جریان شناسیجریان شناسی فکری و مذهبیشمال آفریقاکشور شناخت

نگاهی به موقعیت فکری و فرهنگی مغرب در جهان عرب

اگرچه هنوز مسلمانان عرب گوشه ی چشمی به تولیدات فکری و فرهنگی مصر دارند؛ اما بنا به شواهد متعدد، جایگاه قبلی این کشور در دهه های اخیر و درعرصه چنین تولیداتی، تضعیف شده است. این درحالی است که افزایش دامنه فعالیت های علمی و فرهنگی درمغرب سبب شده است تا مرکز ثقل اینگونه فعالیت ها به این کشور انتقال یابد .

هادی بیگی ملک آباد 
ترجمه و انتشار برخی از آثارو کتب صاحبنظران واندیشمندان مغربی درایران و قرارگرفتن آن ها در کنارکتب درسی برخی از دروس رشته علوم انسانی دانشگاه های کشور، از جمله پدیده های جدیدی است که کمتر از آن سخن گفته شده و به همین لحاظ، علت ها و همچنین تاثیرات این پدیده نیز به صورت امری ناشناخته باقی مانده است. حال آنکه با توجه به ماهیت فعلی و درحال تغییرعلوم انسانی در ایران وکوشش های نسبتأ گسترده ای که در این خصوص ادامه دارد؛ توجه به این موضوع و بررسی جوانب آن، از ضرورت ها بشمار می رود؛ به ویژه آن که آغاز چنین تبادلات و تعاملاتی بین دانشگاه ها و مراکز علمی ایران و مغرب، می تواند به معنای فراهم شدن زمینه ها و مقدمات تقریب مذاهب نیز باشد و باب تازه ای را برای وحدت جوامع اسلامی بگشاید
******
می دانیم که مغرب از جمله کشورهای شمال آفریقاست؛ منطقه ای که بخش عظیمی از ظرفیت های فرهنگی و فکری جهان اسلام را در خود جا داده و کشورهای واقع در آن از لحاظ توسعه انسانی، علمی و صنعتی نسبت به دیگر کشورهای قاره آفریقا در وضعیت مطلوب تری قرار دارند. چنانکه به طور مثال مصر به لحاظ فرهنگی و همچنین تألیف کتب و مقالات علمی، از جایگاه ممتازی در نزد دیگر کشورهای عربی و آفریقایی برخوردار است. البته از این دیدگاه، مصر در مقایسه با دیگر کشور های واقع در شمال آفریقا، مراتب بالاتری راکسب کرده و طی صد سال گذشته در قرائتی سلفی از اسلام و همچنین در مواجهه با تفکرمدرن وارداتی، رتبه پیشقراولی را از آن خود ساخته است؛ کما اینکه بسیاری از بنیانگذاران جریان سلفی و بخش عظیمی از نسل اول روشنفکری جهان اسلام از مصر برخاسته و به معنای دقیق کلمه، اولین مواجهه های معرفتی با تفکر نوین غرب توسط اشخاصی چون عبده، رشیدرضا و علی عبدالرازق وامثال آن ها، در محیط های علمی و مذهبی این کشور محقق شده است.
حال اگرچه هنوز مسلمانان عرب گوشه ی چشمی به تولیدات فکری و فرهنگی مصر دارند؛ اما بنا به شواهد متعدد، جایگاه قبلی این کشور در دهه های اخیر و درعرصه چنین تولیداتی، تضعیف شده است. این درحالی است که افزایش دامنه فعالیت های علمی و فرهنگی درمغرب سبب شده است تا مرکز ثقل اینگونه فعالیت ها به این کشور انتقال یابد .
در چند دهه ی اخیر متفکرینی از مغرب برخاسته اند که نه تنها فضای فکری و فرهنگی این کشور را تحت شعاع خود گرفته اند بلکه در شمار برجسته ترین متفکران جهان اسلام قلمداد می شوند .امروز کمتر کسی است که ورودی در اندیشه معاصر جهان اسلام داشته باشد و محمدعابد الجابری متفکر و فیلسوف نقاد مغربی را نشناسد. آوازه ی طه عبدالرحمن دیگر اندیشمند نامدارمغربی مرزهای سرزمینهای اسلامی را در نوردیده و افکار وی در دانشگاههای مختلف جهان اسلام محور تدوین پایان نامه های دانشجویان قرار میگیرد. عبدالله العروی، محمدعزیزالحبابی، عبدالکبیر خطیبی، علال الفاسی،علی سامی النشار، ادریس هانی و دهها متفکر مغربی دیگر میدان داران تفکر و اندیشه درمغرب بوده و دست آوردهای فکری آنان در سرتاسر جهان اسلام دست به دست می چرخد و این خود نشان از یک چرخش فکری و فرهنگی دارد که به قول طه عبدالرحمن در پی آن «مغرب به عنوان افقی برای اندیشه» پدیدار گشته است.در این باره به طور کلی به چند سبب اساسی تر این چرخش اشاره میشود و در نوشته های آینده تفصیل این اسباب و نحوه ی تاثیرگذاری آنها و همچنین توصیف فضای فرهنگی و فکری مغرب خواهد آمد:
1- کشور مغرب به واسطه حضور استعماری فرانسه دو زبانه است و تا امروز هم بخش عظیمی از دروس دانشگاهی در این کشور به زبان فرانسوی تدریس میشود. فاصله اندک رباط –فرانسه باعث شده است اهل مغرب بیشترین تعامل فکری و معرفتی را با فرانسویها داشته باشند و رفت و آمدی که دانشجویان مغربی به دانشگاههای مهم فرانسه از جمله سوربن دارند باعث شده آشنایی مطلوبی با فضای معرفتی فرانسه وسایر کشورهای اروپایی بدست آورند و حتی افکار سایر سرزمینهای اروپایی ازجمله آلمان را از طریق خوانش فرانسویها از آنها فرا میگیرند وقابل ذکر است که فرانسویها در شمار فرهیخته ترین کشورهای اروپایی بوده و تعاملی در این سطح با این کشوربر دانشگاههای مغرب تاثیرات زیادی داشته است.
2-مذهب اکثر مغربی ها مالکی بوده و همین امر باعث شده نزاع مذهبی در این کشور وجود نداشته باشد . پیروی از فقه مالک در کنار جنبه های اخلاقی شخصیت وی که در مذهبش هم جلوه گر شده ، مغربی ها را مردمانی متمایل به اخلاق و تصوف ساخته و اقطاب صوفیه و پیشوایان صوفی در این دیار همچنان مورد توجه عموم می باشند و این نحوه همزیستی به انحاء گوناگون فضای تولید فکری و تاحدودی آزاد اندیشی را فراهم ساخته است.
دکتر طه عبدالرحمن
3-ثبات نسبی سیاسی در مغرب در کنار امنیت از دیگر عواملی است که زمینه خیزش فکری در این کشور را فراهم نموده ، هرچند که مشکلات سیاسی و شکاف بین ملت –دولت در این کشور به انحائی وجود دارد…
امروزه جهان عرب به عنوان بخش عظیمی از ظرفیت جهان اسلام به واحدهای سیاسی مختلفی تقسیم شده که هرکدام بر اساس رویکرد خاصی اداره شده و برنامه های توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مخصوصی برای خود انتخاب کرده اند. این پاره های مجزای سیاسی، همگی متاثر از فرهنگی هستند که میتوان آن را فرهنگ قرآن نامید؛ هرچند میزان این تاثیر پذیری در میان آنها میزان های متفاوتی دارد.
برخی از کشورهایی که در مجموعه ی جهان اسلام قرار دارند، با اینکه به لحاظ تاریخی در درون سنت اسلامی رشد و نمو داشته اند، اما امروزه آن چنان به فرهنگ مدرن غرب نزدیک شده اند که به سختی میتوان شعائر و نمادهای اسلامی را درمناسبات اجتماعی و سیاسی آنها یافت. به لحاظ تاریخی هم، برخی از سرزمین های اسلامی ریشه دارتر، تاثیرگذارتر و عمیق تر با معارف اسلامی برخورد می کردند و نقش پیشگام را داشتند و برخی دیگر به عنوان مصرف کننده و تاثیر پذیر عمل می کردند. برای مثال ایران، لبنان، مصر، عراق و مجموعه مغرب اسلامی( که مشتمل بر تونس ،الجزایر، مراکش و برخی از سرزمینهای اطراف می شود ) به لحاظ تولیدات فکری و فقهی، در مقایسه باسایر بلاد اسلامی برجسته تر بنظر می رسند. مغرب کنونی که بخش عظیمی از مغرب اسلامی قدیم را شکل میدهد، یکی از آن سرزمینهاست که در بخش های خاصی از معارف و مواجهات اسلامی پیشتاز بوده و این پیشتازی را به انحاء مختلف و در برهه های گوناگون تا دوران کنونی حفظ نموده است.
یکی از برجستگی های مغرب در جهان عرب اخلاق گرایی صوفیانه این دیار است. در نوشته های تاریخی و برخی کتب معاصر اشاره شده که وقتی «ایوبیان» بر مصر سیطره یافتند و فاطمیان را برانداختند، به منظور تثبیت پایه های حکومت خود و تجهیز معنوی افراد برای مواجهه با تبشیری های مسیحی، به علمای اخلاق مغرب متمسک شدند و لذا برخی از آنها را به سرزمین خود دعوت کرده و به نحوی ایشان را مسئول اخلاقمند کردن جامعه نمودند. البته در اینجا نباید از نیت های سیاسی و اهداف دنیوی «ایوبیان» غفلت کرد، ولی مهم آن است که این صفت اخلاقی و زهد چنان در اهل مغرب ریشه دار بوده و مشتهر به آن بوده اند که امر دعوت از علمای اخلاق و زهاد مغربی به مصر تا دوران معاصر هم ادامه داشته است .طه عبدالرحمن در کتاب «سوال الاخلاق» فهرستی از علمای اخلاق مغرب که در طول تاریخ و بطور مداوم اخلاقی سازی مردمان سرزمین کنانه(مصر) را برعهده داشته اند را بیان میکند که در خور تامل و تحسین است.
دکتر ادریس هانی
اخلاق مغربی که تا حدود زیادی ریشه در بافت اجتماعی- تاریخی اهل مغرب و آمیختگی عقیدتی آنان با مذهب امام «مالک بن انس» دارد، دارای چند ویژگی ممتاز است که با سلفی گری خاص آن دیارهم عجین شده و در فضای کنونی جهان عرب، این مدل از سلفی گری آمیخته با اخلاق و تصوف، میتواند راهگشا بوده و بعنوان تلطیف کننده فضای سلفی گری متصلب برخی سرزمینهای عربی عمل کند. قابل توجه اینکه «علال الفاسی» یکی از شخصیتهای ممتاز و معاصر مغربی است که سلفی گری این کشور با او، وارد فضای نوینی شد، بطوری که با «الفاسی» سلفی گری تعامل ایجابی و عالمانه با دنیای جدید را در پیش گرفت و از برخورد سلبی و ناآگاهانه سایر انواع سلفی گری که در برخی بلاد عربی وجود دارد، روی گردان شد و از این جهت قابل توجه بوده و راهگشاست. و اما آن چند ویژگی مدل اخلاق مغربی:
1-عقیده، «اخلاق» و «تصوف» درقاموس فکری اهل مغرب از هم جدایی ندارند؛ به طوری که نه اخلاق بدون تصوف قابل تصور است و نه تصوف بدون اخلاق، و باور بدون عمل و اخلاق هم مذموم است. اکثر اهل تصوف اساسا میانه خوبی با ظاهرگرایی و سطحی اندیشی ندارند و به این لحاظ مدل اخلاق مغربی، با حرکت های خشونت بار و و اقدامات خراب کارانه ا ی که امروز در بخشی از جهان عرب وجود دارد، میانه ای ندارد.
2- مدل اخلاق مغربی در بیشتر رویکردهایی که دارد، بدون مراقبت بر رفتار یک مرشد متخلق که رفتارش با سند متصل به رسول خدا(ص) برسد ، قابل تصور نیست و رهرویی که در آغاز راه بوده یا سلوک کاملی نداشته و استاد متخلقی وی را تائید نکرده، حق ندارد به اصلاح جامعه و افراد دیگر بپردازد و از این جهت باب بسیاری از افراط گری ها که اکثرا توسط اشخاص خام پدید می آیند را، می بندد.
3- این اخلاق و تصوف اجتماعی است و با تصوف فردگرا، میانه ای ندارد. بعد اجتماعی این مدل از اخلاق این است که فرد سالک نباید از دستگیری سایر افراد جامعه شانه خالی کند و این دستگیری نه با قهر و غلبه و شعار و وعظ، بلکه با ملایمت و مهربانی صورت گرفته و چنان است که رهرو ضمن محبت یافتن به رفتار عملی راهنما، مراتب فردی و اجتماعی اخلاق را با وی بپیماید…
دکتر محمد عابدالجابری
در این بخش به اختصاصات اندیشه ورزی کنونی مغرب و جایگاه آن در جهان عرب و برخی ملاحظات در این باره می پردازیم و اما چند ویژگی فضای فکری و اندیشه ورزی مغربی:
1-تفکر فعلی در مغرب رویکردی معرفتی دارد به این معنا که به مسائل مربوط به پرسشگری از بنیانهای معرفت و لوازم آن اشتغال دارد و این امر یکی از اختصاصات اندیشه جهانی از نیمه دوم قرن بیستم به این سو نیز هست و این نحوه از رویکرد از این جهت، عرصه را بر نزاع های متعصبانه و رویه های تکفیری تنگ می سازد و از این روست که اندیشمندان مغربی علی رغم تفاوتهای بنیادینی که در نظام های فکری باهم دارند، اما دست به تکفیر همدیگر نمی گشایند.
در این راستا اشاره می شود، هنگامی که امپراطوری عثمانی رو به اضمحلال رفت و نظام خلافت الغاء شد، خلأیی که در جهان عرب پدید آمد، خلأ نظریه ی سیاسی و نظام حکومتی بود. لذا مشاهده می شود که بخش عظیمی از اندیشه ی مسلمانان و در رأس آنان، اندیشه ورزان اولیه ی مصری مانند: علی عبدالرازق، رشیدرضا و… صرف نظریه پردازی سیاسی و ارائه مدل حکومت جایگزین می شود و از این جهت مواجهه ی آنان یک مواجهه ی معرفتی به معنای امروزی نبود و این برخلاف مواجهه ی کنونی مغربی ها با شرایط جدید است، که مواجهه ای معرفتی و حول قضایایی مانند میزان واقع نمایی عقل، اعتبار فلسفه ، میزان روایی شناخت دینی، الگوی تعامل با میراث، نقد عقل عربی و اسلامی و موضوعاتی این چنینی است و از این جهت مدل اندیشه ورزی نوین مغربی، عمیق تر از مدل نسل های اولیه اندیشه ورزی نوین اسلامی است، و البته این مدل از اندیشه ورزی در کشورهای دیگر هم یافت می شود اما در مغرب رویکرد غالبی است.
2_ فضای فکری کنونی مغرب بسیار مسأله آلود است و همین کثرت مسائل و پرسشهااست که فضای اندیشه ورزی آن را پرتب و تاب و متراکم ساخته است و اساساً هرگاه نظریه پردازی ها در بر خی زمینه ها، فزونی می گیرد نشانه ی وجود مسائل و دغدغه های فراوان است و ازاین جهت آنچه در مغرب در رأس پرسش ها و دغدغه ها قرار دارد و نیروی محرک روشنفکری و نظریه پردازی آن دیار است، چند مسئله مهم است که عبارتند از: مسأله ی هویت تاریخی، نحوه ی تعامل با میراث و گذشته و نحوه ی حضور معرفتی در دنیای جدید.
3_اندیشمند مغربی صبغه ای نقادانه دارد . در میانه ی این نقد ، بازخواست و بازخوانی نسل های اولیه ی اندیشمندان نوین اسلامی، جایگاه ویژه ای دارد. از باب مثال بازخواست محمد عبده و سید جمال و سایر اندیشمندان متقدم، به عنوان پیشقراولان اندیشه ورزی نوین اسلامی، رواج و یژه ای دارد. نقد «عقل عربی» از مواردی است که در پروژه ی اندیشمندان نوین عربی دیده میشود و در نوع خود بی سابقه بوده و نقل است که وقتی «ژاک دریدا» فیلسوف ساختار شکن و پست مدرن فرانسوی، بر انتشار کتاب نقد«عقل عربی»، محمدعابدالجابری اطلاع یافت ، تاکید نمود که جهان عرب با این کار، وارد مرحله نوینی از اندیشه فلسفی و انتقادی شده است.
4-به یک معنا میتوان اندیشه ورزان فعلی مغرب را اندیشه ورزانی حرفه ای قلمداد کرد، زیرا اغلب آنان برای خود پروژه های کلانی را تعریف نموده و در کارهای خود این هدف را دنبال می کنند و این برخلاف روشنفکران غیر حرفه ای و ابتدایی است که تالیفات پراکنده ای دارند. از باب مثال میتوان به «محمد عزیز الحبابی» اشاره نمود که پروژه کلان «فلسفه شخصانیت» را که فلسفه ای تاسیسی است، دنبال می کند و یا «عبدالله العروی» را نام برد که به دنبال تولید «پدیدارشناسی روح عربی» است و در این باره او را با هگل و مارکس در آلمان شبیه می دانند و یا «طه عبدالرحمن» که پروژه علم نوین «فقه الفلسفه» و تاسیس مدرنیته اسلامی را در سر می پروراند و…
بعد از بیان اختصاصات اندیشه ورزی نوین مغربی، اشاره می شود که حجم عظیم تولیدات فکری مغربی ها در جهان عرب امر ملموسی است که با مراجعه به کتاب هایی که درباره ی اندیشه معاصرمسلمین نوشته می شود و یا فهرست پایان نامه های علوم انسانی کشورهای اسلامی به راحتی قابل استنباط است و نسل فزاینده ی اندیشمندان کنونی مغرب هم مؤیدی بر این مطلب است.
با این وصف، این مدل از اندیشه ورزی و ملاحظه ی این تأثیرگذاری و موقعیت ممتاز آن در جهان عرب برخی چالش ها را هم به دنبال دارد که از باب نمونه به چند مورد از این چالش ها اشاره می شود:
1_ حجم عظیم پروژه های فکری اندیشه ورزان مغربی با تضارب و تشتتی که در بین آن ها وجود دارد، در صورت ورود به حوزه ی فکری سایر بلاد اسلامی، باعث نوعی سردرگمی و آشفتگی فکری می شود و این آشفتگی در سرزمین هایی که تأخر در مباحث اندیشه ورزی نوین دارند، دوچندان خواهد بود.
2_علی رغم این که در میان اندیشمندان مغربی ، کسانی وجود دارند که علقه ی تمدنی اسلامی نیرومندی دارند و ضمن پاسداشت اصالت های اسلامی با عطف عنان به سرمایه های بومی موجود در زیست جهان اسلامی نظریه پردازی می کنند و در خور ستایش و تمجید و ترویج هستند؛ اما بخش عظیمی از پروژه های اندیشه ورزی نوین مغربی هم با اختصاصات و فضای اندیشه پست مدرن هم خوانی داشته و هرچند مشتمل برابعاد انتقادی و آزادی بخشی قابل ستایشی است، اما به لحاظ متزلزل نمودن بنیان های فکری و امور ثابت اندیشه ی متعارف اسلامی ، می تواند یک چالش جدی باشد واساساً اندیشه ی پست مدرن با این که استقلال فرهنگ ها را به رسمیت می شناسد اما بنیان های ثابت اندیشه مانند واقع نمایی عقل و علم جهان شمول و … را متزلزل می نماید و از این جهت با گفتمان دینی که بر بنیان های ثابتی بناء نهاده شده و فضای فکری غالب سرزمین های اسلامی است ، در تعارض است.
نتیجه سخن اینکه موقعیت فکری مغرب ، موقعیتی رو به رشد و در خور تامل است و ضمن نکات مثبتی که در خود داشته و باعث رشد تفکر آزاد در جهان عرب می شود و عرصه را بر افکار تکفیری و متصلب موجود در برخی سرزمینهای عربی تنگ می سازد، اما مواجهه با آن از جانب نهادهای علمی و فضای افکارعمومی جوامع عربی و اسلامی ، باید عالمانه و و توام با احتیاط و با اتخاذ رویه ای نقدی باشد.

 منبع: تقریب نیوز

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا