ترکیه و قفقازکشور شناخت

نقش رژیم صهیونیستی در سدسازی‌های ترکیه

پروژه سدسازی ترکیه بر رودهای دجله و فرات، تأثیر جدی بر بحرانی‌شدن وضعیت آب شیرین در عراق و سوریه و وضعیت زیست‌محیطی غرب آسیا خواهد داشت.

احسان کیانی

اندیشکده راهبردی تبیین- کارشناسان سیاسی و اجتماعی کمبود منابع آب شیرین را یکی از بحرانی‌ترین مسائلی می‌دانند که آینده زیرسیستم‌های حساس  منطقه‌ای از جمله غرب آسیا را به شدت متأثر خواهد کرد. رقابت جدی میان دولت‌ها جهت دستیابی به بدیهی‌ترین نیاز بشری، منطقه را مستعد تنش‌های امنیتی جدی خواهد نمود. زیرا منطقه آسیای غربی با وجود حدود ۵% جمعیت جهان، تقریباً ۱% آب‌های شیرین دنیا را در بر گرفته است[۱]. رودهای دجله و فرات از منابع اصلی آب سرزمین‌های عراق و سوریه است که در کمربند خشک و بیابانی آسیای غربی قرار دارند به طوری که عراق ۶۶% و سوریه ۳۴% آب مورد نیازشان از خارج مرزهای‌شان تأمین می‌شود[۲]. ولی تلاش ترکیه طی دهه‌های گذشته برای محدود کردن میزان آب ورودی این رودها به این دو کشور، آن‌ها را با مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی مواجه نموده و تأثیرات سیاسی و امنیتی جدی بر وضعیت ارتباطات منطقه‌ای دولت‌های حوضه رودهای مذکور بر جای خواهد گذاشت. در این بین رژیم صهیونیستی با ورود به فاز اجرای این پروژه و تسریع در بهره‌برداری از آن، نه فقط در پی دستاوردهای مالی است بلکه درصدد تأمین اهداف جدی سیاسی و دیپلماتیک می‌باشد. در این مقاله ضمن تبیین دستاوردهای ترکیه از اجرای پروژه و اثرات آن بر وضعیت زیست‌محیطی عراق و سوریه، میزان مشارکت رژیم اشغال‌گر قدس و اهداف توطئه‌آمیز آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

پروژه گپ

دولت ترکیه از دهه ۱۹۸۰ پروژه آناتولی جنوب شرقی(با مخفف ترکی گپ) را در راستای ذخیره، هدایت و مدیریت منابع آبی دجله و فرات در آن محدوده آغاز کرده است. رودهای دجله و فرات به طول ۴۵۲ و ۹۵۳ کیلومتر از کوه‌های ترکیه سرچشمه می‌گیرند[۳]. این طرح شامل ساخت ۲۲ سد و ۱۹ نیروگاه برق‌آبی است که در نتیجه حدود ۲ میلیون هکتار زمین زراعی زیر کشت رفته و سالیانه ۲۷۰۰۰ مگاوات برق تولید می‌شود که تقریباً ۲۲% پتانسیل برق‌آبی ترکیه می‌باشد. سد آتاتورک بر رود فرات با ظرفیت حدود ۵۰ میلیارد متر مکعب و سد ایسیلو بر رود دجله با ظرفیتی سه برابر سد کرخه از بزرگ‌ترین سدهای این پروژه محسوب می‌شوند[۴]. این پروژه حدود ۴ میلیون شغل ایجاد خواهد کرد[۵]. جدول شماره ۱ تعداد سدهای تکمیل‌شده این پروژه به تفکیک دو رود دجله و فرات را نشان می‌دهد.

مهم‌ترین اثر سیاسی و اجتماعی پروژه، تقویت موضع دولت ترکیه نسبت به مسأله کردها است. اجرای این پروژه و تخریب مناطق قدیمی و بعضاً باستانی جهت ساخت سدها و نیروگاه‌ها، موجب اجبار بخش‌هایی از روستانشینان و شهرنشینان کُرد از موطن بومی‌شان به مناطق مرکزی ترکیه شده است. گفته می‌شود تکمیل این طرح موجب کوچ اجباری حدود ۲ میلیون کُرد خواهد شد[۶]. از سوی دیگر توسعه‌یافتگی مناطق جنوب شرقی و مهاجرت دیگر اقوام به آنجا، موازنه جمعیتی را به ضرر کردها تغییر خواهد داد. هم‌چنین جمعیت باقی‌مانده اکراد نیز با توجه به میزان اشتغال ایجادشده، به نوعی در رویکرد سیاست توسعه‌ای دولت هضم شده و از جذب آنها به واسطه فقر و معضلات معیشتی به معارضین به ویژه پ.ک.ک اجتناب می‌شود. نوعی رویکرد اجتماعی‌سازی که قومیت ناراضی و مخالف کُرد را به شهروندان مطلوب دولت ترکیه تبدیل می‌کند. از منظر ملی نیز تکمیل این پروژه توسعه اقتصادی و اجتماعی ۹ استان در جنوب شرقی ترکیه را تقویت خواهد کرد و موقعیت حزب عدالت و توسعه را نسبت به گروه‌های رقیب برتری می‌بخشد. افزایش درآمد سرانه اهالی استان‌های جنوب شرقی، توسعه بازار کشاورزی منطقه جهت صادرات به دیگر استان‌ها و خارج از کشور، تأسیس نهادهای خدماتی بهداشتی و درمانی متناسب با جمعیت فعال در بخش کشاورزی و توسعه خطوط حمل و نقل از مهم‌ترین تأثیرات بهره‌برداری از این پروژه می‌باشد. تأثیر مهم دیگر در حوزه اقتصاد سیاسی آن است که در کنار افزایش زمین‌های کشاورزی و ایجاد اشتغال در شهرها و روستاهای محروم که رضایت‌مندی عمومی را بهبود می‌بخشد، از سوی دیگر با تولید انرژی برق از منابع آبی، نیاز ترکیه به خرید نفت را به میزان قابل توجهی کاهش خواهد داد. به گونه‌ای که برآوردها نشان می‌دهد ۴۰% انرژی مورد تأمین با سوخت‌های فسیلی جایگزین خواهد شد[۷]. در نتیجه، ترکیه میزان واردات نفت خود را به میزان قابل توجهی کاهش خواهد داد. کاهش وابستگی ترکیه به خرید نفت از فروشندگان عمده‌اش یعنی ایران، عراق و عربستان، سیاست خارجی آن را در موضع قوی‌تری قرار می‌دهد. این نکته به ویژه با توجه به سیاست دیپلماتیک حزب عدالت و توسعه مبنی بر جلوه رویکرد سومی در میانه دو راهبرد اسلام انقلابیِ جمهوری اسلامی و اسلام ارتجاعیِ عربستان سعودی، اهمیت می‌یابد. رویکردی که پس از بیداری اسلامی در تلاش برای توسعه گستره نفوذ ترکیه به شمال آفریقا برآمد. نتیجه دیگر پروژه گپ در کنار کاهش وابستگی دولت ترکیه به انرژی فسیلی؛ افزایش وابستگی ارائه‌کنندگان این انرژی و به طور خاص عراق و سوریه به منابع آب شیرین خواهد بود. تعبیری که طراحان و مجریان گپ در این‌باره بیان کرده‌اند این است: «کاری می‌کنیم که ارزش هر بشکه آب با یک بشکه نفت برابری کند».

تأثیر گپ بر آسیای غربی

مهم‌ترین منبع آب عراق، رودهای دجله و فرات هستند که اولی مستقیماً از ترکیه به این کشور سرازیر می‌شود و دومی نیز پس از عبور از سوریه به خاک عراق می‌ریزد. در مجموع حدود ۸۵% آب شیرین عراق از این دو رود تأمین می‌شود. به همین دلیل وضعیت داخلی عراق تأثیر جدی بر روند اجرای پروژه گپ داشته است. فرآیند تکمیل سدها و نیروگاه‌ها پس از اشغال عراق توسط آمریکا، تسریع گردید و با شدت  بیشتری دنبال شد. مسأله‌ای که با بروز جنگ داخلی ناشی از تسلط داعش بر مناطق شمال غربی سبب کم‌توجهی بیشتر دولت عراق به این مسأله و سوءاستفاده روزافزون دولت ترکیه شده است. با اجرای بهره‌برداری از سد ایلیسو از پروژه گپ، ۴۷% آب ورودی عراق کاهش یافته و حدود ۷۰۰ هزار هکتار از زمین‌های زراعی این سرزمین در حوضه آب‌ریز دجله، خشک یا بسیار کم‌آب خواهند شد[۸]. هم‌چنین با توجه به کاهش حجم آب رودخانه از ۵۰۰۰ متر مکعب در زمستان و بهار به ۲۰۰ متر مکعب در تابستان[۹]، علاوه بر ضربه شدید به کشاورزی این کشور، بخش عظیمی از نیازمندی آب شرب جامعه عراق نیز دچار بحران خواهد شد و از منظر بهداشتی نیز کاهش حجم آب رودخانه، آلودگی‌های آبی را افزایش داده و موجب تکثیر بیش از پیش بیماری‌های واگیردار مانند حصبه می‌شود. نکته‌ای که با در نظر گرفتن احتمال جاری شدن فاضلاب کشاورزی و یا موارد دیگر ناشی از توسعه صنعتی جنوب شرقی ترکیه به آب جاری در عراق، می‌بایست بیش از پیش نسبت به آن هشیار بود. ضربه دیگر این طرح آن‌که خشکی و کم‌آبی مفرط در حوضه دجله در بازه زمانی میان‌مدت به تولید شدید ریزگردها در محدوده شرقی عراق در مرز ایران منجر می‌شود و نه تنها خوزستان، بلکه دیگر استان‌های مرزی غرب ایران را نیز گرفتار پدیده ریزگردها خواهد کرد. مسأله‌ای که آسیب‌های زیست‌محیطی و نارضایتی عمومی را در مناطق محروم ایران تشدید می‌نماید. این پروژه به جز این زیان‌های زیست‌محیطی برای ایران و تأثیر منفی بر امنیت غذایی عراق؛ از منظر سیاسی نیز تنش‌های داخلی میان بغداد و اربیل را تشدید می‌کند؛ زیرا اقلیم کردستان به واسطه مجاورت جغرافیایی با مرزهای ترکیه ممکن است فارغ از اراده دولت مرکزی اقداماتی برای مهار آب باقی‌مانده و جاری‌شده در خاک عراق انجام دهد که با توجه به فقدان انسجام ساخت سیاسی در بغداد، محتمل می‌نماید. از سوی دیگر، کاهش نفوذ گروه‌های معارض کُرد در خاک ترکیه، عمده تمرکز و نیروی آنان را متوجه مرزهای غربی ایران خواهد نمود و منازعات امنیتی و نظامی در استان‌های آذربایجان غربی و کردستان افزایش خواهد یافت. از زمان اجرای پروژه گپ، حجم آب ورودی فرات به سوریه از ۸۵۰ سانتی‌متر بر ثانیه به ۵۰۰ سانتی‌متر بر ثانیه کاهش یافته است[۱۰]. مجادلات ترکیه و سوریه جهت مدیریت آب ورودی فرات سابقه دیرینی دارد. ترکیه همواره در تلاش بوده تا مذاکره با سوریه در مسأله آب را به معامله بر سر رود عاصی در استان هاتای مرتبط سازد تا تملک ترکیه بر این استان از سوی سوریه به رسمیت شناخته شود[۱۱]. آب‌گیری سد آتاتورک در سال ۱۹۹۲ موجب شد جریان آب فرات به مدت یک ماه قطع شود[۱۲]. در حالی که پیش از آن در سال ۱۹۸۷ ترکیه و سوریه توافقی منعقد نمودند که طی آن در قبال دست کشیدن دولت سوریه از حمایت پ.ک.ک، ترکیه سالیانه ۱۵٫۷۵ میلیارد متر مکعب آب از رود فرات به حوضه آبریز سوریه جریان بدهد[۱۳]. آب‌گیری بیش از حد سد آتاتورک توسط ترکیه در کنار فقدان کفایت لازم از سوی دولت سوریه جهت مدیریت منابع آب زیرزمینی و سطحی، سبب خشک‌سالی عظیمی در سال‌های پس از ۲۰۰۶ شد که تبعات امنیتی جدی بر وضعیت سوریه گذاشت. طی این خشک‌سالی  در شمالی شرقی سوریه، حدود ۸۵% احشام تلف شده و ۷۵% کشاورزان محصولات‌شان را از دست  دادند و در نتیجه تا سال ۲۰۱۰ نزدیک به یک میلیون نفر از موطن خویش مهاجرت کردند. مسأله‌ای که موجب گرانی ۳۰% مواد غذایی شد و دولت سوریه را به هزینه‌کرد بالا در حوزه واردات گندم مجبور ساخت[۱۴]. برخی بر این باورند که یکی از مسائلی که در نهایت جرقه جنگ داخلی سوریه را روشن ساخت و با دخالت مخالفان عربی و غربی دولت این کشور، آن را به ورطه نبردی خون‌بار کشاند، همین مساله است. تکمیل سدهای طراحی‌شده بر فرات و افزایش هژمونی آن در حوزه منابع طبیعی، توان چانه‌زنی دولت ترکیه در مذاکرات مرتبط با تعیین آینده سیاسی سوریه را تقویت خواهد کرد. مسأله‌ای که می‌تواند در راستای استقرار نیروهای نزدیک به ترکیه در مناطق شمالی سوریه و ایجاد کمربندی جهت مقابله با نفوذ گروه‌های کُردی مورد استفاده قرار بگیرد. هم‌چنین اختلافات آتی میان عراق و سوریه بر سر چگونگی سهمیه‌بندی آب ورودی فرات میان این دو کشور نیز تشدید خواهد شد به ویژه که عراق سهمی از سرچشمه‌های این رودخانه ندارد. جالب آن‌که با تکمیل پروژه گپ، ترکیه آبی را که از منظر طبیعی جزئی از حقوق دولت‌های عراق و سوریه به شمار می‌رود به آنها می‌فروشد تا به این ترتیب بخشی از هزینه‌های بالای این طرح را به طور تدریجی جبران کند. به نظر می‌رسد آن‌چه در خصوص تأثیرات اقتصادی و سیاسی و وابستگی عراق و سوریه به ترکیه گفته شد، دلایل قانع‌کننده‌ای برای ورود رژیم صهیونیستی به فرآیند اجرای این پروژه تفرقه‌افکنانه باشد.

رژیم صهیونیستی و پروژه گپ

طراحان مرزهای مجعول رژیم غاصب قدس از ابتدا به محدودیت‌های هیدروپلتیک این منطقه واقف بوده‌اند و علاوه بر آرمان تشکیل حکومت یهود از نیل تا فرات؛ در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای نیز تلاش زیادی نمودند تا این خطوط را از شمال تا رود لیطانی و از شرق تا رود اردن گسترش دهند و از سوی دیگر با تسلط بر مناطق جولان از منابع آب این محدوده نیز بهره‌مند شوند[۱۵]. مهاجرت یهودیان از سراسر جهان و توسعه صنعتی و کشاورزی این حکومت اشغال‌گر، نیازمندی آن به منابع آب را به طور شدیدی افزایش و اختلافاتش با اردن و سوریه را گسترش داد. مسأله‌ای که سایه آن بر روند مذاکرات صلح این رژیم و اعراب گسترده است. در این شرایط به ویژه با توجه به آب و هوای خشک و بیابانی اکثریت جغرافیایی فلسطین اشغالی و وابستگی آن به آب‌های ورودی از رود یرموک اردن، بانیاس سوریه و چشمه دان لبنان، نزدیکی این رژیم به ترکیه برای اطمینان از تأمین نیازمندی آب و همچنین اثرگذاری بر موازنه منابع طبیعی به ضرر عراق و سوریه، محتمل است. به خصوص وقتی این نکات را در نظر بگیریم که  تسلط کامل صهیونیست‌ها برای انحراف رود لیطانی در جنوب لبنان با مقاومت حزب‌الله روبرو گردید و طرح انتقال بخشی از آب رود نیل به فلسطین اشغالی نیز به دلیل مخالفت‌های افکار عمومی مصر با مانع مواجه شد. طرح انتقال آب ترکیه به فلسطین اشغالی که بهای هر متر مکعب در آن برای رژیم صهیونیستی ۵۵ سِنت تمام خواهد شد، هزینه تأمین آب را برای آنها به میزان قابل توجهی کاهش می‌دهد زیرا هزینه استفاده از دستگاه‌های گران آب‌شیرین‌کُن برای هر متر مکعب ۲ دلار و ۶۰ سِنت است[۱۶]. اجرای پروژه گپ و تأمین بیش از پیش منابع آبی ترکیه، امکان انتقال آب به مناطق اشغالی فلسطین را بیشتر تسهیل می‌کند. از سوی دیگر ترکیه نیز برای تسریع پروژه به تکنولوژی شرکت‌های صهیونیستی نیاز مبرمی دارد. مشارکت رژیم صهیونیستی در این پروژه بزرگ از سفر رییس‌جمهورش عزر وایزمن به ترکیه در سال ۱۹۹۸ آغاز شد[۱۷]. شرکت‌های Nanhttan در زمینه تولید منسوجات، Naan، Netafim، Ashtrom، Soleh، Boneh، Talaha و Merhav در زمینه سیستم‌های آب‌یاری، Kocata در زمینه تولیدات لبنی و T-E در خصوص بررسی منابع زیرزمینی از مهم‌ترین مؤسسات صهیونیستی فعال در پروژه گپ هستند. علاوه بر آنها، می‌توان به شرکت‌هایی با سهام مشترک صهیونیستی-ترکیه‌ای مانند Alarko  و Firmasi در خصوص تکنولوژی‌های کشاورزی اشاره کرد. شرکت‌های بزرگMERIT INTERNATIONAL ، BERTI-BRUDO-JAKOP، ZINKAL، ARAT LTD و PAL– YAL نیز در مناقصه‌های طرح گپ حضور فعالی دارند[۱۸]. ارزش تقریبی سرمایه طرح‌هایی که شرکت‌هایی صهیونیستی در آن نقش داشته‌اند، به حدود ۸۰۰ میلیون دلار می‌رسد[۱۹]. مهم‌تر از این موارد، مرکز همکاری بین‌المللی توسعه کشاورزی وابسته به وزارت کشاورزی این رژیم نیز در تحقیقات و طراحی‌های اولیه این پروژه نقش داشته است[۲۰]. هم‌چنین در شرایطی که سازمان ملل و اتحادیه اروپا نسبت به تبعات این طرح در منطقه هشدار داده و بعضی شرکت‌های اروپایی آلمانی، انگلیسی، اتریشی و سوییسی به دلیل اعتراض‌های سازمان‌های حامی محیط زیست در اروپا از آن خارج شده‌اند[۲۱]؛ تاکنون رژیم صهیونیستی توانسته مانع خروج بانک جهانی از سرمایه‌گذاری در این طرح گردد[۲۲]. این حجم از فعالیت گسترده نمی‌تواند تنها به دلیل نیازهای آبی رژیم اشغال‌گر قدس باشد بلکه فراتر از آن اهداف سیاسی و امنیتی جدی در بر دارد. این پروژه علاوه بر ثمرات زیست‌محیطی و اقتصادی، با حضور مؤثر عناصر فعال اقتصادی و شرکت‌های این رژیم در پروژه گپ، نفوذ آنها را در یکی از مناطق ژئوپلتیک آسیای غربی گسترش می‌دهد. خرید اراضی کشاورزی توسط شخصیت‌های حقیقی و حقوقی صهیونیست و فراخوان جهت سرمایه‌گذاری خصوصی یهودیان در آنجا، امکان اثرگذاری و فعالیت روزافزون در منطقه‌ای حساس را به این رژیم می‌دهد. آنان با نفوذ در بازار گسترده‌ای که به تبع تکمیل توسعه اقتصادی و اجتماعی آناتولی جنوب شرقی به وجود می‌آید، می‌توانند محصولات‌شان را مستقیم و یا با پوشش محصولات ترکی به دیگر بازارهای مصرف غرب آسیا صادر کنند. از سوی دیگر نزدیکی به مرزهای اقلیم کردستان عراق و ایران، از جمله مهم‌ترین مزیت‌های راهبردی نفوذ صهیونیسم در ژئوپلتیک جنوب شرقی ترکیه می‌باشد که می‌تواند در ساماندهی توطئه‌های اطلاعاتی و نظامی این رژیم علیه جمهوری اسلامی یاری‌شان ببخشد. هم‌چنین اجرای پروژه گپ، این جسارت را به دولت افغانستان می‌دهد که با قدرت بیشتری مانع بهره‌برداری ایران از سرچشمه‌های هیرمند و هریرود گردد و به استناد تلاش ترکیه برای مهار آب‌های داخلی، از یک عرف مشترک در حوزه منابع فراملی سخن براند که در نهایت، بحران‌های معیشتی و اجتماعی استان‌های شرقی ایران به خصوص محدوده حساس سیستان و بلوچستان را افزایش دهد. ولی استراتژی بلندمدت صهیونیسم در این خصوص، می‌تواند زمینه‌سازی برای طرح صلح با اعراب باشد. از یک‌سو کاهش نیازمندی این رژیم به منابع آب رود اردن و بلندی‌های جولان می‌تواند گزینه‌ای پیش روی صهیونیست‌ها قرار دهد که در مذاکرات صلح با دولت‌های عربی، با ظاهری مسالمت‌جویانه وارد شوند. از سوی دیگر وابستگی عراق و سوریه به ترکیه سبب می‌شود مجبور شوند در حوزه منطقه‌ای همراهی بیشتری با رویکرد ترکیه داشته باشند و به همین سبب در برخی حوزه‌ها، سیاست‌های نزدیک به راهبردهای ترکیه اتخاذ کنند که از مطلوبیت نسبی برای رژیم صهیونیستی نیز برخوردار است. دورتر شدن عراق و سوریه از جبهه مقاومت به محوریت ایران و تعامل با جبهه اسلام به اصطلاح میانه‌رو از جمله اهداف مشترک آمریکا، صهیونیست‌ها و ترکیه می‌باشد. هم‌چنین طرح خط لوله صلح به کشورهای حاشیه خلیج فارس(که با توجه به بحران‌های آتی کمبود آب و هزینه بالای شیرین کردن آب دریا می‌تواند مورد توجه این دولت‌ها قرار بگیرد) در وادار کردن‌شان به پذیرش طرح صلح تحمیلی از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی مؤثر واقع خواهد شد. در این بین ترکیه نیز با اهرم آب، به عنوان واسطه صلح اعراب و صهیونیسم عمل نموده و موقعیت راهبردی خود در آسیای غربی و حتی عرصه بین‌المللی را به طور ویژه‌ای تقویت خواهد کرد.

جمع‌بندی

رژیم صهیونیستی با توجه به تبعات منفی زیست‌محیطی، اقتصادی و سیاسی پروژه گپ برای دولت‌های عراق، سوریه و ایران؛ مطلوبیت‌های بسیاری برای مشارکت در آن دارد. افزایش وابستگی عراق و سوریه به ترکیه، موقعیت جبهه مقاومت را تضعیف نموده و متحدان ایران را از وی دورتر می‌کند. از سوی دیگر کمبود منابع آب، تنش‌های داخلی این کشورها را تشدید کرده و آنها را از توجه به فلسطین به عنوان مسأله اصلی جهان اسلام غافل می‌سازد. هم‌چنین مشارکت گسترده اشغال‌گران قدس در پروژه‌های اقتصادی بزرگی چون گپ، قبح همکاری‌های بزرگ با این رژیم را در بین جوامع و دولت‌های مسلمان به مرور از بین خواهد بُرد. فعال‌تر شدن دیپلماسی آب از سوی ایران و عراق جهت ایجاد موازنه‌ای میان مبادلات انرژی با ترکیه و تنظیم حق‌آبه منصفانه می‌تواند از تبعات چنین طرحی بکاهد. هم‌چنین با توجه به تلاش دولت ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا، همراهی با نهادهای مدنی و گروه‌های حامی محیط زیست جهت اقناع اتحادیه اروپا به فشار بیشتر به ترکیه جهت رعایت حق‌آبه مذکور می‌تواند مفید واقع شود.


منابع:

[۱] سید شمس‌الدین صادقی، «هیدروپلتیک و امنیت ملی»، فصلنامه راهبرد، زمستان ۱۳۹۵، شماره ۸۱، ص۱۲۴٫

[۲] حسین مختاری، «هیدروپلتیک خاورمیانه در افق ۲۰۲۵»، فصلنامه ژئوپلتیک، بهار ۱۳۸۷، سال چهارم، شماره ۱، ص۴۷٫

[۳] مهدی اسکندریان، ترکیه، تهران، نشر ابرار معاصر، ۱۳۸۴، ص۲۲٫

[۴] عطاالله عبدی، «هیدروپلتیک کردستان ترکیه»، همایش دیپلماسی آب و فرصت‌های هیدروپلتیک غرب آسیا، دانشگاه خوارزمی، اسفند ۱۳۹۶٫

[۵] مراد کاویانی، «تأثیر مناسبات هیدروپلتیکی بر امنیت آبی»، همایش دیپلماسی آب و فرصت‌های هیدروپلتیک غرب آسیا، دانشگاه خوارزمی، اسفند ۱۳۹۶٫

[۶] حسین کریمی، «سدسازی بر روی دجله و فرات»، همایش دیپلماسی آب و فرصت‌های هیدروپلتیک غرب آسیا، دانشگاه خوارزمی، اسفند ۱۳۹۶٫

[۷] Nadhir Al-Ansari, “Hydro Politics of the Tigris and Euphrates Basins”, Engineering, March 2016, p147.

[۸] مسعود مینایی، «هیدروپلتیک دجله و ریزگردهای ایران»، همایش دیپلماسی آب و فرصت‌های هیدروپلتیک غرب آسیا، دانشگاه خوارزمی، اسفند ۱۳۹۶٫

[۹] حسین مختاری، «هیدروپلتیک خاورمیانه در افق ۲۰۲۵»، فصلنامه ژئوپلتیک، بهار ۱۳۸۷، سال چهارم، شماره ۱، ص۶۱٫

[۱۰] Jeffrey K. Sosland, “Cooperating Rivals”, 2007, p189.

[۱۱] حسن نقدی‌نژاد، سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه، تهران، پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، ۱۳۸۷، ص۶۳٫

[۱۲] افشین کرمی، «تأثیر هیدروپلتیک بر مناسبات عراق و ترکیه»، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، بهار ۱۳۹۵، شماره ۱۷، ص۳۹٫

[۱۳] Tugba Maden, “The Water Issue from Past to Present in Turkey-Syria Relations”, October 2012, p6.

[۱۴] شهریار بدیعی، «تأثیر تغییرات اقلیمی در آغاز جنگ سوریه»، ماهنامه KWC، بهمن ۱۳۹۴، شماره ۹۴، ص۱٫

[۱۵] مجتبی محمدرضایی، «جایگاه آب در سیاست دفاعی و امنیتی رژیم اشغالگر قدس»، فصلنامه سیاست دفاعی، تابستان ۱۳۸۴، ص۵۱٫

[۱۶] سید آصف کاظمی، «نقش اسراییل در بحران آب خاورمیانه»، فصلنامه سخن تاریخ، بهار ۱۳۹۰، ص۱۴۶٫

[۱۷] Faruk Arslan, “September 11 Fiction of Matrix”, 2005, p175.

[۱۸] کنو آراکلان، «گپ، اشغال اسراییل یا آغاز پایان»، ۲۰۱۰، وب‌سایت انجمن گفتگوی ترکیه به آدرس

https://www.frmtr.com/turkiye-ye-sahip-cik/3287248-gap-israilin-isgali-ya-da-sonun-baslangici.html

[۱۹] O. Bengio, “The Turkish-Israeli Relationship”, 2004, p118.

[۲۰] Dietrich Jung, “Turkey at the Crossroads”, 2001, p165.

[۲۱] عباس محمدی، «سدسازی در ترکیه، بیابان‌زایی در عراق»، وب‌سایت جهان سبز، اردیبهشت ۱۳۹۵، به آدرس

http://www.irangreenworld.com/Fa/post_single.aspx?id=52590

[۲۲] Hausarbeit, “Turkey Israel Relations”, 2012, p10.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا