جامعه شناسی کشورهای اسلامیشاماتکشور شناخت

تنش‌های علویان جبل محسن و سنیان باب التبانه، مثال نقض فانتزی همزیستی مسالمت‌آمیز در لبنان!

محمدجواد حسین زاده

در طرابلس دومین شهر بزرگ لبنان، منطقه‌ای مرتفع وجود دارد که سال‌ها پیش درخت‌های زیتون آن را پوشانده بوده است. این منطقۀ زیتون کاری شده، برای شخصی به نام «تیسیر محسن» بوده که علوی‌ها را به کار گرفته و آنها در باغ‌های آن منطقه مشغول به کار می‌شوند. پس از آن، در طول زمان و با کمک تیسیر محسن، علوی‌ها مالک زمین‌های منطقه شده و در نهایت، آن منطقه زیست‌بومی برای علویان می‌شود. امروزه آن منطقۀ مرتفع به نام مالک پیشینش، «جبل محسن» نامیده می‌شود. این منطقۀ علوی‌نشین با خیابانی که امروزه با نام «سوریا» نامیده می‌شود، از منطقۀ سنی‌نشین «باب التبانه» جدا می‌شود.
آمار دقیقی از علویان لبنان در دسترس نیست ولی به یقین، بیشتر آنها در جبل محسن ساکن هستند. از آنجایی که اغلب ساکنان این منطقه، علوی هستند، رابطۀ خوبی با نظام سوریه داشته و همواره از حافظ اسد، بشّار اسد و نیروهای ارتش سوریه که در گذشته در لبنان مستقر بودند، حمایت می‌کنند. می‌توان دلیل حمایت علویان جبل محسن از نظام سوریه را این دانست که در دوران حکومت عثمانی‌ها، علوی‌ها زیر فشار حکومتی سنّی زندگی می‌کردند و پس به قدرت رسیدن علویان در سوریه، روزنۀ امیدی برای علویان لبنان نیز پیدا شد و از این پس می‌توانستند در سایۀ حمایت حکومتی علوی زندگی کنند. رابطۀ علویان جبل محسن با نظام سوریه به اندازه‌ای است که از سال‌ها پیش و از زمان جنگ‌های داخلی لبنان در دهۀ هفتاد میلادی، در آن منطقه بیش از هر عکسی که مربوط به شخصیتی لبنانی باشد، تصاویر حافظ اسد و پسرش بشار اسد دیده می‌شود و بیش از آنکه پرچم لبنان به اهتزاز در آِید، پرچم سوریه دیده می‌شود. نامگذاری خیابانی که این منطقه را از منطقۀ پیرامونی‌اش یعنی باب التبانه جدا می‌کند، به نام «سوریا»، اشاره‌ای به ماهیت جریان سیاسی حاکم بر این منطقه است.
در سال 1973 جوانان علوی‌تبار جبل محسن به رهبری «علی عید» یکی از علویانی که تازه از آمریکا بازگشته بود، دست به شورش زدند و در برابر تبعیضی که دولت لبنان در حق علویان روا می‌داشت، به پا خواستند. این شورش، منجر به تأسیس حزب عربی دموکراتیک به رهبری علی عید شد که از حمایت سوریه برخوردار بود و وقتی ارتش سوریه وارد لبنان شد، این حزب در کنار ارتش سوریه قرار گرفت و از حمایت آنها برخوردار شد. پیش از آن و در اواسط دهۀ هفتاد هم وقتی گروه‌های نزدیک به یاسر عرفات می‌خواستند با حافظ اسد تسویه حساب سیاسی کنند، به علویان جبل محسن حمله می‌کردند تا جایی که در آن دوره، علی عید مجبور می‌شود به سوریه مهاجرت کرده و این مهاجرت زمینۀ نزدیکی بیشتر او را به نظام سوریه فراهم می‌کند.

رابطۀ علویان جبل محسن با نظام سوریه به اندازه‌ای است که از سال‌ها پیش و از زمان جنگ‌های داخلی لبنان در دهۀ هفتاد میلادی، در آن منطقه بیش از هر عکسی که مربوط به شخصیتی لبنانی باشد، تصاویر حافظ اسد و پسرش بشار اسد دیده می‌شود و بیش از آنکه پرچم لبنان به اهتزاز در آِید، پرچم سوریه دیده می‌شود.

در زمان جنگ‌های داخلی لبنان، اغلب علوی‌های ساکن جبل محسن در قالب حزب عربی دموکراتیک (الحزب العربی الدیموقراطی) با حرکت توحید اسلامی که متشکل از برخی اهل سنت ساکن در منطقۀ باب التبانه است، درگیر بودند و نظام و ارتش سوریه که در لبنان مستقر بودند، از علویان حزب دموکرات حمایت می‌کردند.
سال 1984 درگیری‌های شدیدی بین حرکت توحید و حزب عربی دیموقراطی اتفاق افتاد. این درگیری‌ها که بیش از 400 کشته بر جا گذاشت، در سال 1985 منجر به سیطرۀ حرکت توحید بر طرابلس منجر شد. اما در سال 1986 با دستگیری فرهانده نظامی حرکت توحید توسط ارتش سوریه ورق برگشت و پس از آنکه حرکت توحید 15 سرباز ارتش سوریه را کشت، سوری‌ها در اقدامی تلافی جویانه، بسیاری از نیروهای نظامی حرکت توحید را کشته و برخی را به اسارت در آوردند. ساکنان باب التبانه، علی عید و یارانش را شریک جُرم ارتش سوریه در این اقدام می‌دانند و اینگونه یکی از کینه‌های تاریخی شکل گرفته است.
سال 2008 نیز سنی‌های باب التبانه با علوی‌های جبل محسن وارد جنگ و درگیری شدند و این درگیری پس از آن بود که علویان فهمیدند سلفی‌های باب التبانه که بخشی از جریان «المستقبل» بودند، در قالب مجموعه‌ای به نام «فتح الإسلام» درصدد سرکوب علویان طرابلس هستند.
پس از بیداری اسلامی یا همان بهار عربی و پس از شورش‌هایی که در سوریه ضد بشار اسد به وقوع پیوست، وضعیت در طرابس لبنان نیز تغییر کرد. برخی پرچم داعش را برافراشتند و برخی هم پرچم انقلاب سوریه و مخالفان بشار اسد را علم کردند. نیروهای حرکت اسلامی هم که مخالف بشار و مدافع شورشیان سوریه بود، در طرابلس به خیابان ریختند و می‌خواستند دفتر یکی از احزاب لبنانی حامی بشار اسد را به آتش بکشند. در همین سال 2011 بود که در باب التبانه جمعیت زیادی به خیابان ریخته و برای حمایت از مخالفان اسد تظاهرات کردند. بار دیگر درگیری‌ها آغاز شد و چندین کشته و زخمی بر جا گذاشت. این درگیری‌ها دخالت ارتش لبنان را در پی داشت و از ارتش نیز تلفات گرفت. این وضعیت در سال 2012 هم ادامه داشت. کار به جایی رسیده بود که احتمال داشت درگیری‌های سوریه میان حکومت بشار اسد و مخالفانش به لبنان نیز کشیده شود.


در همه این سال‌ها و هنوز هم مخالفان بشار اسد، از اعضای جبهه النصره گرفته تا ارتش آزاد سوریه، در طرابلس رفت و آمد دارند و هر گونه‌ای تحولّی در نظام سوریه می‌تواند بازتابی در این منطقه از لبنان نیز داشته باشد؛ منطقه‌ای که برخی از ساکنان‌اش مدافع نظام سوریه و برخی از آنها نیز دشمن خونی نظام سوریه هستند.
درگیری‌های جبل محسن و باب التبانه که هر از چند گاهی روی می‌دهد و چند روزی اوضاع طرابلس را به هم می‌ریزد، بسیار بیشتر از مواردی است که به شکل‌گذرا به آن اشاره شد. اینها فقط نمونه‌ای و شاید مهمترین درگیری‌های مستمر و جاری در این منطقه است. اما هرچه باشد، وضعیت جبل محسن و باب التبانه مثال نقضی است برای گفتۀ کسانی که تلاش دارند از لبنان نمونه‌ای مثال‌زدنی و قابل تکثیر برای زندگی مسالمت آمیز پیروان ادیان و فرق گوناگون ارائه کرده و تصویری غیر واقعی و ناهمگون از مناسبات اقوام و طوایف و پیروان ادیان در آن کشور ترسیم می‌کنند. در حالی که چنانچه موازنۀ قدرت در میان این اقوام و طوایف دگرگون شود، تصویر رؤیایی از جامعۀ لبنان نیز مغشوش و مشوش شده و آشکار خواهد شد که جریان زندگی عادی در سایۀ موازنۀ قوا چندان ارتباطی با رویکرد تساهل و تسامح نسبت به آراء و اندیشه‌های دینی و فرقه‌ای ندارد. هر چند گاهی ارتباط و همسایگی ادیان و فرق مختلف می‌تواند بازتاب‌ها و تأثیرات مثبتی هم داشته باشد و در برخی از کوچه‌پس‌کوچه‌های لبنان، این تأثیرات مثبت قابل مشاهده است.

وضعیت جبل محسن و باب التبانه مثال نقضی است برای گفتۀ کسانی که تلاش دارند از لبنان نمونه‌ای مثال‌زدنی و قابل تکثیر برای زندگی مسالمت آمیز پیروان ادیان و فرق گوناگون ارائه کرده و تصویری غیر واقعی و ناهمگون از مناسبات اقوام و طوایف و پیروان ادیان در آن کشور ترسیم می‌کنند. در حالی که چنانچه موازنۀ قدرت در میان این اقوام و طوایف دگرگون شود، تصویر رؤیایی از جامعۀ لبنان نیز مغشوش و مشوش شده و آشکار خواهد شد که جریان زندگی عادی در سایۀ موازنۀ قوا چندان ارتباطی با رویکرد تساهل و تسامح نسبت به آراء و اندیشه‌های دینی و فرقه‌ای ندارد.

به دیگر سخن، تاریخ این منطقه از لبنان نشان می‌دهد وقتی توازن قوا به هم می‌ریزد و علویان پشتیبانی پیدا می‌کنند، سعی می‌کنند از موقعیت اقلیتی سرکوب شده، به موقعیت اقلیتی قدرتمند و کنشگر تغییر وضعیت دهند. در مقابل نیز وقتی مخالفان علویان زمینه را فراهم می‌بینند، برای تسویه حساب با همسایۀ دگر اندیش و عصیانگرشان اقدام می‌کنند و اینگونه است که تصویر اتوپیای زیست مسالمت‌آمیز و مدینۀ فاضلۀ تساهل و تسامح فرق و ادیان گوناگون برای مخاطب ایرانی به هم می‌ریزد.

جالب اینجاست که رسانه‌های لیبرال لبنانی نیز به نوبۀ خودشان در جستجوی نمونه‌های عینی و ملموس، برای کم کردن فاصله‌گذاری قومی و مذهبی بوده و تلاش می‌کنند با بهره‌گیری از برخی رویدادهای خوبی که در این بستر آشوب خیز اتفاق می‌افتد، تساهل و تسامح را ترویج کنند. برای نمونه، این رسانه‌ها دوستی و ازدواج میان دختر و پسری از این دو منطقه را سوژه‌ای برای پردازش قرار می‌دهند و همین نشان‌ می‌دهد همانگونه که برخی در میان ما تصویری خیالی و غیرواقعی از ارتباط و تعامل فرق و ادیان و طوائف لبنانی ارائه می‌کنند تا از تنش‌ها بکاهند و بگونه‌ای در رشد و ارتقای فرهنگ زندگی مسالمت آمیز کمک کنند، در آنجا نیز برخی برای کمک کردن آتش اختلافات، با ذره‌بین در جستجوی مثال‌هایی برای ترویج فرهنگ تساهل و تسامح هستند. در صورتی که این هر دو تصویر و حکایت، گویای همۀ واقعیت جاری در متن زندگی مردم نیست. همانگونه که تصویر خشونت‌ها و تنش‌های دائم و پایدار اینجا و آنجا جایی جز در عرصۀ مطبوعات ندارد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا