اندیشمندان و چهره های فرهنگیجریان شناسی

مروری بر زندگانی سیدقطب

سید در پاسخ دوستانش که پرسیدند حکم اعدام را چگونه یافتى؟ پاسخ داد: شکر خدا من پانزده سال است که آرزوى شهادت دارم. بعضى از دوستانش از او خواستند که از اعمالش عذر بخواهد تا شاید از اعدامش صرف‏نظر کنند؛ اما وى در پاسخ گفت: من از عملى که براى خدا انجام دادم، عذر نمى‏خواهم.

سید قطب Sayyid Qutb در سال1906 میلادى در روستاى «موشه» از توابع استان اسیوط مصر که به روستاى عبدالفتاح نیز معروف است، دیده به جهان گشود. اکثر اهالى روستاى موشه مسلمانند و اقلیتى پیرو دین مسیحیت در روستا زندگى مى‏کنند.

پدرش حاج قطب ابراهیم سر سلسله خاندان قطب بود که پس از وفات پدر ریاست این خاندان را برعهده گرفت. از خصوصیات بارز وى این بود که بسیار انفاق مى‏کرد. بخشش وى به قدرى بود که وقتى دارایى‏اش تمام شد، زمین‏هاى کشاورزى را یکى پس از دیگرى فروخت تا این که مجبور شد منزل بزرگ و زیبایش را نیز بفروشد. از ویژگى‏هاى دیگر پدرش که سید قطب از آن یاد مى‏کرد، تواضع او است.

حاج ابراهیم از نظر سیاسى عضو حزب اللواى مصر و منزلش مرکز امور سیاسى روستا بود. در جریان انقلاب 1919 میلادى در مصر، اجتماعات علنى و سرى تشکیل داد و راه انقلاب را به مردم مى‏آموخت. هنگامى که سید قطب به جرم اسلام‏خواهى، به زندان افتاد، خواهرش نفیسه و خواهرزاده‏هایش رفعت و عزمى نیز دستگیر و روانه زندان شده، مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. پس از مدتى نفیسه آزاد شد؛ ولى فرزندان نفیسه یعنى رفعت و عزمى در زندان ماندند. دولت از رفعت خواست ضد دایى‏اش سید قطب شهادت بدهد تا آزاد شود؛ ولى او نپذیرفت و زیر شکنجه‏هاى شدید مأموران زندان شهید شد؛ ولى‏عزمى پس از مدتى رهایى یافت.

خواهران دیگر سید به نام‏هاى أمینه و حمیده و همچنین برادرش محمد قطب سرنوشتى شبیه آن‏ها داشتند. محمد قطب که در سال 1919 میلادى چشم به جهان گشود و به دلیل مبارزات سیاسى و دوران حبس، در پنجاه سالگى ازدواج کرد. او به عربستان رفت و به کار تحقیق و تألیف مشغول شد.

دوران تحصیل 

پس از گذراندن دوران کودکى، پدر و مادر سید قطب تصمیم گرفتند او را به مدرسه بفرستند. بعضى اهالى روستا درباره مدارس دولتى حس بدى داشتند و آن را مخالف قرآن آموزى مى‏دانستند.

سید تصمیم گرفت هم درس بخواند و هم قرآن حفظ کند و بنابراین تصمیم، در سال دوم ابتدایى حفظ قرآن را آغاز کرد و در سال چهارم ابتدایى یعنى در ده سالگى حافظ کل قرآن کریم شد.

وى کنار آموزش‏هاى قرآنى توانست پس از 6سال در سال 1918 میلادى دوره ابتدایى کلاسیک را نیز با کامیابى به انجام برساند. پس از این دوره، وى در جلسات هفتگى پدرش پیرامون اوضاع اجتماعى و سیاسى مصر حضورى مستمر یافت و این در حالى بود که سیزده سال داشت.

سفر به قاهره و ادامه تحصیل 

سید قطب در سال 1920میلادى و در 16 سالگی براى ادامه تحصیل به قاهره سفر کرد. او بعد از اتمام دوره دانش‏سرا و دریافت گواهینامه تدریس در مدارس ابتدایى به استخدام وزارت تعلیم و تربیت درآمد. زمانى که دانشجوى دانشگاه دارالعلوم بود، ریاست دانشگاه را دکتر طه حسین به عهده داشت.

سید در 1932 میلادى با مدرک لیسانس در رشته ادبیات عرب، از دانشکده دارالعلوم فارغ التحصیل شد و همان سال در تشکیل جماعتى به نام جماعت دارالعلوم مشارکت کرد. هدف این جمعیت که از بین فارغ التحصیلان دارالعلوم انتخاب مى‏شدند، دفاع از ادب و لغت عربى بود. این جماعت پس از مدتى مجله‏اى به نام «دارالعلوم» منتشر مى‏کرد. سیدقطب در سال 1933 میلادى به استخدام وزارت تعلیم و تربیت مصر درآمد و همان سال در مدرسه داوودیه مصر در جایگاه معلم ابتدایى به امر مقدس تدریس پرداخت. پس از شش سال تدریس در مدارس گوناگون، در تاریخ 1940 در جایگاه کارمند، به اداره مرکزى وزارت تعلیم و تربیت مصر انتقال یافت و تا سال 1948 میلادى در این قسمت مشغول به کار بود.

اعزام به امریکا 

سیدقطب به همراه دوستانش در دانشگاه با فعالیت‏هاى سیاسى و اجتماعى بیشتر آشنا شد و با آشنایى پیشین که به وسیله دایى خود از حزب «وفد» داشت، به عضویت این حزب درآمد و مقالات خود را در نشریه این حزب منتشر کرد.

بعد از انتشار مقالاتى در باره مشکلات مصر، دولتمردان مصر تصمیم گرفتند سید قطب را براى مأموریتى‏کارى به امریکا اعزام کنند. وزارت تعلیم و تربیت مصر سید را به بهانه تحقیق در شیوه تربیت در مدارس امریکا اعزام کرد؛ اما آن‏ها از این تصمیم‏گیرى دو هدف را پى مى‏گرفتند: 1. سید قطب از جامعه علمى ـ فرهنگى مصر دور شود تا دیگر نتواند اذهان عمومى را متوجه حرکت اسلامى کند؛ 2. در مدت اقامت خود در امریکا تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار گیرد و به اصطلاح نظرش از غرب‏ستیزى، به غرب‏زدگى برگردد.

او حدود دو سال در امریکا اقامت داشت و در این مدت از طریق جراید، رادیو و تلویزیون و با شمّ سیاسى بالایى که داشت، فهمید امریکا مى‏خواهد از سلطه انگلیس بر دنیا بکاهد و خود، استعمار کشورهاى عربى و اسلامى را ادامه دهد؛ بدین سبب تصمیم گرفت هنگام بازگشت به مصر با نوشتن مقاله، به مردم به ویژه نسل جوان آگاهى بخشد و طرح امریکا را آشکار سازد.

بازگشت به مصر 

سید قطب در سال 1950 میلادى به مصر بازگشت و در جایگاه دستیار دفتر وزیر تعلیم و معارف مصر، مشغول کار شد. سفر به امریکا نه تنها او را از اهداف و آرمان‏هایش دور نکرد، بلکه مصمم شد با استعمار بجنگد؛ اما چون نبرد فرهنگى را از درون حکومت مقدور ندید، در 1952 میلادى استعفانامه خود را تقدیم وزارت کرد.

در سنگر مطبوعات 

سید قطب از سنین جوانى در مطبوعات مصر مقاله مى‏نوشت و به روزنامه‏نگارى علاقه وافرى داشت. نخستین مقاله وى در 16سالگى در مجله «صحیفه بلاغ» در سال 1922 میلادى چاپ شد.

سید قطب در چهل سالگى همزمان با آغاز تفکر در باره حرکت اسلامى و انقلابى با نشریاتى چون الکتاب المصرى، الکتاب السوادى، الشؤون الاجتماعیه و غیره همکارى داشت. پس از چند سال در مجله «اللواء الجدید» نیز که شاخه جوانان حزب وطنى مصر آن را چاپ مى‏کرد، مقاله نوشت؛ اما پس از اندک‏زمانى‏به علت انتقاد شدید سید از استعمار و اتهام همکارى دولت با آنان، تعطیل شد. وى پس از تعطیلى مجله اللواء الجدید، دست از مبارزه نکشید و در جایگاه سردبیر و نویسنده مجله «الدعوه» کار خود را ادامه داد. مقالات وى در این نشریه، دعوت از مردم براى انقلاب، تشکیل حکومت اسلامى و تغییر حاکمیت بود؛ اما این مجله را نیز پس از مدتى رژیم مصر تعطیل کرد. سید باز هم ناامید نشد و با همکارى یوسف شماته، نشریه‏اى به نام «العالم العربى» را منتشر ساخت. یوسف شماته در جایگاه مدیر مسؤول و سید قطب در مقام سردبیر مشغول فعالیت شدند.

سید در نشریه العالم العربى بر خلاف همه نشریات مصرى که تاریخ روز را به میلادى درج مى‏کردند، بر اساس تاریخ هجرى قمرى مى‏نوشت. وى همچنین در سال 1948میلادى با همکارى جمعیت اخوان المسلمین، مجله «الفکر الجدید» را تأسیس کرد و در این مجله نیز طرفدارى از اصلاحات و تغییر حاکمیت موجود را جزو اهداف خود قرار داد. مقالات سید در این مجله از تندترین و در عین حال قوى‏ترین مقالات به شمار مى‏رود. با ادامه موضع انقلابى در مقالات سید، این نشریه هم تعطیل شد.

در سال 1954 جمعیت اخوان المسلمین مجله‏اى به نام «اخوان المسلمین» چاپ کرد و سید قطب را در جایگاه رئیس هیأت تحریریه آن برگزید. سید در این هفته‏نامه افکار اسلامى و انقلابى خود را بیش از گذشته منتشر کرد؛ از این‏رو پس از چاپ دوازده شماره در تاریخ 6 ذى‏الحجه 1373 از انتشار آن جلوگیرى شد و این واپسین فعالیت مطبوعاتى سید قطب به شمار مى‏رفت؛ زیرا در همین سال دستگیر و روانه زندان شد.

مبارزات سیاسى سیدقطب 

مهم‏ترین دوران مبارزه سیدقطب به زمانى مربوط مى‏شود که به جمعیت اخوان المسلمین پیوست. جمعیت اخوان المسلمین یکى از جمعیت‏هاى مبارز در سال‏هاى 1930 تا 1960میلادى بود که در بیشتر کشورهاى عربى فعالیت مى‏کرد و مقر اصلى آن در مصر قرار داشت. ترور حسن البناء زمانى بود که سیدقطب در امریکا به سر مى‏برد. او مى‏دید که نشریات امریکایى به شدت از کشته‏شدن حسن البناء ابراز خوشحالى مى‏کنند؛ بدین جهت همان‏جا تصمیم گرفت پس از بازگشت از امریکا در سال 1951 میلادى به طور رسمى به اخوان المسلمین بپیوندد. وى چنان به این گروه علاقه داشت که همیشه مى‏گفت: من در سال 1951 میلادى متولد شدم (پیامبر و فرعون، ص39).

سیدقطب پس از عضویت در جمعیت اخوان المسلمین، ابتدا عضو مکتب ارشاد، سپس در جایگاه رئیس هیأت تحریریه نشریه اخوان المسلمین منصوب شد. مقالات تند و صریح او در این نشریه و روزنامه‏هاى دیگر، سبب شد تا وى در سال 1954 به همراه حسن الهضیبى دستگیر و به پانزده سال زندان محکوم شود.

وى در زندان به نوشتن کتاب ادامه داد و تفسیر نفیس فى ظلال القرآن را در زندان نگاشت. پس از پنج سال محکومیت، سید در زندان بیمار شد و بیم مرگ وى مى‏رفت؛ از این‏رو مسؤولان اخوان المسلمین مصر با دبیر این جمعیت در عراق به نام أمجد زهاوى تماس گرفتند و به او توصیه کردند عبدالسلام عارف، رئیس جمهور وقت عراق را واسطه قرار دهد که جمال عبدالناصر را قانع کند تا سید از زندان آزاد شود. عبدالسلام عارف پیغام را فرستاد و به واسطه این پیغام، سیدقطب در سال 1964 میلادى از زندان آزاد شد.

پس از آزادى از زندان بر سر ادامه کار جمعیت، اختلاف‏ نظر حاصل شد. عبدالفتاح اسماعیل، عضو ارشد این جمعیت و همفکرانش بر این عقیده بودند که باید جهاد را ادامه داد؛ ولى بعضى از اعضا با این نظر موافق نبودند. سیدقطب که روحیه انقلابى و جهادى داشت، به عبدالفتاح اسماعیل پیوست و مطالبى در باره لزوم تغییر حاکمیت و برپایى‏نظام اسلامى نگاشت که بعدها با عنوان کتاب معالم فى الطریق چاپ شد. با ادامه فعالیت‏هاى سیدقطب و تأثیر افکار و آراى وى بر مردم به ویژه جوانان مصر و جهان عرب، در سال 1965 میلادى دوباره دستگیر و زندانى شد. گروه‏هاى کمونیستى مصر که به شدت با افکار سید مخالف بودند، آن‏جا شعار مى‏دادند: جمال، ذبح کن. ذبح کن. در این دوره از زندان که حدود چهارماه طول کشید، سید را در زندان انفرادى حبس کردند و پیش چشم او خواهرزاده‏اش، رفعت را کشتند. محاکمه سیدقطب در جایگاه متهم ردیف اول به فرمان جمال عبدالناصر در دادگاه نظامى در تاریخ 1966/4/12 میلادى آغاز شد و به مدت 36روز ادامه یافت و پس از اتمام محاکمه، آن‏ها منتظر صدور حکم بودند (الشهید سید قطب من المیلاد الى الاستشهاد، بخش اخوان المسلمین).

شهادت سید قطب 

چهارماه از زمان محاکمه گذشت و سرانجام قاضى مصر، فؤاد الدجوى احکام صادره را چنین اعلام کرد: سید قطب و محمد یوسف هواش و عبدالفتاح اسماعیل محکوم به اعدام و بقیه اعضاى اخوان المسلمین از 10 سال تا حبس ابد زندانى مى‏شوند. سید در پاسخ دوستانش که پرسیدند حکم اعدام را چگونه یافتى؟ پاسخ داد: شکر خدا من پانزده سال است که آرزوى شهادت دارم (ما چه مى‏گوییم، ص22). بعضى از دوستانش از او خواستند که از اعمالش عذر بخواهد تا شاید از اعدامش صرف‏نظر کنند؛ اما وى در پاسخ گفت: من از عملى که براى خدا انجام دادم، عذر نمى‏خواهم. سرانجام در تاریخ 9 آگوست 1966 هنگام طلوع خورشید، سید قطب و دوستانش به سوى‏ جوخه اعدام هدایت شدند.

منبع: مجله الکترونیکی اخوت

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا