن‌ها به همراه پدر و عموهایشان همزمان در زندان به سَر می‌بُردند. این درحالی است که در زندان‌های مناطق روستایی و حومه‌ای خانواده‌ای متشکل از حدود 10 نفر یافت می‌شُد که همگی در زندان بودند». آنچه که این جوان می‌گوید کاملا با روایت «حُسام تمام» اندیشمند اسلامی در رابطه با متمایل شدن اخوان‌المسلمین به سمت مناطق روستایی و حومه‌ای، مطابقت دارد. این مسأله نشان از آن دارد که اخوان‌المسلمین در دو دهه پایانی حکومت «حسنی مبارک» به جذب اعضای خود از مناطق روستایی و حومه‌ای در مقایسه با مناطق شهری، اهتمام بیشتری داشته است.

بنابراین، هویت فرهنگی افراد ملحق‌شده به اخوان‌المسلمین بر اساس کتاب‌هایی از این دست شکل می‌گیرد و نه طبق اجتهاد ذاتی. افزون بر این، بخشی دیگر از هویت این افراد از طریق حضورشان در اردوگاه‌های آموزشی و سفرهای تفریحی و… شکل می‌گیرد و موجب می‌شود تا وابستگی آن‌ها به سازمانِ خود بیش از پیش تقویت گردد. در همین ارتباط، جوانی که پیشتر به مدت چند سال در یکی از این اردوگاه‌های آموزشی حضور داشته است، تصریح می‌کند: «در اردوگاه‌ها فعالیت‌های تفریحی انجام می‌دادیم؛ فعالیت‌هایی که با فرا رسیدن وقت نماز، متوقف می‌شدند. گاهی اوقات نیز برخی مسابقات ورزشی و فرهنگی در اردوگاه برگزار می‌شد. پس از غروب نیز یکی از حاضران در اردوگاه می‌آمد و برای دیگر افراد یا سخنرانی می‌کرد و یا به بیان خاطره‌ای می‌پرداخت».

دختران مسلمان؛ چرا سکوت بر صفوف آن‌ها خیمه زده است؟

قصه دختران جوان مسلمان که به عضویت اخوان‌المسلمین درآمدند خارج از دایره آنچه که پیشتر گفته شد، قرار نمی‌گیرد. آن‌‌ها نیز یا از طریق پیوند و ارتباط نسبی با اعضای اخوان‌المسلمین، عضویت در این گروه را به ارث بردند و یا با تبلیغات فردی به عضویت آن درآمدند و هویتشان در این سازمان نیز از همان دوران کودکی شکل گرفت. تا جایی که آن‌ها پس از رسیدن به مرحله جوانی و ورود به جامعه مصر از دختران هم‌طراز خود متمایز گشتند. درهمین ارتباط، یکی از دختران اخوانی در خصوص میزان رضایت دختران مسلمان از پیوستن‌شان به اخوان‌المسلمین در جامعه مصر، تأکید می‌کند: «دختران مسلمان با ملحق شدن به اخوان‌المسلمین احساس می‌کنند که از دیگر افراد هم‌سن‌وسال خود برتر هستند».

دختر جوان دیگری نیز درباره دیدگاهش پیرامون میزان درست بودن سازوکار حاکم بر ساختار سازمانی که دختران در چارچوب آن تنها با افرادِ عضو اخوان‌المسلمین ازدواج می‌کنند، می‌گوید: «در زمینه ازدواج دختران اخوانی، شرط و شروط دیگری نیز وجود دارد که طرف مقابل می‌بایست از آن‌ها برخوردار باشد؛ از جمله این شرایط می‌توان به عدم مصرف دخانیات، اخلاق خوب، برپایی نماز اول وقت، خوشبین بودن، مسئولیت‌پذیر بودن، برخورداری از روحیه فداکاری و… اشاره کرد. تمامی این‌ها حداقل شروطی است که یک دختر مسلمان برای ازدواج با افراد دارد». این دختران جوان، هر دو بر این باورند که پس از جولای سال 2013 میلادی به دلیل سخت شدن وضعیت معیشتی جوانان و بازداشت دوره‌ای آن‌ها و مسائل دیگر، شرایط ازدواج دچار تغییر و تحولاتی شد؛ به ویژه اینکه دخترانِ مسلمان تجارب بسیار بدی را در زمینه ازدواج با جوانانی که به ده‌ها سال زندان محکوم شدند، مشاهده‌ کردند. آن‌ها به خوبی دیدند که در چنین شرایطی، دختران مسلمان یا باید جوانی را که با او ازدواج کرده‌اند، برای همیشه به حال خود رها کنند و یا اینکه عمر و جوانی‌شان را در انتظار برای آزادی همسرشان، از دست بدهند.

با این حال، اوضاع برای دختران مسلمان پیش از جولای سال 2013 بسیار ایده‌آل بود، چراکه شرایط انجام فعالیت‌های داوطلبانه‌ برای آن‌ها کاملا فراهم بود. علاوه‌براین، آن‌ها در این برهه زمانی به صورت رسمی به انجام فعالیت خیرخواهانه، تأسیس مؤسسات آموزشی ازجمله مدارس و مهدکودک و همچنین برگزاری کلاس‌های آموزش قرآن که وابسته به اخوان‌المسلمین بود، می‌پرداختند. شرایط به گونه‌ای بود که حتی امکان تعمیق هرچه بیشتر نقش دختران مسلمان در داخل جامعه مصر وجود داشت، اما نه تنها چنین اتفاقی رخ نداد بلکه دامنه فعالیت‌های آن‌ها محدود هم شد و در نتیجه آن‌ها با یک فضای بسته مواجه شدند. بدین‌ترتیب، دیگر این دختران مسلمان بودند که به کمک احتیاج داشتند تا از طریق این کمک‌ها بتوانند سلسله نیازهای همسران و فرزندان بازداشت‌شده خود را برآورده سازند.

بر اساس آنچه که گفته شد، دختران مسلمان در جامعه مصر به حاشیه رانده شده و به انزواء رفتند. کما اینکه آن‌ها در زمان حضور در خیابان‌ها برای خرید مایحتاج خود مورد سرزنش و مؤاخذه دیگر زنان و دختران قرار گرفتند؛ زنان و دخترانی که به شدت تحت تأثیر تبلیغات رسانه‌ای و سیاسی گسترده علیه جمعیت اخوان‌المسلمین قرار گرفتند. نکته قابل تأمل در خصوص دختران مسلمان این است که آن‌ها انتقادات کمی نسبت به سیاست‌های اخوان‌المسلمین ــ چه سیاست‌های قدیمی و چه سیاست‌های جدید آن ــ دارند. ما از یکی از این دختران مسلمان که از سیاست‌های کنونی رهبران اخوان‌المسلمین در برابر بحران‌ها خشمگین است، درباره اینکه آیا او هنوز خود را یک اخوانی می‌داند یا نه سؤال کردیم. او نیز پاسخ داد: «من از حضور در جمع اخوانی‌ها خودداری کردم، چراکه آن‌ها با نظرات و دیدگاه‌های من مخالف هستند. من از این مسأله ناراحت هستم». این پاسخ به خوبی نشان‌دهنده وابستگی عاطفی دختران مسلمان به اخوان‌المسلمین است. واقعیت آن است که اصلاح منطقیِ سیاست‌های غلط و نادرست با ترک سازمان و یا برداشتن گام‌های اصلاح‌گرایانه میسر می‌شود اما سکوت دختران مسلمان در قبال سیاست‌هایی که از آن رضایت ندارند، در واقع به مثابه برخورد عاطفی با سیاست‌های نادرست محسوب می‌شود که البته این سکوت، موجب اصلاح هیچ سیاست و ایدئولوژی‌ای در داخل جمعیت اخوان‌المسلمین نمی‌شود.

چرا نسل دوم جداشدگان به تدریج از اخوان‌المسلمین خارج شدند؟

تلاش می‌کنیم در اینجا به بررسی دیدگاه‌های نسل دوم اخوان‌المسلمین نسبت به مسائلی نظیر ماهیت هرمی و سلسله مراتبی سازمان، نقاط ضعف آن و همچنین شکاف میان آن با نسل‌ها، بپردازیم. همچنین به ذکر نتایج نِسبیِ گفتگوهای خود با گروه‌های معینی از افراد می‌پردازیم و پاسخ‌های آن را مورد تحلیل قرار می‌دهیم. گفتگوهای مذکور پیرامون وضعیت خانواده‌های وابسته به اخوان‌المسلمین و همچنین دیدگاه‌های مختلف نسبت به این گروه، انجام شده است.

الف) انگیزه‌های مستمر برای جدایی در نسل‌های مختلف

ما از طریق بررسی و تحلیل پاسخ‌های معین به سؤالاتی پیرامون انگیزه‌های جدایی از اخوان‌المسلمین، به 2 انگیزه اصلی رسیدیم که همواره در طول برهه‌های زمانی مختلف در جدایی از این گروه مؤثر بوده‌اند. این 2 عامل و انگیزه برای جدایی، «ساختار هرمی و سلسله مراتبی اخوان‌المسلمین» و «شکاف میان اخوان‌المسلمین با نسل‌ها» هستند.

در خصوص ساختار هرمی و سلسله مراتبی اخوان‌المسلمین باید گفت که این ساختار بسیار مبتنی بر مرکزیت بوده و از پایین به بالا تشکیل می‌شود که به صورت ذیل بدان اشاره می‌گردد؛

ـــ قرار گرفتن فرد در کنار مجموعه‌ای از افراد، خانواده را تشکیل می‌دهد.

ـــ قرار گرفتن خانواده در کنار مجموعه‌ای از خانواده‌ها، یک شُعبه را تشکیل می‌دهد.

ـــ قرار گرفتن شُعبه‌در کنار مجموعه‌ای از شُعبه‌های دیگر، منطقه را تشکیل می‌دهد.

ـــ قرار گرفتن منطقه‌ در کنار مجموعه‌ای از مناطق دیگر، دفتر اداریِ استانی را تشکیل می‌دهد.

ـــ قرار گرفتن دفتر اداریِ استانی در کنار مجموعه‌ای از دفاتر اداری استانی دیگر، شورای مشورتی اخوان‌المسلمین را تشکیل می‌دهد که به مثابه دستگاه قانونگذاری جمعیت محسوب می‌شود.

ـــ این شورای مشورتی است که اعضای دفتر ارشاد را انتخاب می‌کند؛ دفتری که اعضای آن متشکل از 16 عضو است.

ـــ رهبری جمعیت نیز به عهده یکی از 16 عضو دفتر ارشاد گذاشته می‌شود.

طراحی این ساختار هرمی و سلسله مراتبی در جمعیت اخوان‌المسلمین موجب شد تا خلأ آراء و نظرات پایگاه‌های مردمی و جوانان عضو این گروه در انتخاب بالاترین سطوح از رهبران و قانونگذاران جمعیت به شدت احساس شود. این مسأله به یکی از مهمترین انگیزه‌ها و عوامل اصلی نسل اول برای جدایی از اخوان‌المسلمین تبدیل شد. البته در خصوص نسل دوم نیز همین اتفاق رخ داد.

ما از طریق بررسی و تحلیل پاسخ‌های معین به سؤالاتی پیرامون انگیزه‌های جدایی از اخوان‌المسلمین، به 2 انگیزه اصلی رسیدیم که همواره در طول برهه‌های زمانی مختلف در جدایی از این گروه مؤثر بوده‌اند. این 2 عامل و انگیزه برای جدایی، «ساختار هرمی و سلسله مراتبی اخوان‌المسلمین» و «شکاف میان اخوان‌المسلمین با نسل‌ها» هستند.

در همین ارتباط، جوانی که پدرش پیشتر عضوی از اخوان‌المسلمین بود و در سال 2013 میلادی از آن جدا شد، به ما می‌گوید: «پدر من یک پزشک است. او رئیس شعبه‌ای بود که ما در آنجا زندگی می‌کردیم. پدرم همزمان عضو اتحادیه پزشکان در استان محل سکونت‌مان نیز بود. پدر من پیشتر در 2 دوره پیاپی در جریان انتخابات رؤسای شُعَب داخل منطقه به عنوان رئیس شعبه انتخاب شد. او برای من تعریف کرد که در سومین دوره پیاپی نیز جهت برعهده گرفتن ریاست شعبه نامزد شد و خود را برای تصدی این پست اصلح می‌دانست اما به دلیل اعتراض یکی از جوانان شعبه که پدرم را گزینه نامناسبی می‌پنداشت، وی از نامزدی کناره‌گیری کرد. بدین‌ترتیب، پدرم با کنایه و تمسخر گفت: فردی با سن و سالی کمتر و شایستگیِ بیشتر از من به عنوان رئیس شعبه انتخاب شد». این جوان در ادامه در خصوص مؤلفه‌های اصلی جهت انتخاب افراد برای پست‌های مختلف در ساختار جمعیت اخوان‌المسلمین، تصریح می‌کند: «فردی که تبعیت و وفاداری بیشتری به رهبران اخوان‌المسلمین داشته باشد، از سابقه طولانی‌تری نیز برخوردار باشد و همچنین دارای ویژگی‌های دینی و معنوی باشد، حتی بدون برخورداری وی از شایستگی‌های فکری و مهارت‌های اداری، پست‌های مختلف به او سپرده می‌شود.»

در زمینه انتخابات برای مشخص کردن متولیان پست‌های مختلف و همچنین راه و روش اخوانی‌ها برای حذفِ غیرمستقیم برخی افراد، جوانی که این مسائل را در دوران حبس با چشمان خود رؤیت کرده بود، حکایتش را اینگونه روایت می‌کند: «ما در سلّولی که به نوعی فضایی از آرامش بر آن حاکم بود، حضور داشتیم. در آن سلّول یکی از برادران اخوانی مسئول اداره تمامی امور بود. در همین حال، 2 نفر دیگر نیز بودند که هر یک مسئولیت‌هایی را برعهده داشتند؛ یکی از آن‌ها مسئولِ سلّول و دیگری مسئول برنامه‌های فرهنگی بود. ما هر 2 ماه یکبار شخصی را به عنوان مسئول سلّول خود انتخاب می‌کردیم. زمانی که موعد برگزاری انتخابات فرا رسید، ما در کنار یکدیگر نشستیم. کسی که مسئولیتش در دوره ریاست قبلی به پایان رسیده بود، جوانی از اخوان‌المسلمین بود که البته روابط بسیار خوب و حسنه‌ای با برادر اخوانی بزرگی که همراهمان بود، داشت. این جوان برای انتخابات دور جدید حاضر به کاندیداتوری نشد، زیرا معتقد بود که 2 ماه، زمان کمی برای برعهده گرفتن یک مسئولیت است. در این هنگام بود که برادر اخوانی بزرگ با خشونت و صدای بلند با او برخورد کرد و از وی خواست تا در انتخابات نامزد شود. با تمامی این‌ها، شخص مذکور حاضر به شرکت در انتخابات نشد. در نهایت، انتخابات برگزار شد و در هنگام شمارش آراء، نتیجه در حال رقم خوردن به نفع شخص دیگری بود که هیچ التزام و پایبندی به سازوکارها و آموزه‌های برادر اخوانی بزرگ نداشت. در این هنگام، برادر اخوانی بزرگ بسیار خشمگین شد و تلاش بسیاری کرد تا انتخابات را برهم بزند و آن را نیمه‌تمام بگذارد».

در خصوص شکاف میان اخوان‌المسلمین و نسل‌ها نیز باید گفت که بدون شک انقلابِ درهای باز به روی افکار، ایدئولوژی‌ها و گرایش‌های مختلف پس از ژانویه، بازتاب پُرسروصدایی در داخل جمعیت اخوان‌المسلمین داشت. این اتفاق، رهبران محافظه‌کار اخوان‌المسلمین را بسیار آزرده‌خاطر ساخت. پیش از ژانویه سال 2011 میلادی رهبران اخوان‌المسلمین معتقد بودند که به دلیل اقتضائات موجود در داخل این سازمان و نیز مسائل امنیتی در زمان حکمرانی «حسنی مبارک» نمی‌توانند سیاست درهای باز در قبال گرایش‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف را در پیش گیرند. با تمامی این‌ها، این بهانه اخوانی‌ها پس از ژانویه سال 2011 دیگر قابل استناد نبود و اخوان‌المسلمین پس از این برهه زمانی نتوانست افراد خواهانِ اجرای اصلاحات و افرادِ دارای گرایش‌های مختلف را به سمت خود جذب کند و از همین‌روی، موجی از استعفاها و جدایی‌ها از اخوان‌المسلمین شکل گرفت.

بر اساس آنچه که گفته شد، وجه تشابه میان افکار نسل جداشده از اخوان‌المسلمین پیش از انقلاب ژانویه و نسل جداشده از آن پس از انقلاب ژانویه، آشکار شد. علت هم آن است که تمامی حکایت‌ها و روایت‌های افراد جداشده از اخوان‌المسلمین درخصوص این گروه، شبیه یکدیگر هستند. به عنوان نمونه می‌توان گفت که عمده نقدها در زمینه‌هایی نظیر ساختار هرمی و سلسله مراتبی اخوان، فرهنگ تبعیت کورکورانه از رهبران اخوان بدون وجودِ یک فهم حقیقی از روند حوادث و رویدادها و همچنین اقدامات رهبران اخوان در به حاشیه راندن و حذف افراد شایسته، مبتکر و منتقد، به چشم می‌خورد.

تمامی موارد مذکور در شهادت‌های واضح و آشکار اعضای جداشده از اخوان‌المسلمین بدون کم و کاست وجود دارد. آن‌ها خودشان در گفتگوهایی که در جریان پژوهش‌های مختلف انجام شد، این مسائل را به تفصیل بیان کردند. در پژوهش‌های انجام شده همچنین مشخص شد که اندیشه نسل‌های مختلف داخل جمعیت اخوان‌المسلمین ارتباط چندانی با میانگین سنی آن‌ها ندارد. جوانی که پس از حوادث سال 2013 میلادی به مدت یک سال بازداشت بود، از اندیشه تبعیت کورکورانه در نزد گروهی نه‌‌چندان اندک از جوانان در داخل اخوان‌المسلمین سخن می‌گوید. او تصریح می‌کند: «هرآنکس از اعضای اخوان‌المسلمین که در مقایسه با دیگران تبعیت و پایبندی کمتری از رهبران داشت، به حاشیه رانده می‌شُد».

او همچنین ادامه می‌دهد: «زمانی که در زندان بودم، در سلّول خود با جوانی از جوانان اخوان‌المسلمین روابط دوستانه‌ای برقرار کردم اما به مرور زمان مخالفت‌های من با فضای اخوانی آشکار شد. از همین‌روی، انتقادات از نظرات و دیدگاه‌های من آغاز شد و به تدریج مناقشات و مجادلات زیادی پیرامون اخوان‌المسلمین، استراتژی‌ها و اشتباهات آن، میان ما به وقوع پیوست. حتی به یاد دارم زمانی که از سیاست‌های رهبران ارشد اخوان‌المسلمین از جمله محمد بدیع و خیرت الشاطر در جولای سال 2013 انتقاد کردم، او با شدت هرچه تمام اظهارات مرا محکوم کرد. این فرد خطاب به من گفت: من و تو در قبال چنین افرادی، کسی نیستیم که بتوانیم از آن‌ها انتقاد کنیم و یا حتی درباره آن‌ها حرف بزنیم. پس از این ماجراها بود که نشست‌وبرخاست میان ما بسیار محدود شد. پس از مدتی نیز روابط میان ما به طور کامل قطع شد تا اینکه من از زندان آزاد شدم».

به عقیده نگارنده، زندان مکان بسیار مناسبی برای ارزشیابی درست شکاف میان اخوان‌المسلمین و نسل‌ها است. در زندان جوانان بسیاری از نقاط جغرافیایی و استان‌های مختلف برای اولین بار با رهبران ارشد اخوان‌المسلمین هم‌نشین شدند. این‌ هم‌نشینی موجب شد تا سیلی از سؤالات و مناقشات میان جوانان و رهبران ارشد این سازمان مطرح شود. در این گیرودار، هر دو طرف به مرور استراتژی‌ها و ایدئولوژی‌های خود پرداختند.

ب)ویژگی‌های نسل دوم جداشدگان از اخوان‌المسلمین

در تمامی خانواده‌های وابسته به جمعیت اخوان‌المسلمین، مناقشات سیاسی، اندیشه‌ای و استراتژیک در رابطه با این جمعیت و نبردش با نظام حاکم پس از جولای سال 2013 میلادی، به چشم می‌خورد. فراتر از این، در تمامی خانواده‌های وابسته به اخوان‌المسلمین یک فرد بازداشت‌شده، یک شهید و یا یک فردِ تحت تعقیب دیده می‌شود. از همین‌روی، ما از رهگذر مطرح کردن سؤالاتی، تلاش کردیم تا به ماهیت مناقشات میان جوانان و والدین آن‌ها در خصوص بازداشت‌شدگان و همچنین جمعیت اخوان‌المسلمین، ایدئولوژی‌ها، استراتژی‌ها و رهبران این جمعیت، پی ببریم. پاسخ‌های جوانان در این زمینه، وجود برخی شکاف‌‌ها حتی در داخل خانواده‌های اخوانی را نشان داد. ازجمله سؤالاتی که مطرح شد، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد؛

*آیا مشغول شدن شما به امور و کارهای جمعیت اخوان‌المسلمین، موجب اهمال‌کاری والدین در قبال شما شد؟ 

این سؤال از 90 جوان در نقاط جغرافیایی مختلف پرسیده شد و اکثر آن‌ها هرگونه اهمال‌کاری والدین در قبال خود به دلیل مشغول شدن به امور و کارهای اخوان‌المسلمین را رد کردند. در این نظرسنجی، 61 درصد از جوانان صراحتا اهمال‌کاری والدین در قبال خود را رد کردند، 29 درصد آن را تأیید کردند و 10 درصد نیز اعلام کردند که تا حدودی این اهمال‌کاری رخ داده است.

*آیا شما با والدین خود در خصوص مسائل مربوط به جمعیت اخوان‌المسلمین از جمله استراتژی، ایدئولوژی و رهبران آن، مناقشه و بحثی انجام داده‌اید؟

از میان افرادی که چنین سؤالی از آن‌ها مطرح شد، 95 درصد اعلام کردند که با والدین خود و یا تنها با پدرشان به بحث و مناقشه پرداخته‌اند. با این‌حال، تنها 5 درصد از جوانان اعلام کردند که وارد هیچ مناقشه‌ای در این زمینه با والدین‌شان نشده‌اند، چراکه این کار را بی‌فایده و بی‌نتیجه می‌دانستند. اما گروهی که اعلام کردند در خصوص مسائل مربوط به اخوان‌المسلمین با والدین خود مناقشه کرده‌اند، به این نکته نیز اشاره کردند که اکثر موارد، فرزندان در قامت منتقد و پدران در قامت مدافع اخوان‌المسلمین ظاهر شدند.

*واکنش‌های هریک از طرف‌های مناقشه‌کننده در قبال مسائل مورد مناقشه چگونه بود؟

در این مورد ما از جوانان در خصوص میزان اقناع والدین‌شان نسبت به انتقادات فرزندان از جمعیت اخوان‌المسلمین و رهبران آن، سؤال کردیم. بدین‌ترتیب، 48.5 درصد از جوانانی که مورد سؤال واقع شدند اعلام کردند که این اقناع تا حدودی صورت گرفته است. 31.5 درصد از از جوانان اعلام کردند که والدین‌شان نسبت به انتقادات آن‌ها از اخوان‌المسلمین کاملا قانع شدند. 20 درصد از جوانان نیز تأکید کردند که والدین‌شان اقناع نشدند و همچنان به مواضع خود در دفاع از جمعیت اخوان‌المسلمین و رهبران آن ادامه دادند.

*میزان اختلافات بر سَر مسائل مورد مناقشه تا چه حدی بوده است؟

51.7 درصد از کسانی که در این خصوص مورد سؤال واقع شدند، اختلافات بر سَر مسائل مورد مناقشه را ملایم توصیف و اعلام کردند که مناقشات انجام‌شده نتیجه‌بخش بوده و نوعی درک از طرف مقابل در طرف‌های مناقشه‌، وجود داشته است. با این‌حال، 48.3 درصد نیز اعلام کردند که در بسیاری از مناقشات حتی کار تا بالا رفتن صداها میان طرف‌های مناقشه پیش رفته است و البته در موارد اندکی، کار به ناسزاگویی جوانان به رهبران اخوانی و به کار بردن الفاظ زشت علیه آن‌ها کشیده شده است.

*آیا شما در خانواده احساس بیگانگی کرده‌اید؟ آیا والدین، شما را از انتقاد از جمعیت اخوان‌المسلمین به صورت علنی به ویژه در رسانه‌های ارتباط جمعی، منع کرده‌اند؟

مقصود ما از مطرح کردن مسأله «احساس بیگانگی» این بود که آیا فرد به دلیل انتقادات از اخوان‌المسلمین، در خانواده به حاشیه رانده شده است یا خیر و یا اینکه آیا انتقاداتش در این زمینه موجب تأثیر منفی بر روابط خانوادگی‌اش شده است یا خیر.  در این خصوص، دقیقا نیمی از جوانان (50 درصد) اعلام کردند که در خانواده خود احساس بیگانگی نمی‌کنند و نیمی دیگر نیز برعکس، اعلام کردند که در نتیجه سلسله بحث‌ها و مناقشات پیرامون اخوان‌المسلمین، در خانواده خود احساس بیگانگی می‌کنند. این دسته از افراد تأکید کردند که به منظور جلوگیری از بالا گرفتن بحث‌ها و مناقشات، انتقادات خود از اخوانی‌ها در داخل خانواده را متوقف کردند تا بدین‌ترتیب، فضای خانواده تحت تأثیر مناقشات قرار نگیرد. در این میان 17 درصد از کسانی که در خانواده‌هایشان احساس بیگانگی دارند، اعلام کردند که حتی ابزارهای خشونت‌آمیز نیز علیه آن‌ها به کار گرفته شده است. این افراد اعلام کردند که به دلیل انتقادات‌شان از جمعیت اخوان‌المسلمین در رسانه‌های ارتباط جمعی نظیر فیسبوک، مورد خشونت واقع شده‌اند. آن‌ها تأکید کردند که در بسیاری از موارد وادار شده‌اند انتقاداتشان از اخوانی‌ها در صفحات اجتماعی را سریعا حذف  کنند.

مناقشات در داخل خانواده‌ها را کنار می‌گذاریم و به سراغ ویژگی‌های روابط میان اخوان‌المسلمین با جامعه می‌رویم؛ در این زمینه سؤالاتی مطرح شد و پاسخ‌هایی دریافت گردید که به شرح ذیل هستند؛

*آیا شما جمعیت اخوان‌المسلمین را در جامعه منزوی می‌بینید؟ آیا معتقدید که اعضای اخوان‌المسلمین تنها دارای روابط دورن‌سازمانی هستند و با جامعه خود بیگانه‌اند؟ آیا اعضای اخوان‌المسلمین با ازدواج‌های درون‌سازمانی و همچنین برقراری روابط دوستانه و تجاری میان یکدیگر، از جامعه خود دوری گزیده‌اند؟

از میان 90 نفری که ما این سؤال را از آن‎‌ها پرسیدیم، 66 نفر به آن پاسخ دادند. ما برای پاسخ این سؤال، گزینه‌هایی را نیز طراحی کردیم که ماهیت پاسخ به این گزینه‌ها به صورت ذیل است؛

1ـ تا حدود زیادی……. 47%

2ـ تا حدود کمی …… 19.7%

3ـ خیر……………… 19.7%

4ـ بله ……………… 13.6%

علاوه‌براین، در جریان گفتگو با جوانی که در جمعیت اخوان‌المسلمین عضویت داشت، از او درباره میزان انزوای این جمعیت از جامعه سؤال کردیم. او نیز در پاسخ به این سؤال گفت: «من هیچ گروه و سازمانی را ندیدم که به اندازه اخوان‌المسلمین با جامعه خود اخت باشد». به اعتقاد این جوان، اخوان‌المسلمین هیچگاه از جامعه خود بیگانه و منزوی نبوده است.

جوان دیگری نیز به تشریح دیدگاهش در خصوص روابط، نسبت‌ها و سازوکار ازدواج پسران اخوانی با دختران اخوانی، پرداخت و تأکید کرد: «این مسأله کاملا طبیعی است. این طبیعی است که هر فردی، کسی را برای زندگی انتخاب کند که از لحاظ فکری و اندیشه‌ای به او نزدیک باشد. بسیار سخت است که افراد، کسانی را که از لحاظ فکری با آن‌ها هم‌عقیده نیستند، تحمل کنند».

افزون بر این، جوان دیگری به روابط و مناسبات تجاری در میان اعضای اخوان‌المسلمین اشاره می‌کند و ضمن مطرح کردن انتقادات شدید از این روابط و مناسبات، می‌گوید: «با این روش، جز خودِ اخوانی‌ها هیچکس از روابط تجاری با اخوان‌المسلمین منتفع نمی‌شود و از همین‌روی، باید گفت که اخوان‌المسلمین در واقع خود، جامعه‌ای در قلب یک جامعه دیگر است. این سازوکار، سازوکارِ حذف دیگر اقشار و گرایش‌ها است. حتی در برخی موارد، فرد تلاش می‌کند تا از اخوان‌المسلمین جدا شود اما مناسبات تجاری و اقتضائات اجتماعی موجود در ساختار اخوان مانع از این جدایی می‌شود. بنابراین، فرد به دلیل مصالح شخصی و نه مسائل دینی، در این گروه باقی می‌ماند».

*آیا شما همچنان مشتاقانه حوادث و رویدادهای مربوط به جمعیت اخوان‌المسلمین را پیگیری می‌کنید؟ تا چه اندازه پیگیر حوادث و رویدادها هستید؟

در خصوص این سؤال، تمامی افراد مورد سؤال واقع شده اعلام کردند که حوادث و رویدادها را دنبال می‌کنند اما این پیگیری، دائمی و مستمر نیست و تنها با هدف اطلاع داشتن از فرایند تحولات صورت می‌گیرد. بسیاری از این افراد اعلام کردند که بیشتر به پیگیری اخبار بازداشت‌شدگان اهتمام دارند.

*شما تا چه اندازه به رهبران کنونی اخوان‌المسلمین اعتماد دارید؟

ما برای پاسخ این سؤال 5 گزینه در نظر گرفتیم که ماهیت پاسخ‌ها به این گزینه‌ها به شرح ذیل است؛

1ـ اعتماد ندارم ……………… 54.5%

2ـ اعتماد کمی دارم……………. 19.3%

3ـ اعتماد نسبی و میانه دارم…….13.6%

4ـ اعتماد زیادی داریم………….. 6.8%

5ـ اعتماد بسیار زیادی دارم…….. 1.1%

6ـ گزینه‌های دیگر …………….. 4.5%

بسیاری از جوانانی که سؤال مذکور از آن‌ها مطرح شد، صراحتا اعلام کردند که به دلیل از دست رفتن اعتماد آن‌ها به جمعیت اخوان‌المسلمین و رهبران این جمعیت، آن را ترک کرده‌اند.

آنگونه که به نظر می‌رسد، بسیاری از جوانان، انتقادات فراوانی را به رهبران کنونی جمعیت اخوان‌المسلمین دارند. آن‌ها معتقدند که رهبران کنونی اخوان‌المسلمین مرتکب اشتباهات استراتژیکی  شدند و نتوانستند با یک رویکرد منطقی، جوانان مصری را نسبت به عمق بحران اخوان‌المسلمین با نظام مصر، اقناع سازند. این جوانان همچنین بر این باورند که رهبران کنونی اخوان‌المسلمین نتوانستند صفوف این گروه را یک بار دیگر بازسازی کنند و حتی حاضر نشدند به اشتباهات و خطاهای استراتژیک خود اعتراف کنند.

*در شرایط کنونی آیا خود را یک اخوانی می‌بینید؟

از مجموع 90 نفر، 88 نفر به سؤال مذکور پاسخ دادند. ما برای پاسخ این سؤال، گزینه‌هایی را در نظر گرفتیم که به شرح ذیل هستند؛

1ـ خیر …… 38.6%

2ـ شاید …. 31.8%

3ـ بله …… 29.5%

پاسخ گروهی از جوانان که گزینه «شاید» را انتخاب کردند و نمی‌دانند که خود را اخوانی قلمداد می‌کنند یا خیر، عجیب است. این مسأله نشان می‌دهد که گروهی از اعضای سابق اخوان‌المسلمین همچنان در سرگردانی فکری به سَر می‌برند. ازآنجایی که در رسانه‌های ارتباط جمعی تماسی میان اعضای اخوان‌المسلمین وجود ندارد و همچنین به دلیل محدودیت‌های امنیتی که این گروه با آن مواجه است، به نظر می‌رسد که برخی از جوانان سابق اخوان‌المسلمین همچنان میان این دو راهی که خود را اخوانی می‌دانند یا نمی‌دانند، سرگردان هستند.

*با گذشت چندین سال از اتفاقاتی که رخ داده است، وضعیت روحی خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

از مجموع 90 نفری که این سؤال از آن‌ها مطرح شد، 40 نفر به آن پاسخ دادند. ما برای پاسخ به این سؤال 3 گزینه را لحاظ کردیم که به شرح ذیل است؛

1ـ بسیار بد……….. 35%

2ـ بد………………. 25%

3ـ خوب………… 22.5%

4ـ عالی…………… 2.5%

در خصوص این نظرسنجی لازم به ذکر است که درصد باقی مانده از افراد نیز اعلام کردند که از لحاظ روحی در بدترین حالت ممکن قرار دارند و بارها فکر خودکشی به ذهنشان خطور کرده است اما به دلیل حرام بودن این اقدام، از انجام آن خودداری کرده‌اند.

طبیعتا، نمی‌توان از کنار آنچه که برای جوانان جمعیت اخوان‌المسلمین در طول سال‌های گذشته اتفاق افتاده است، به سادگی عبور کرد. در میان این افراد، کسانی هستند که اعضای خانواده‌ آن‌ها ازجمله پدر یا برادرشان در مقابل دیدگانشان کشته شده است. همچنین در میان این افراد، کسانی هستند که بازداشت شده و تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفته‌اند. همچنین افرادی هستند که جملگی اعضای خانواده آن‌ها بازداشت شده‌اند. در عین حال، افرادی هستند که به تنهایی به کشور دیگری تبعید شده‌اند تا به دور از خانواده و دوستانشان دیگر سال‌های زندگی خود را سپری کنند. از همین‌روی، بسیار طبیعی است که وضعیت روحی این نسل از اخوان‌المسلمین بسیار بد باشد.

پایان

در پژوهشی که انجام شد، ملاحظات بسیاری وجود دارد که می‌توان مهمترین آن‌ها را به صورت ذیل خلاصه کرد؛

1ـ می‌توان تفاوت‌های میان جدایی از اخوان‌المسلمین در میان نسل اول (پس از انقلاب ژانویه 2011) و جدایی از این گروه در میان نسل‌ دوم (پس از کودتای 2013) را به خوبی مشاهده کرد. جدایی‌ها از اخوان‌المسلمین در میان نسل اول در شرایطی اتفاق افتاد که این گروه در بهترین دوران خود به سَر می‌بُرد و در حال چیدن میوه مبارزاتی بود که سال‌ها انجام داده بود. این جدایی‌ها [در نسل اول] در شرایطی رخ داد که اخوان‌المسلمین پیروزی قاطعانه‌ای را جریان انتخابات پارلمانی، ریاست‌جمهوری و همچنین در جریان همه‌پرسی قانون اساسی به دست آورده بود. این درحالی است که جدایی نسل دوم اخوان‌المسلمین در شرایطی که این گروه بدترین روزهای خود در طول تاریخ را سپری می‌کرد، اتفاق افتاد. این جدایی‌ها [در نسل دوم] در شرایطی اتفاق افتاد که اخوان‌المسلمین به یک گروه سوخته تبدیل شده بود و اعضای آن یا کشته می‌شدند یا به زندان می‌رفتند و یا تبعید می‌شدند.

2ـ جدایی نسل اول اخوان‌المسلمین به صورت کاملا علنی و آشکار اتفاق افتاد، به گونه‌ای که رهبران این جمعیت علیرغم برخورداری از پشتوانه مردمی نتوانستند موج جدایی‌ها را مهار سازند. این درحالی است که جدایی نسل دوم اخوان‌المسلمین به صورت پنهانی و بی‌سروصدا انجام شد و طبیعی است که در آن شرایط، رهبران اخوان‌المسلمین عاجزتر از آن بودند که بتوانند موج جدایی نسل دوم را مهار کنند.

3ـ نسل اول اخوان‌المسلمین به دلیل اختلافات فکری گسترده با رهبران اخوانی و خط‌ مشی‌ آن‌ها، ساختار تشکیلاتی مرکزی و… از این گروه جدا شدند. هرچند که نسل دوم جوانان اخوان‌المسلمین نیز چنین اختلافاتی را با رهبران این گروه داشتند، اما انگیزه‌های دیگری هم نیز برای جدایی خود داشتند. به عنوان نمونه، آن‌ها معتقد بودند که اختلافات با اخوانی‌ها تنها در اختلافات فکری و تشکیلاتی محدود و محصور نمی‌شود بلکه دامنه وسیع‌تری پیدا می‌کند. نسل دوم جوانان اخوان‌المسلمین شکست سیاست‌های این گروه و عدم تحقق دستاوردهای مختلف توسط آن را به عنوان عوامل مهم جدایی از اخوان ذکر می‌کنند.

4ـ در هر دو حالت [جدایی نسل اول و دوم اخوان‌المسلمین] این جمعیت در مهار موج جدایی‌ها عاجز ماند. این مسأله بیش از هرچیزی ناتوانی رهبران عالی اخوان‌المسلمین در ممانعت از جدایی نسل‌های اول و دوم از این گروه را نشان می‌دهد.

5ـ  نسل اول جداشدگان از اخوان‌المسلمین از فرصت‌های بسیاری برای کار کردن به دور از این جمعیت برخوردار بودند. از همین‌روی، بسیاری از آن‌ها به تأسیس احزاب و جمعیت‌های سیاسی مختلف مبادرت ورزیدند. این درحالی است که چنین فرصتی برای نسل دوم جداشدگان فراهم نشد. علاوه‌براین، بسته شدن هرچه بیشتر فضا در مصر به مرور زمان، موجب شد تا تمامی فرصت‌ها برای هر دو نسلِ جداشده از بین بروند. اما تنها تفاوتی که در این زمینه میان نسل‌های اول و دوم وجود دارد این است که افرادِ نسل اول حتی در صورت تغییر شرایط نیز حاضر به بازگشت به صفوف این گروه نیستند. این درحالی است که نسل دوم جداشده از اخوان‌المسلمین همچنان بازگشت خود به این گروه در صورت تغییر شرایط را محتمل می‌دانند. آن‌ها معتقدند که جدایی‌شان از اخوان‌المسلمین به دلیل سلسله شکست‌هایی بوده که این گروه متحمل شده است و اگر این شکست‌ها پایان یابد، ممکن است شرایط برای بازگشت به این گروه بار دیگر فراهم شود.

6ـ نقش دختران مسلمان عضو اخوان‌المسلمین در هر دو حالت مذکور به حاشیه رانده شد. به نظر می‌رسد که دختران مسلمان عضو اخوان‌المسلمین همچنان بیش از دیگران محافظه‌کار هستند و سطح انتقاداتشان به این گروه، افکار و استراتژی‌های آن در مقایسه با دیگران بسیار کم است. البته علت این مسأله هم به اهمیت نقش لجستیکی در داخل جمعیت اخوان‌المسلمین و مغفول واقع شدن نقش فکری، تشکیلاتی و رهبری در این گروه از زمان تأسیس آن تا به امروز، بازمی‌گردد.

پی نوشتها:

[1]. شمولیه الاسلام

[2]. الاصلاح المتسلسل

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا