تجربه نگاری

مردی که می‌خواست انقلاب اسلامی را به جمهوری اسلامی صادر کند!


محمدجواد حسین زاده

«نورالدین شیرین» کامل‌مردی است اهل ترکیه که در قلب استانبول با شور و حرارت، شعارهای انقلاب اسلامی را فریاد می‌زند، هنوز در فضای دهه پنجاه و شصت خورشیدی ایران تنفس کرده و آرمان فلسطین و امت واحده چند دهه است که فکر و ذکر اوست. وی در نوجوانی با آرمان‌های امام خمینی همراه شده و از نسل «شهید متین یوکسل» و همان نسلی است  که در روزهای انقلاب به سفارت ایران در آنکار حمله می‌کنند تا سفارت را از نیروهای شاهنشاهی پاک‌سازی کرده و در اختیار نیروهای اسلام‌گرا و انقلابی قرار دهند. حاج نورالدین شیرین همچنان بر همان عهد باقی مانده و اکنون مدیر شبکه ماهواره‌ای «قدس» به زبان ترکی استانبولی است. فرصت شنیدن درد دل‌های این آرمان‌گرای کهنه‌کار در دفتر شبکه تلویزیونی‌اش فراهم شد و وی با زبان انگلیسی که در زندان‌ دوره حکومت لائیک‌ها بر ترکیه آموخته، تلاش می‌کرد انقلاب اسلامی را که روزی از ایران و جمهوری اسلامی صادر شده بود، از طریق چند مسافر ایرانی دوباره به جمهوری اسلامی بازگرداند. در ادامه دغدغه‌های او را می‌خوانیم:

در آغاز انقلاب اسلامی مجله‌ای بود به نام «پیام انقلاب». من آن زمان در مقطع دبیرستان بودم و این مجله را از کنسولگری ایران می‌گرفتم. این مجله به زبان انگلیسی بود و من مطالب آن را به ترکی ترجمه کرده و در مجلات ترکیه منتشر می‌شد. در یکی از این مجلات مقاله‌ای بود درباره سید قطب. این مربوط به ۴۰ سال پیش است و خیلی جالب است. ذهنیت درست هم همین است. اما الان اگر از پاسدارها بپرسی آیا سید قطب را می‌شناسید، می‌گویند: نه، سید قطب کیست؟ چرا اینطور شد؟! مگر انقلاب اسلامی انقلاب اسلامی، بین‌المللی نبود؟

با پیروزی انقلاب اسلامی و منتشر شدن کتاب‌های دکتر شریعتی در ترکیه برای اولین بار، مردم به کتاب‌فروشی‌ها سرازیر شدند تا این کتاب‌ها را بخرند و البته منتظر کتاب دیگری از ایشان می‌ماندند. به طوری که کتاب‌های دکتر شریعتی در دبیرستان و دانشگاه نیز مورد بحث و مطالعه قرار می‌گرفت.

اسلام سنتی در موضوعاتی مانند سیاست، حکومت و یا اقتصاد وارد نمی‌شد اما شهید سید محمدباقر صدر کتاب «اقتصادنا» را نوشت و ۴۰ سال پیش به ترکی ترجمه شد و در ترکیه منتشر شد. «فلسفتنا» هم همینطور. ۴۰ سال پیش ما نیاز به منبعی داشتیم که در مورد اقتصاد و فلسفه اسلامی به آن مراجعه کنیم و این کتاب‌ها منتشر شدند. حالا امروزه قم چه کتاب‌هایی به ترکیه می‌فرستد؟ کتاب‌هایی با این مضامین که چگونه به خانه حضرت علی حمله شد، چگونه به حضرت زهرا حمله شد، چه مصائبی برای حضرت فاطمه پیش آمد و از این قبیل!

از علمای قم می‌پرسم: به غیر از حمله‌ای که به خانه حضرت زهرا شد، چه چیز دیگری از زندگی ایشان می‌دانید؟ امام خمینی روز ولادت حضرت فاطمه سرور زنان جهان را روز زن نامید. روزی یکی از خواهران به من گفت: برادر نور‌الدین ما می‌خواهیم در روز زن برنامه‌ای داشته باشیم اما ما درباره حضرت زهرا چیزی نمی‌دانیم، به جز این‌که به خانه ایشان حمله شد! تمام سخنران‌ها بر روی منبر فقط در مورد مصائب حضرت زهرا صحبت می‌کنند.

یک موقعی متوجه شدم به کسانی که به سفارت جمهوری اسلامی مراجعه می‌کنند کتابی از کتاب‌های انتشارات انصاریان قم می‌دهند و این کتاب برخلاف وحدت اسلامی است و مطالب فتنه‌انگیزی دارد. من پیش آقای محمدرضا باقری سفیر وقت جمهوری اسلامی در آنکارا رفتم و به ایشان اعتراض کردم که این چه وضعیتی است که به کسانی که برای آشنایی با انقلاب اسلامی و معارف اهل‌بیت به سفارت جمهوری اسلامی مراجعه می‌کنند، شما چنین کتابی را هدیه می‌دهید؟ در حالی که این کتاب بر خلاف همه اهل سنت و بسیار افراطی و غلو آمیز است. شما چطور می‌توانید این کار را بکنید؟

آقای باقری من را می‌شناخت. خود او نیز فردی انقلابی است اما من عصبانی بودم و صدایم هم بالا رفته بود. حتی یکی از برادران رایزنی فرهنگی سعی می‌کرد مرا آرام کند. این وظیفه من است که از انقلاب اسلامی دفاع کنم‌، چراکه انقلاب، امانت حضرت امام، امانت شهید بهشتی و دیگر شهدای انقلاب است. ناراحت بودم که چرا چنین کاری می‌کنند و اجازه چنین کاری را داده‌اند؟

آقای باقری در جواب گفت: برادر جان بگذارید برای شما توضیح بدهم. ما چندین بار از وزارت خارجه سؤال کردیم که چرا این کتاب‌ها را با پست دیپلماتیک برای ما می‌فرستید؟ معلوم شد که خود آقای باقری هم از این مساله ناراحت بوده و از وزارت خارجه دلیل ارسال این کتاب‌ها را پرسیده است.

وزارت خارجه هم در جواب گفت بود که هر ماه تعداد زیادی از این کتاب‌ها را با کامیون می‌آورند تا به ترکیه فرستاده شود. ما هم فقط بخشی از این کتاب‌ها را می‌فرستیم؛ نه همه آن‌ها را! تا اگر فرستده پرسید بگوییم که بله کتاب‌ها را فرستادیم تا نگویند: ما برای ترویج مکتب اهل‌بیت تلاش می‌کنیم اما وزارت خارجه جلوی ما را می‌گیرد!

من به آقای باقری گفتم: آقای باقری آیا شما نویسنده این کتاب را می‌شناسید؟ من در شهری نزدیک استانبول در زندان بودم و نویسنده کتاب نیز آن‌جا بود. او مأمور بازنشسته اطلاعات ترکیه بود و با اسم مستعار فعالیت می‌کرد و اسم اصلی‌اش «سقّلّی اوغلو» است. او می‌گفت که این قرآن، قرآن واقعی نیست و من قرآن واقعی را منتشر خواهم کرد.

به آقای باقری گفتم: ما بعد از انقلاب اسلامی برای ترویج معارف اهل‌بیت تلاش می‌کردیم اما سازمان اطلاعات ترکیه به او کمک می‌کرد تا چنین کتاب‌هایی را حتی در ایران منتشر کند و این ‌کتاب‌ها به نام جمهوری اسلامی ایران از طریق مجاری دیپلماتیک به ترکیه فرستاده می‌شوند. آیا اعتبار جمهوری اسلامی تا این اندازه است؟ بصیرت و اعتبار جمهوری اسلامی کجا رفته؟

البته مراکز انتشاراتی بسیاری در ترکیه هست، مثل مرکز انتشارات «کوثر»، «المیزان»، «ائمه الهدی»، «مجمع جهانی اهل‌البیت» که بسیار معروف هستند و کتاب‌های بسیار خوبی را ترجمه کرده اند.

بعضی از ولایی‌هایی که مخلص هم هستند می‌گویند که باید مقام اهل‌بیت را در جامعه مستحکم کنیم. من به آن‌ها می‌گویم: با ترویج معارف اهل‌بیت موافقم اما به طریقی که اهل سنت نیز آن را قبول کند. ما می‌توانیم معارف اهل‌بیت و ائمه اطهار را طوری بیان کنیم که اهل‌سنت هم آن را بپذیرند. این که از اهل‌بیت بگویی اما اهل‌سنت آن را قبول نکنند، فایده‌ای ندارد. زمانی که در مورد توحید صحبت می‌کنید اهل سنت نیز در آن داخل می‌شود، زیرا مشترکاتی مانند الله، قرآن و نبوت دارند. بعضی موضوعات هستند که می‌توان همه جا در مورد آن‌ها صحبت کرد، مانند حکومت اسلامی عادل که نمونه بارز آن امام علی علیه‌السلام است و یا تطبیق شریعت نبوی. این‌ها موضوعاتی هستند که در هر جامعه‌ اسلامی می‌توان در مورد آن صحبت کرد، موضوعاتی مانند عدالت، حقوق، انسانیت، مرحمت.

دویست سال پیش کسانی بودند که درباره این موضوعات صحبت کردند، مانند سید جمال‌الدین. محمد عاکف یکی از معروف‌ترین شاعران ملی ترکیه و از اهل تسنن بود. او در مقاله‌ای سید‌جمال‌الدین را شهید زنده نامیده بود. این خیلی مهم است که یک سنی چنین عبارتی را در مورد سید جمال‌الدین به کار برده است.

در سال ۱۹۳۵ بسیاری از متفکرین و علمای طراز اول جهان اسلام در کنفرانسی در قدس شریف جمع شده بودند. در هنگام نماز، از مرحوم کاشف‌الغطا خواستند که امام جماعت باشد و علمای سنی نماز جمعه را به او اقتدا کردند. اما وقتی اجلاسی در تهران برگزار می‌شود که هم، علمای شیعه حضور دارند و هم، علمای سنی، هنگام نماز علمای شیعه به هم تعارف می‌کنند و خودشان امام جماعت می‌شوند. این چه کاری است؟!

در اجلاسی که ۲ یا ۳ سال پیش در مورد فلسطین برگزار شد، دیدم که خدا را شکر نماز ظهر به امامت یکی از علمای سنی اهل مصر برپا شد. در این نماز یک شخصیت معروف کُرد و شیخ نعیم قاسم و دیگر علما پشت سر این عالم اهل سنت نماز خواندند. از این نماز فیلم گرفتم، چون خیلی برایم مهم بود اما متأسفانه آن فیلم را گم کرده‌ام. ما به این تصویر نیاز داریم، تصویر اقتدای عالم معروف شیعی به عالم سنی.

شیخ مصطفی سباعی رهبر اخوان‌المسلمین در سوریه سید نواب را خیلی دوست ‌داشت. سید قطب در مصر نیز همین حس را به نواب داشت. نواب در فلسطین هم محبوب بود. الان شما در ترکیه یک سنی اسلام‌گرا را نمی‌شناسید که شما جایی در قلب او داشته باشید. اما سید نواب این‌گونه نبود.

طلبه‌های حوزه‌ علمیه و جامعه‌ المصطفی باید مجله «عروه‌الوثقی» را که سیدجمال آن را می‌نوشت و منتشر می‌کرد، بخوانند. این کتاب، جزو کتاب‌های ضروری است. نه این که فقط صرف و نحو بخوانند. البته که صرف و نحو نیز مهم است اما چیزی که مهمتر است، تفکر است.

روزی یکی از برادران ایرانی که رایزن فرهنگی در ترکیه بود از من خواست تا ویدیویی را در مورد نیمه شعبان و ولادت امام زمان تهیه کنم. امام خمینی می‌گوید: نیمه شعبان روز مستضعفین است. من هم قبول کردم و گفتم که ویدیویی در مورد روز مستضعفین تهیه خواهم کرد. در این ویدیو به بخشی از دعای ندبه اشاره کردم، کجاست آن کسی که ظلم را از بین می‌برد و عدالت را گسترش می‌دهد. من این بخش از دعای ندبه را به همراه مضامینی درباره انتظار فرج و عدالت در این ویدیو آوردم و از مظلومیت فلسطینیان سخن گفتم. اما او ویدیو را متوقف کرد و گفت که ما برای جشن نیمه شعبان در این‌جا جمع شده‌ایم، این چه حرف‌هایی است که می‌زنی؟ از من عصبانی بودند و  ناراحت شدند. می‌گفتند: ما هر روز صحبت‌هایی را درباره حمله اسرائیلی‌ها به فلسطینی‌ها و یا حمله آمریکا به عراق می‌شنویم اما امروز روز عید است. سپس مدّاحی آمد و مدّاحی کرد و حاضران دست می‌زدند.

در مقابل یکبار دولت ساختمانی را تخریب کرده بود و عده‌ای معترض بودند. من بین آن‌ها رفتم و در مورد امام زمان صحبت کردم. آن معترضین مارکسیست بودند اما وقتی صحبتم تمام شد به من گفتند که به امام زمان باور دارند. نه این که به خود حضرت ایمان داشته باشند اما می‌گفتند به حرف‌هایی که تو در مورد امام زمان می‌زنی باور داریم!

حدود ۱۵ سال پیش رفتم به مؤسسه نشر آثار امام خمینی در قم و گفتم که شاید شما امام خمینی و انقلاب را رها کرده باشید اما به شما اجازه نمی‌دهیم که ما را از انقلاب اسلامی دور کنید. به آن‌ها گفتم که شما ادامه دهنده راه امام خمینی نیستید، بلکه شما از امام خمینی سواستفاده می‌کنید.

من در سال ۱۹۸۶ برای زیارت امام خمینی به جماران رفتم. امام در سخنرانی خود گفتند: ای مسلمانان جهان، به داد اسلام برسید، به داد قرآن و مستضعفان و فلسطین و قدس برسید. اما الان وضعیت چگونه است؟ فقط انتشاراتی زنده‌اند و آثار امام خمینی را ترجمه و منتشر می‌کنند اما آثار امام خمینی این کتاب‌ها نیست. البته که ما به کتاب‌های ایشان مانند صحیفه نور و دیگر آثار نیاز داریم، بنده خودم شخصا هم از این کتاب‌ها استفاده می‌کنم.

بنده کتابی درباره امام خمینی منتشر کردم با این مضمون که وقتی امام به ترکیه آمد، چه اقداماتی انجام داد. امام خمینی بزرگترین مخالف مصطفی کمال است ولی این را هیچ‌کس نمی‌داند. ایشان بزرگترین مخالف مصطفی کمال در جهان است. امام گفتند: ای مسلمانان ترکیه، راه علما را ادامه دهید.

ایشان  در سال ۱۹۶۴ ابتدا به آنکارا آمد و سپس به شهر بورسا رفت، فکر می‌کنم ماه اکتبر است. امام وسایل خود را گذاشتند و به محلی رفتند که مصطفی کمال، علما را اعدام کرده بود. شما در ایران نمی‌دانید که شیخ فضل‌الله نوری در کجا اعدام شد اما امام خمینی می‌دانست که علمای اهل‌سنت در کدام منطقه آنکارا به دار آویخته شده بودند. امام در آن زمان که اینترنت نبود، چطور این را می‌دانست؟ زیرا یکی از بزرگترین استراتژی‌های امام خمینی، ضدیت با استکبار، صهیونیسم و سکولاریسم بود. امام خمینی بود که می‌گفت دو مصیبت در جهان وجود دارد، اولی رضا خان و دومی آتاتورک، زیرا آن‌ها جهت حرکت جامعه اسلامی و به طور کلی جهان اسلام را به سمت غرب و سکولاریسم تغییر دادند.

یکی از شخصیت‌های معروف سنی ترکیه شیخ سعید پیران است. او می‌گفت: ما حسینی هستیم و به ارومیه رفت و بعد از مدتی زندگی در مناطق کردنشین به ترکیه برگشته بود و در سال ۱۹۲۴  برای دفاع از اسلام و احکام اسلامی علیه آتاتورک قیام کرد و در نهایت به دار آویخته شد.

عالم سنی دیگری هم در ترکیه بوده به نام شیخ محمد عاطف اسکیلپلی که او نیز توسط آتاتورک اعدام شده و امام خمینی وقتی به ترکیه تبعید شده بود به محل اعدام او و دیگر علمایی که علیه آتاتورک قیام کرده بوده، رفته بود. به هر صورت، شیخ فضل اللّه نوری فارس در تهران، شیخ عاطف ترک در آنکارا و شیخ سعید کُرد در زمان‌های مختلفی اعدام شدند و جملگی پیش از اعدام جمله مشترکی گفتند با این مضمون که: خداوند در روز آخرت بین من و شما قضاوت می‌کند و اگر مرا اعدام هم کنید، دست از اسلام نخواهم کشید. این افراد و شخصیت‌ها یک پل بسیار مهم بین ترکیه و ایران در اسلام‌گرایی هستند.

امام وقتی وارد آنکارا شد، اولین کاری که کرد دیدن از محل اعدام علما بود، بسیار جالب است. ساواک ترکیه از این مسأله عصبانی شده بود و به امام گفتند: ما به تو اجازه نمی‌دهیم در مسائل داخلی ترکیه دخالت کنی و با مردم این کشور ارتباط بگیری و ما بسیاری از عالمان را در اینجا اعدام کردیم و این مسأله همیشه در خاطرت باشد، زیرا ممکن است عاقبت تو هم همین باشد. امام در جواب به آن‌ها گفته بود که: این عالمان افتخار ما هستند. این مساله مربوط به حدود ۶۰ سال پیش است، یعنی پیش از انقلاب اسلامی. امام خمینی تفکر و مفهوم امت واحده را به درستی درک می‌کرد و آیینه تمام نمای امت واحده بود.

وقتی امام خمینی فریاد می‌زد، امت واحده هم فریاد می‌زد. زمانی که امام می‌نشست، امت واحده نیز می‌نشست. همین‌طور اگر امام در سکوت بود، امت واحده نیز در سکوت بود. امام خمینی این‌گونه اسوه‌ای حسنه بود.

من روزی با آقای اختری دبیر کل سابق مجمع جهانی اهل‌بیت دیدار کردم و در مورد مشکل انصار‌اللّه با ایشان بحث کردم. او به من گفت: من شما را نمی‌شناختم و مشتاق هستم تا بیشتر با هم دیدار کنیم. من به ایشان گفتم: اما من شما را می‌شناسم و می‌دانم شما چند دفعه به استانبول آمده‌اید و به کجاها می‌روید. شما هر وقت به ترکیه می‌آیید فقط به دیدن علمای شیعه می‌روید و بعد به ایران باز می‌گردید. من به او گفتم که شیوه ما شیوه نواب صفوی است، نه راهی که شما می‌روید.

در ترکیه مسئله ما با اهل سنت این نیست که بگونه‌ای با آن‌ها صحبت کنیم تا بتوانیم به ایشان نزدیک شویم، بلکه این مسئولیت ماست؛ یعنی تعامل ما با اهل‌سنت مصلحت گرایی نیست، بلکه وظیفه ماست. ما باید این‌گونه عمل کنیم. معلمان ما سید جمال الدین و نواب صفوی هستند. من این مسئله را به دختر سید نواب گفتم که سید نواب، اسلام‌گرای مدرن ما است، منظورم اقدامات مسلحانه نیست. به‌هر‌حال، نواب صفوی اسلام‌گرای مدرن ما است. فدائیان اسلام یعنی امت واحده و کسانی که به فکر مظلومان و مستضعفین هستند. اگر‌چه سید نواب یک طلبه شیعه بود اما برای امت اسلامی فعالیت می‌کرد، نه فقط برای شیعه یا فقط برای سنی. او بین سنی و شیعه فرقی نمی‌گذاشت.

من روزی با آقای اختری دبیر کل سابق مجمع جهانی اهل‌بیت دیدار کردم و در مورد مشکل انصار‌اللّه با ایشان بحث کردم. او به من گفت: من شما را نمی‌شناختم و مشتاق هستم تا بیشتر با هم دیدار کنیم. من به ایشان گفتم: اما من شما را می‌شناسم و می‌دانم شما چند دفعه به استانبول آمده‌اید و به کجاها می‌روید. شما هر وقت به ترکیه می‌آیید فقط به دیدن علمای شیعه می‌روید و بعد به ایران باز می‌گردید. من به او گفتم که شیوه ما شیوه نواب صفوی است، نه راهی که شما می‌روید. نواب اگر به جایی سفر می‌کرد، اول به نزد عالمان سنی می‌رفت.

شیخ مصطفی سباعی رهبر اخوان‌المسلمین در سوریه سید نواب را خیلی دوست ‌داشت. سید قطب در مصر نیز همین حس را به نواب داشت. نواب در فلسطین هم محبوب بود. الان شما در ترکیه یک سنی اسلام‌گرا را نمی‌شناسید که شما جایی در قلب او داشته باشید. اما سید نواب این‌گونه نبود. زمانی که سید نواب شهید شد، اخوان المسلمین بیانیه‌ای صادر کرد و عمیقا تأسف خودشان را ابراز کردند، کاری که بعد از ترور حسن‌البنا نیز انجام دادند. الان هم سایتی وجود دارد به اسم «ویکی اخوان» که در آن نواب صفوی را یکی از رهبران اخوان‌المسلمین معرفی کرده‌اند.

من به آقای خسروشاهی علاقه داشتم. او در سال ۱۹۹۶ به ترکیه آمد. درآن زمان ما مجله‌ای را منتشر می‌کردیم به نام «سلام». من با ایشان صحبت کردم و چون ایشان آذری بلد بود، دیگر نیازی به مترجم نداشتیم. من با ایشان صحبت کردم و سؤالاتی از او پرسیدم و دیدم که آقای خسروشاهی هم، از اخوان‌المسلمین و هم، از حزب رفاه «نجم‌الدین اربکان» و حزب‌الله و انقلاب دفاع می‌کرد. برای او سنی و شیعه فرقی نداشت. جالب این‌جاست که از همه این‌ها به یک اندازه دفاع می‌کرد، انگار که او عضو اخوان‌المسلمین و یا عضو حزب رفاه و حزب‌الله است. در این مورد به ایشان معترض شدم و گفتم که گاهی شما را اخوانی می‌بینم، گاهی حزب‌الله و گاهی دیگر گروه‌ها. ایشان در جواب گفتند که هدف و غایت اصلی ما برپایی حکومت اسلامی و تطبیق شریعت محمدی است، حالا هر کشوری باشد، چه سنی و چه شیعه. هر جنبشی که برای تشکیل حکومت اسلامی و تطبیق شریعت محمدی مبارزه می‌کند، من نیز جزیی از آن جنبش هستم، چه اخوان‌المسلمین باشد و چه حزب‌اللّه. ایشان کتابی در مورد نهضت‌های اسلامی نوشتند که ما بلافاصله آن‌را ترجمه کرده و منتشر کردیم.

مرحوم سید محمدحسین فضل اللّه یکی از علمای شیعه است که شاید نظرات متفاوتی داشته باشد اما اهل‌سنت به او علاقه دارند و به او گوش می‌دهند ولی همین اهل سنت به حرف‌های مراجع قم اهمیتی نمی‌دهند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا