جریان شناسی فکری و مذهبی

اسلام سنتی؛ از دشواری تعریف تا چگونگی تعامل

مصاحبه با حجت الاسلام دکتر سید علی بطحایی

فاطمه شاه آبادی 
با ظهور مدرنیته و برخورد همه جانبه آن با جهان اسلام شاهد رویکردهای متفاوتی از مسلمانان در قبال آن بودیم. عده‌­­ای به شدت آن را طرد کردند، گروهی نه تنها آن را تایید و بلکه اسلام را با آموزه های مدرنیته تغییری تام دادند و برخی نیز راه متفاوتی در پیش گرفتند.

با قوت گرفتن مدرنیته و رواج ابزارهای آن همچون ابزارهای ارتباطی، اینترنت، تحول صنعتی و سایر ابزارهای جدید، عده ای از مسلمانان بنای مخالفت با مدرنیته و رجوع به دوران گذشته را گذاشتند که باعث ظهور تفکرات متفاوتی در بین جریان‌های اسلامی شد. در این مصاحبه که با آقای سید علی بطحائی صورت گرفته، سعی شده است تا به تعریف درست و صحیحی از اسلام سنتی رسیده و جایگاه و تفاوت این جریان را در بین گفتمان‌های گذشته گرا (سنتگرایان، ارتجاعیون و اخباری ها و..) ترسیم کنیم.

برای آغاز بحث، تعریف مختار شما را از اسلام سنتی جویا می‌شوم. از این حیث که در خود این مساله نیز تفاوت نظرهایی وجود دارد.

در بررسی اسلام سنتی ابتدا باید بدانیم اسلام سنتی چه چیزی نیست تا در ورای آن سلب‌ها متوجه شویم اسلام سنتی چه چیزی هست. اسلام سنتی را باید از اسلام ارتجاعی و اخباری‌ها جدا کرد. ارتجاعی‌ها با هر پدیده مدرنی مخالف هستند. در خاطرات مرحوم فلسفی آمده است که ایشان هنگامی که برای نخستین بار برای سخنرانی پشت بلندگو بالای منبر رفت، برخی از ارتجاعیون گفتند که بلندگو بوق شیطان است و از پای منبرش رفتند! یا برخی استفاده از قاشق و چنگال را نوعی بدعت و هنوز بر استفاده بر انگشتان دست تأکید دارند. ارتجاعیون به شدت با ابزارهای مدرنیته اعم از نرم افزار و سخت افزار آن افراطی برخورد می‌کنند و با تأکید بر بهتر بودن ابزارهای کهن، با ابزارهای دنیای معاصر مخالفند.

همچنین اسلام سنتی اخباری‌گرایی نیست. اخباریون کسانی بودند که پایبندی محکمی بر روایات معصومین داشتند و واکنش‌های تندی نسبت به برداشت‌های جدید نشان می‌دادند. آنها علم اصول که علمی عقلی‌ است را نمی‌پذیرفتند و به نوعی عقل گرایان اصولی را تکفیر می‌کردند. تقریبا از سال 1030 همزمان با فوت ملا امین استرآبادی تا سال 1206 ه.ق که مرحوم وحید بهبهانی از دنیا رفت، آنها در جهان اسلام یکه‌تازی کردند.

به قول شهید مطهری هرچند که اخباری‌گری رفت؛ اما تفکر آنها در میان ما باقی مانده است. اخباری گری تنها در فقه نیست و حتی امروزه کسانی هستند که در حوزه های جدید اندیشه علاقه دارند که عرفان، تفسیر قرآن و… را به دوران گذشته برگردانند.

لذا بی انصافی‌ است که اسلام سنتی را همردیف ارتجاعیون و اخباریون بدانیم.

برخی اسلام سنتی را اسلام ارتدوکس می‌نامند؛ چرا که معتقدند همانطور که ارتدوکس‌‌ها بر حفظ سنت‌ها، نظام خانواده، حفظ تفسیر ثابت از متن تأکید دارند و مدرنتیه را پس می‌زنند، اسلام سنتی نیز اینگونه‌ است. در جهان عرب نیز اسلام سنتی  را اسلام تقلیدی می‌نامند.

آیا می‌توان تعریف دقیقی از تعریف اسلام سنتی ارائه داد؟

اسلام سنتی به نوعی حق ابوت بر جریان‌های اسلامی دارد، در حالی‌که برخی جوامع آن را بد می‌دانند و آن را طرد می‌کنند. اما با تعمق در اسلام سنتی متوجه می‌شویم که اسلام سنتی چندان هم تصور می شود واپس گرا نیست و اتفاقا یکپارچه هم نیست و دارای طیف‌های متعددی‌ است و آنقدر هم که در اذهان جای گرفته، گفتمان عقب افتاده‌ای نیست.

در بررسی اسلام سنتی ابتدا باید بدانیم اسلام سنتی چه چیزی نیست تا در ورای آن سلب ها متوجه شویم اسلام سنتی چه چیزی هست.

قبل از تعریف اسلام سنتی، لازم است در خصوص مدرنیته توضیحاتی داده شود. همانطور که میدانیم مدرنیته دارای دو حیث است، یکی نرم افزار فکری و دیگری سخت افزاری. نرم افزار مدرنیته همان هسته اصلی یا همان چیزی‌ست که مدرنیته را پیش می‌برد مثل هرمنوتیک، آزادی های مدرن، اومانیسم و.. محتواها که اگر اینها را از مدرنیته بگیریم دیگر مدرنیته، مدرنیته نیست.  سخت افزار آن نیز همین ابزارهای ارتباطی نوظهور و … است که اسلام سنتی چندان با این حیث مخالفتی ندارد. به عنوان مثال آیت الله شبیری زنجانی را در نظر بگیرید که بنیان‌گذار مرکز پژوهش‌های کامپیوتری نور هستند و در عین حال از مراجع سنتی قم محسوب می‌شوند.

در اینجا بهترین تعریفی که می‌توان از اسلام سنتی ارائه داد این است که نسبت به هسته مرکزی نرم افزاری مدرنیته (هسته مرکزی هرمنوتیک است) برنامه‌ای ندارد و با آن آشنا نیست. سنتی‌ها بر انحصار مفاهیم در دست گروهی خاص و عدم پذیرش برداشت‌های متعدد از دین تأکید دارند. یعنی عناصر (احکام) ثابت دین را بسیار فربه می‌دانند؛ برای احکام اسلامی دایره بسیار وسیعی قائل هستند و برای احکام متغیر دایره کوچکی را در نظر می‌گیرند. اسلام سنتی برداشت و تفسیرهای گوناگون از دین را برنمی‌تابد.

هرچند برخی از روشنفکران ابعاد محافظه‌کارانه سنتی‌ها را پر رنگ کرده‌اند و حتی با اینان با شیوه تکفیری برخورد می‌کنند ولی همه سنتی‌ها، محافظه‌کار نیستند.

با توضیحاتی که داده شد  ذهنیتی در من ایجاد شد که پیروان اسلام سنتی همان سلفی‌هایی هستند که قائل به بازگشت به اصول سلفند!

ببینید اسلام سلفی و اسلام سنتی هر دو گذشته‌گرا هستند اما در اینجا یک تفاوت وجود دارد؛ سلفی‌ها قرن اول را ملاک برای بازگشت قرار می‌دهند؛ اما  اسلام سنتی‌های شیعه بر قرون چهارم و پنجم(Golden Age) و تفسیر علماء در آن قرون تأکید دارند و سنتی‌های اهل سنّت، قرن سوم را ملاک زمان گذشته گرایی خود قرار می‌دهند. در اینجا تمایز سلفی‌ها و سنت گرایانِ شیعه بر تأکید شیعیان روی تفسیرهای گذشته علما می‌باشد و از رأی آنها تخطی نمی‌کنند.

بهترین تعریفی که می‌توان از اسلام سنتی ارائه داد این است که نسبت به هسته مرکزی نرم افزاری مدرنیته (هسته مرکزی هرمنوتیک است)برنامه‌ای ندارد و با آن آشنا نیستند

خوب است بدانیم در جریان شناسی اسلامی، جریانهای اسلامی را به دو دسته گذشته گرا یا آینده گرا تقسیم بندی می‌کنند که در اینجا حوزه‌های متعددی مطرح می‌شود که برخی از گذشته گرایان را اسلام سلفی و برخی از طرفداران دوران قدیم را اسلام نو سلفی و برخی گذشته گرایان را اسلام سنتی می‌نامند.

اسلام سنتی چه حوزه‌هایی را شامل می‌شود؟

اسلام سنتی بر خلاف آن چیزی که در موردش شایع شده و گفته می‌شود مقوله‌ای یکپارچه است، سنتی‌ها دارای طیف‌های متعددی هستند که ۳ طیف کلی یا اصلی آن عبارتند از اسلام سنتی محافظه‌کار، وظیفه‌گرا و مقاصدی در اهل سنت و نظام ساز در شیعه.

طیف اول نسبت به هر پدیده نوئی که از مدرنیته ظاهر می‌شود، نگاه منفی دارند و تا حدی شبیه اسلام ارتجاعی هستند.

وجه تمایز ارتجاعیون با محافظه کاران در چیست؟ به نظر می‌رسد هر دو وجه مشترکی دارند و آن هم انکار مدرنیته است؟

ارتجاعیون هم با سخت افزار و هم با نرم افزار مدرنیته مخالفند در حالی‌ که محافظه‌کاران صرفا با نرم افزار مدرنیسم مخالفند. به عنوان مثال ارتجاعیون معتقدند حتما باید با دست غذا خورد یا با چوب اراک مسواک زد. شهید مطهری در اینجا میگوید در مسواک زدن تمیزی دهان ملاک است؛ اما برای ارتجاعیون چوب اراک هم ملاک است.

سنتی‌ها دارای طیف‌های متعددی هستند که ۳ طیف کلی یا اصلی آن عبارتند از اسلام سنتی محافظه‌کار، وظیفه‌گرا و مقاصدی در اهل سنت و نظام ساز در شیعه.

محافظه‌کاران سنتی در حوزه سیاست؛ به نظم سلطانی اعتقاد دارند. اینها نسبت به مفاهیم آزادی، دموکراسی، حقوق بشر که جز نرم افزارهای مدرنیته است واکنشی نه سلبی نه ایجابی دارند؛ نگاه سیستماتیک به ورود دین به عرصه قدرت ندارند و معتقدند اگر ما حاکم متدینی را به قدرت برسانیم احکام اسلامی خودش برپا خواهد شد. در حوزه ورود قوانین اسلامی به جامعه، پیش از آنکه به اجرای قوانین اسلامی اصرار بورزند به تدین فردی حاکم انگشت می گذارند.

اگر دوران صفویه را به عنوان یک مقطع تاریخی در نظر بگیریم، عقیده سنتی ها در مورد سیاست، قدرت و حاکمیت مقبول دولت اسلامی معیار برای آنها صفویه دولت طرازی است. یعنی حاکم متشرع بود پس احکام اسلامی جاری خواهد شد و تا حد خوبی شاهد شکوه اسلامی هم در آن دوران بوده ایم.

من این قضیه را به طور کامل رد نمیکنم اما اشکالی که به محافظه‌کاران سنتی وارد است عدم انسجام نظم در فلسفه قدرت است. آن چیزی که قرآن به ما آموخته انسجام در نسبت اسلام و سیاست است، یعنی فقط به تشرع حاکم نیست، بلکه دین نگاه منسجمی نسبت به قدرت دارد و این خلأ به اسلام سنتی محافظه کار وارد است که آنها نظام فکری نسبت به اختیارات حاکم یا حدود قدرت وی ندارد؛ یعنی نظام‌وار به فلسفه قدرت نگاه نمی‌کنند و صرفاً  نگاه فردی به قدرت را در نظر می‌گیرند.

محافظه‌کاران سنتی در حوزه سیاست؛ به نظم سلطانی اعتقاد دارند. اینها نسبت به مفاهیم آزادی، دموکراسی، حقوق بشر که جز نرم افزارهای مدرنیته است واکنشی نه سلبی نه ایجابی دارند؛ نگاه سیستماتیک به ورود دین به عرصه قدرت ندارند و معتقدند اگر ما حاکم متدینی را به قدرت برسانیم احکام اسلامی خودش برپا خواهد شد.

طیف دوم یا همان وظیفه‌گرایان بخش عمده اسلام سنتی را تشکیل می‌دهند. اینها گروهی هستند که از سخت افزار مدرنیته در جهت مقاصد و وظایف دینی خود استفاده می‌کنند. یعنی به صورت بخشی یا مصادره به مطلوب از بخش‌هایی از مدرنیته استفاده کرده و مسائل خود را حل می‌کنند. به عنوان مثال در مبحث فمنیسم، وظیفه‌گرایان قسمتی از گفتمان فمنیسم را که صحیح است را در جهت وظایف دینی خود انتخاب و از آن استفاده می‌کنند.

طیف سوم یا همان اسلام مقاصدی یا نظام وار معتقد است اسلام یک نظام منسجم است و بخش بخش نیست که بتوان نُؤمن ببعض و نَکفُرُ ببعض شد. اسلام یک مجموعه به‌هم پیوسته است که کوچکترین  و ریزترین جزء آن به نظام کلی پیوستگی و ربط دارد و نگاه جزیره ای به اسلام درست نیست. اولین کسی که این دیدگاه را مطرح می‌کند شهید صدر است که می‌گوید اسلام یک مجموعه منسجم است که همه اجزای آن بهم مرتبط است. اسلام منظومه ای‌ست که از ابتدای علم فقه تا قلب علم کلام و انتهای علم عرفان بهم پیوسته است. دقیقا مثل ساعتی که کار می‌کند اگر یکی از پیچ‌ها خراب شود، ساعت ثانیه به ثانیه عقب می‌ماند.

علت آنکه مقاصدی‌ها در خصوص اسلام به این اجماع رسیدند که اسلام را به صورت نظام منسجم ارائه دهند، مشاهده موفقیت‌های غرب با «ایسم»هایی که داشت، بود که این ایسم‌ها (اگزیستانسیالیسم، نهیلیسم و…) مانند یک بسته عمل می‌کنند و همانند مجموعه ای پیوسته با یکدیگر همپوشانی دارند و ما هم باید در اسلام شناسی این مسئله را لحاظ کنیم.

شهید محمدباقر صدر و بعدها امام موسی صدر معتقدند ما در اسلام فقه المقاصد را داریم که فقه نظام ساز است. شهید مطهری و امام خمینی و رهبر انقلاب همگی در این طیف جای می‌گیرند که معتقد به فقه نظام ساز هستند. اسلامی که در همه پدیده های نو ظهور مجموعه‌وار ورود می‌کند و نگاه منفی به مدرنیته را کنار گذاشته است. چنین اسلامی در حوزه سیاست، قدرت، اقتصاد، معماری و … برنامه های جدی دارد.

نظام واره‌ای‌های سنتی، رویکرد فعالانه ای نسبت به غرب دارند، ممکن است بخش‌هایی از هرمنوتیک را پذیرفته و با آن ارتباط برقرار کنند. مثلاً نسبت به فمنیسم رویکرد ایجابی دارند یعنی اگر با مدرنیته مواجهه می‌شوند با سیستم فکری مدرنینه مواجه می‌شوند و در جهت نقد و ارائه نظریه حرفی جدید برای گفتن دارند.

برداشت من این شده که اسلام سنتی به خصوص طیف آخر توسط تشیع ارائه شده، آیا درست است؟

اسلام سنتی توسط حوزه علمیه قم در تشیع، دیوبند، الازهر، نهضت العلمای اندونزی، منتدی العلمای ترکیه ارائه می‌شود که مهمترین آنها الازهر می‌باشد و محدود به تشیع نیست.

اگر بخواهیم به بحث شیعه و سنی ورود کنیم، آیا درست است که بپرسم تفاوت نگاه شیعیان به قرآن و تفسیر شیعیان سنتی با اهل سنی در چیست؟

ببینید اسلام سنتی در بین اهل سنت دارای گستره بسیار وسیعی‌ است. کافی‌ است الازهر را در نظر بگیرید، تفسیری که طنطاوی نوشته با تفسیر زحیلی متفاوت است. یا مثلا نگاه فردی چون احمد الطیب با نگاه علی الجمعه به ادیان و مذاهب بسیار متفاوت است. حتی در مسائل اجتماعی دیدگاه افراد اسلام سنتی در الازهر تفاوت بسیاری با یکدیگر دارد. اگر در آراء و‌ نظرات ایشان دقت کنید، تفاوت تفاسیر، آراء و فتاوا در بین شیوخ الازهر باعث شده که حتی این حوزه را نتوانیم در یک دسته جای دهیم چه رسد به آنکه بخواهیم دیوبندیه، نهضت العلما و سایر گروه‌ها را هم در یک دسته واحد بگنجانیم. لذا خیلی مشکل می‌توان تفسیر شیعیان سنتی از قرآن را با سنی‌های سنتی مقایسه کرد چراکه مهمتر این است که خود ِ اهل سنتِ سنتی را در دسته‌های مختلف بررسی کنیم.

خب اگر کلی‌تر نگاه کنیم، آیا جریان سنتی شیعه و اهل سنت با یکدیگر تفاوت شاخص و عمده ای دارند؟

تفاوت این دو همان تفاوت اسلام شیعی و اسلام اهل سنت است. حتی می‌توان گفت چه بسا اهل سنت کمی جلوتر باشد چراکه مواجهه مدرنیته با اسلام از مصر آغاز شد. زمان حمله ناپلئون الازهر بسیار تحت الشعاع قرار می‌گیرد.

استنباط من این است عامه جامعه حداقل در اطرافیان خود من، افراد فکر می‌کنند اسلام سنتی همان اسلام ارتجاعی‌ست چراکه فتاوای مفتی‌های عربستان یا برخی رفتارهای دگم شیوخ عرب به گوش عامه رسیده است لذا فکر می‌کنند کسی که پایبند به سنت باشد مرتجع است.

بله این تفکر تا حدی در جامعه ما رایج است، حتی در بین افراد تحصیل کرده یا حتی حوزوی. مثلاً چند سال قبل وقتی یکی از سران می خواست مخالفان سند ۲۰۳۰در نظام آموزش را طرد کند، برچسب ارتجاعی به آنها می‌زد. همین داستان در الازهر پیشینه بسیار طولانی‌تری دارد. مثلاً آن زمان که دستگاه چاپ اختراع شده بود، الازهر فتوا داده بود که پشت این دستگاه شیطان نشسته لذا چاپ قرآن غیر از نسخه دست نویس خطاطی دستی، حرام است!

نظام واره‌ای‌های سنتی، رویکرد فعالانه ای نسبت به غرب دارند، ممکن است بخش‌هایی از هرمنوتیک را پذیرفته و با آن ارتباط برقرار کنند. مثلاً نسبت به فمنیسم رویکرد ایجابی دارند یعنی اگر با مدرنیته مواجهه می‌شوند با سیستم فکری مدرنینه مواجه می‌شوند و در جهت نقد و ارائه نظریه حرفی جدید برای گفتن دارند.

در اینجا خوب است به این نکته اشاره شود که اسلام سنت گرا با اسلام سنتی فرق دارد. اسلام سنت گرایی که رنه گنون راجع به آن صحبت کرده و از افراد شاخص آن دکتر سید حسین نصر هست، نسبت به تمدن غرب نگاه کاملا منفی ای دارد اما نمی‌توان گفت محافظه‌کار هستند چون مجموعه‌وار با مدرنیته مخالفت می‌کنند و پکیج فکری- فلسفی در برابر رد مدرنیته ارائه می‌دهند. از آنجایی که سنت گرایان کلا رویکرد منتقدانه و منفی ای نسبت به مدرنیته دارند و آن را نفی می‌کنند در دسته مقاصدی هم جای نمیگیرند. نکته دوم در خصوص تفاوت سنتی ها و سنت گرایان این است که اولی فقه‌گرا و دومی فلسفه‌ و عرفان گراست.

هرچند دکتر نصر هم کتابی دارد که به نام اسلام سنتی ترجمه شده است و اگر شما در مورد اسلام سنت‌گرا در اینترنت سرچ کنید همین اسلام سنتی نمایش داده می‌شود اما اصطلاح سنتی در زبان انگلیسی traditional ولی سنت گرا traditionalism معنی می‌شود که در ترجمه نام کتاب دکتر نصر سنتی آورده شده لذا به اشتباه برخی دکتر نصر را سنتی می‌دانند در حالی که او از سنت گرایان است. ما بهترین ترجمه برای اسلام سنتی را clasical islam می دانیم تا تفاوت آنها با سنتگرایان مشخص باشد.

در آخر نکته ای اگر هست بفرمایید

آنچه که از مشاهدات برمی آید این است که عده زیادی اسلام سنتی را با ارتجاعی و حتی اخباری یکی میدانند؛ در حالی‌که باید تعریف درست و صحیح از اسلام سنتی رایج شود. هرچند اسلام سنتی خود در حال بلوغ و رشد است و روز به روز بر قوت نظریات آن افزوده می‌شود و یکدست انگاری اسلام سنتی بزرگترین خطای جریان پژوهی معاصر است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا